کتاب شاهدان عروس
معرفی کتاب شاهدان عروس
کتاب شاهدان عروس نوشتهٔ دیدیه ون کولارت و ترجمهٔ حسین سلیمانی نژاد است. نشر چشمه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر از مجموعهٔ «جهان نو» منتشر شده است.
درباره کتاب شاهدان عروس
کتاب شاهدان عروس رمانی عاشقانه است که روابط خانوادگی و ارتباط میان چند دوست را نشان میدهد. نویسنده شخصیتی محوری را خلق میکند که «مارک» نام دارد و بهواسطهٔ شغل عکاسی، شهرت، ثروت و طرفداران زیادی پیدا کرده است. دیدیه ون کولارت با کشته شدن شخصیت اصلی داستان در یک حادثهٔ رانندگی، به ماجراهای تازهای میپردازد که پس از این واقعه میان دوستان او رخ میدهد. این رمان شامل چهار فصل است که عبارتاند از «یک: هرمن بانیول»، «دو: مارلن فارینا»، «سه: ژان کلود شانیو»، «چهار: لوکا اسپاردی».
خواندن کتاب شاهدان عروس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای خارجی و علاقهمندان به روایتهای فرانسوی پیشنهاد میکنیم.
درباره دیدیه ون کولارت
دیدیه ون کولارت در سال ۱۹۶۰ در شهر نیس در فرانسه به دنیا آمد. پدرش وکیل بود و همیشه آرزوی نویسندگی داشت، اما در یک تصادف رانندگی آسیب سختی دید و قدرت راهرفتن را از دست داد. در آن روزها دیدیهٔ هفتساله به پدر قول داد جوانترین نویسندهای شود که نامش روی جلد کتابها بدرخشد. در ۱۷سالگی نمایشنامهٔ «درِ بسته» نوشتهٔ ژانپل سارتر را پس از آنکه از خودِ نویسنده اجازه گرفت، به روی صحنه برد. سارتر بازتاب پر سروصدای اجرای او را از دوستانی شنید که نمایشنامهاش را با خنده تماشا کرده بودند و در نامهای به او تبریک گفت و از اینکه تا این اندازه به مقصود اصلی او نزدیک شده، تشکر کرد. او چند سال دیگر را هم عاشقانه وقف تئاتر و نوشتن نقد ادبی برای کودکان کرد و در ۲۱سالگی با عزمی جزم تصمیم به نوشتن رمان گرفت. پس از آنکه از چند ناشر جواب رد گرفت، سرانجام با انتشارات «سوی» قرارداد بست و مدتی بعد همکاری خود را با انتشارات «آلبن میشل» ادامه داد. رمانهای او یکی پس از دیگری منتشر شد، مخاطبانش بیشتر و بیشتر شدند و خیلی زود موفق شد جایزههای گوناگون ادبی را دریافت کند؛ از جمله جایزهٔ «دلدوکا» در سال ۱۹۸۲، جایزهٔ «روژه نیمیه» در سال ۱۹۸۴، جایزهٔ «گوتنبرگ» در سال ۱۹۸۷ و جایزهٔ «بزرگ گنکور» در سال ۱۹۹۴. او عضو فرهنگستان فرانسه شد و از آن پس، موفقیت با تکتک آثار او همراه شد و بسیاری از رمانهایش به بیش از ۲۰ زبان در سرتاسر جهان ترجمه شد و چند فیلمنامهنویس هم با اقتباس از آنها، داستانهایش را به روی پردهٔ سینما بردند. در کارنامهٔ ادبی و هنری این نویسندهٔ خلاق و پرکار نگارش بیش از ۴۰ رمان و داستانکوتاه، نقد و مقالههای ادبی، نمایشنامه، فیلمنامه، کارگردانی فیلم و تئاتر و کسب بیش از ۲۰ جایزهٔ گوناگون ادبی به چشم میخورد.
بخشی از کتاب شاهدان عروس
«آروارههایم را به هم میفشارم. میروم کتری را پُر میکنم، قوطی چای کَرهایام را، که بوی ترشیدگی میدهد و آنسوفی برای کم کردن بویش آن را سلوفنپیچ کرده است، از توی یخچال برمیدارم. با یک حرکت دست به طرفِ یون میچرخم و به او میگویم که آنجا هیچ اتفاقی برایم نیفتاده. طی چند ماه آخرین بازماندههای معبدهای تبت را گز کردم، معبدهای واقعی، آنهایی که هنوز به دست چینیها تبدیل به دیزنیلند نشدهاند. نشانهها را دنبال کردم، از جمله آثارِ بهجامانده از عبورِ عیسای قدیس در دستنوشتهها را؛ همان جنگجوی اعجابانگیزی که برخی از مفسرها تجسم دوبارهٔ مسیح را در وجود او دیدهاند. من با تمام ایمانم به نیروهای غیبی التماس کردم و سپس به خودم گفتم «برخیز و راه برو.» من احکام شرعی برهمایی و اندیشهها و پرهیزکاریها و آدابِ رمزآلودی که به برخی راهبها نیرویی میدهد تا در فضا شناور شوند، همه را آموختهام. برایم هیچ اتفاق جسمانیای نیفتاد. از روی صندلی چرخدارم کنده نشدم، اما این رویداد معنوی سرتاپا دگرگونم کرد. شاید باورش برای انسانهایی که راه میروند سخت باشد که شناور شدن درونی من را با معلولیت آشتی داد. معلولیت من دیگر نقص نیست، حالا تبدیل شده است به عامل تحول. همانطور که نابیناها صداها و بوهایی را حس میکنند که ما تشخیصشان نمیدهیم، من هم در ارتباطم با دنیا و در روابط جسمانیام پلهایی زدهام که فراتر از جسماند. حالا آن لحظهها را که شرح میدهم خندهٔ تمسخرآمیز آدمهای شکاک را میشنوم و اعتبار روزنامهنگاریام را ازدسترفته میبینم، اما برایم هیچ اهمیتی ندارد. درمان روحی من به دل کسانی که به چنین مداوایی نیاز دارند مینشیند؛ بقیه برایم مهم نیستند و از کنارشان میگذرم.»
حجم
۲۵۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۲۵۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
نظرات کاربران
فقط سرگرم کننده است.
جدا از اشکالاتی که در بعضی جاها از ترجمه اش وجود داشت نویسنده در مورد پنج دوست سخن میگفت که شخصیت محوری که مارک نام داشت همان ابتدا فوت کرد و خواننده قبل اینکه اورا بشناسد از طریق دوستان او
جزو داستانهایی که چندان مشتاقم نمیکرد برای ادامه دادن. فقط خوندم که تموم کرده باشم
خوب بود . دوستش داشتم . قصه غیرتکراری و غیر قابل حدس بود