کتاب به یاد داشته باش
معرفی کتاب به یاد داشته باش
کتاب به یاد داشته باش نوشتهٔ لیزا جنوا و ترجمهٔ هدیه جامعی و ویراستهٔ شایان تهرانی است. کتاب کوله پشتی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی درمورد علم حافظه و هنر فراموشی.
درباره کتاب به یاد داشته باش
کتاب به یاد داشته باش را یک عصبشناس نوشته است. او در این کتاب درمورد علم حافظه و هنر فراموشی سخن گفته است. این کتاب که از سه بخش اصلی و یک مؤخره تشکیل شده، توضیح داده است که خاطرات چطور ساخته میشود و چگونه آن را به یاد میآوریم. لیزا جنوا گفته است که تمام خاطرات، یکسان به وجود نیامدهاند. طعمهای بسیاری وجود دارد؛ خاطرات زمان حال، شیوهٔ انجام کارها، دانستهها، آنچه اخیراً اتفاق افتاده، آنچه در آینده قصد انجامش را دارید و... . هر خاطره در مغز ما به روشهای مختلف پردازش و سازماندهی میشود. این نویسنده به ما گفته است که توجهداشتن و دقتکردن برای به یادسپردن هر چیزی ضروری است و درمورد خاطرات فراموششده راهنماییمان کرده است. با او همراه شوید.
خواندن کتاب به یاد داشته باش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد حافظهٔ انسان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب به یاد داشته باش
«اینکه چیزی را به یاد آورید یا فراموش کنید تحتتأثیر عوامل بسیاری قرار دارد. همانطور که قبلاً یاد گرفتید، ایجاد خاطرات نیاز به توجه دارد. توجه کردن اولین کاری است که میتوانید برای بهبود حافظهتان در هر سنی انجام دهید و بیتوجهی به آن آسیب میرساند. همیشه. این را هم متوجه شدهاید که تمرین کردن، خودآزمایی، تصویرسازی بصری و فضایی، یادمانها، غافلگیری، احساسات و معنا همه حافظه را بهبود میبخشند. چه چیزهای دیگری شکلگیری خاطره و بازیابی آن را تقویت یا مسدود میکند؟ اغلب توانایی ما در به یاد آوردن به زمینه بستگی دارد.
بدون عینکم دیگر نمیتوانم منو، دستورالعملهای شستوشوی لباس، برچسب روی بستههای قرص یا کتاب را بخوانم. چند شب پیش درحالیکه برای خوابیدن آماده میشدم و برای خواندن فصل بعدی کتابی که در دست داشتم هیجان داشتم، متوجه شدم که عینکم همراهم نیست. آه، احتمالاً آن را در آشپزخانه جا گذاشتهام.
از روی تخت بلند شدم، از پلهها پایین رفتم، وارد آشپزخانه شدم و چراغها را روشن کردم. به اطراف نگاه انداختم و مبهوت ماندم. نمیدانستم چرا به آشپزخانه رفتهام.
مغزم کارآگاهبازی را شروع کرد. میدانستم که از روی تخت بلند شدم و به آشپزخانه آمدم تا چیزی بردارم. اما چه چیزی؟ همهجای آشپزخانه را از نظر گذراندم – یخچال، توستر، موزهای داخل ظرف، ژاکتم که پشت یکی از چهارپایهها آویزان بود. هیچچیزی به ذهنم نرسید. آمدم اینجا تا چیزی برای خوردن بردارم؟ نه. آب میخواستم؟ نه. نمیتوانستم به یاد آورم.
شکستخورده به اتاقخواب برگشتم و بوم! عینکم! دوباره پایین رفتم. حداقلش این بود که کمی ورزش کرده بودم. یکی از رایجترین شکوههای اختلال حافظه که میشنوم، فراموش کردن دلیل وارد شدن به یک اتاق است که در رتبهٔ بعد از فراموش کردن اسامی و محل گذاشتن کلیدها و تلفن قرار دارد. همهٔ ما وارد شدن به یک اتاق و خاراندن سرمان را درحالیکه مات و مبهوت هستیم تجربه کردهایم. چرا به این اتاق آمدم؟
چرا این اتفاق میافتد؟ در مثالی که از خودم زدم، تنها چند دقیقه قبل از آنکه بهطور فیزیکی وارد آشپزخانه شوم به خودم گفتم برو عینکت را از آشپزخانه بیاور. چطور این فکر، این خاطره، بهسرعت از ذهنم پرید؟ چرا حافظهام از آنچه قصد انجامش را داشتم در آشپزخانه دچار اختلال شد و لحظاتی بعد در اتاقخواب به ذهنم آمد؟ چرا مجبور بودم در آشپزخانه بارهاوبارها بدون نتیجه فکر کنم، اما در اتاقخواب فوراً و بیهیچ تلاشی کاری را که میخواستم انجام دهم به یاد آوردم؟
جواب زمینه است. زمانیکه زمینهٔ یادآوری با زمینهای که هنگام شکلگیری خاطره وجود داشته مطابقت داشته باشد، بازیابی خاطره آسانتر، سریعتر و بهاحتمالقوی کاملتر خواهد بود. ما این پدیده را در حافظهٔ آیندهنگر (آنچه قصد انجامش را دارید)، رویدادی (آنچه اتفاق افتاد)، معنایی (اطلاعاتی که دارید) و عضلانی (چگونگی انجام کارها) میبینیم.»
حجم
۱۹۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
حجم
۱۹۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه