آندره مالرو | بیوگرافی، دانلود و خرید کتاب‌های الکترونیکی و صوتی

آندره مالرو

زندگینامه و معرفی کتاب‌های آندره مالرو

آندره مالرو (André Malraux) رمان‌نویس، مورخ هنر و دولتمرد فرانسوی بود. او ۳ نوامبر ۱۹۰۱ در پاریس به دنیا آمد. مالرو زندگی پرفرازونشیبی داشت. در دوره‌ای یک ضداستعمار پرشور و مدافع تغییرات اجتماعی بود. دوره‌ای دیگر به اسپانیا رفت و در جنگ داخلی آن کشور درگیر شد. در طول جنگ جهانی دوم در جریان مقاومت فرانسه فعال بود. خود را با جنبش‌های انقلابی هندوچین درگیر کرد. در زمان استقرار حکومت شارل دو گل مدتی وزیر اطلاعات و سپس از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۸ وزیر فرهنگ شد. تمام این تجربه‌ها را در اغلب رمان‌هایش می‌توان دید. مالرو در ۲۳ نوامبر ۱۹۷۶ به علت آمبولی ریه در پاریس درگذشت.

بیوگرافی آندره مالرو

آندره مالرو فرزند فرناند ژرژ مالرو و برت فلیس لامی بود. والدین او در کودکی‌اش از هم جدا شدند و او نزد مادرش، عمه‌ی مادری‌اش و مادربزرگ مادری‌اش که فروشگاه مواد غذایی داشت، بزرگ شد. پدر آندره دلال سهام بود و در ۱۹۳۰ پس از سقوط بین‌المللی بازار سهام و شروع رکود بزرگ خودکشی کرد. آندره از کودکی تیک‌های عصبی داشت. یک نقل اثبات‌نشده می‌گوید که او به سندرم تورت مبتلا بود. مالرو تحصیلات رسمی خود را زود ترک کرد؛ اما کنجکاوی‌هایش را از طریق کتاب‌فروشی‌ها و موزه‌های پاریس دنبال می‌کرد. در ۱۹۲۲ با کلارا گلدشمیت ازدواج کرد. این ازدواج در ۱۹۳۸ از هم پاشید، گرچه تا ۱۹۴۷ طلاق نگرفتند. تنها دختر او از این ازدواج فلورانس نام داشت که با آلن رنه فیلم‌ساز ازدواج کرد.

خواندن کتاب‌های نیچه در دوره‌ی جوانی تمام زندگی آندره را متأثر از خود کرد؛ به‌ویژه ابرانسان نیچه که مردی قهرمان و متعالی است که آثار هنری بزرگی خلق می‌کند و اراده‌اش به او اجازه می‌دهد تا بر هر چیزی چیره شود. او در این دوره، لارنس عربستان را به‌عنوان الگو، مرد عمل، روشنفکر و قهرمان معمایی می‌دانست و او را تحسین می‌کرد. لارنس عربستان برای آندره، مرد عمل نیچه‌ای بود که اراده‌اش او را پیروز می‌کرد. ماجراجویی‌های او در خاور دور به تقلید از همین شخصیت بود؛ اما به‌جای سرزمین عثمانی به ویرانه‌های باستانی آسیا رو آورد. در ۱۹۲۳ در حالی که ۲۲ سال داشت همراه با کلارا به کامبوج رفت که آن زمان تحت‌الحمایه‌ی فرانسه بود. کشف خرابه‌های معبد «انگکور وات» در پایتخت قدیمی کامبوج به دست فرانسوی‌ها را در یک بولتن باستان‌شناسی خوانده بود و به‌قصد جست‌وجو در این شهرک ناشناخته و معابد مخفی آن عازم شد، به این امید که مصنوعات و اقلامی را برای فروش به مجموعه‌داران هنری و موزه‌ها پیدا کند. تقریباً در همان زمان، باستان‌شناسان، با تأیید دولت فرانسه، تعداد زیادی از اشیاء را از انگکور خارج کردند که بسیاری از آن‌ها اکنون در موزه‌ی پاریس نگهداری می‌شوند. در بازگشت، مالرو به دلیل برداشتن نقش‌برجسته از معبد نفیس «بانتی سری» توسط مقامات استعماری فرانسه دستگیر شد. اگرچه او مجرم بود؛ اما دستگیری و زندانی شدنش نامناسب می‌نمود. کلارا، همسرش، کمپینی را برای تبرئه‌ی او آغاز کرد و تعدادی از چهره‌های برجسته‌ی هنری و ادبی طوماری در دفاع از مالرو امضا کردند؛ ازجمله فرانسوا موریاک، آندره برتون و آندره ژید. محکومیت مالرو به یک سال کاهش یافت و سپس به حالت تعلیق درآمد.

فعالیت‌های ضداستعماری، انقلابی و سیاسی

بدرفتاری مقامات استعماری فرانسه با مالرو در زندان او را تبدیل به یک ضداستعمار پرشور و مدافع تغییرات اجتماعی کرد. در ۱۹۲۵ زمانی که در آسیای جنوب شرقی بود، گروه آنام جوان را برای دفاع از استقلال ویتنام سازمان داد و نیز روزنامه‌ای به نام «L'Indochine Enchaînee» (هندوچین در زنجیر) تأسیس کرد. بر اساس ادعای خودش، طی عبور از چین، در چندین رویداد انقلابی آنجا شرکت کرد و احتمالاً میخائیل بورودین، کمونیست روسی و مشاور سون یات سن و سپس چیانگ کای شک را ملاقات کرد. در طول دهه‌ی ۱۹۳۰، مالرو در جبهه‌ی مردمی ضد فاشیست در فرانسه فعال بود. در آغاز جنگ داخلی اسپانیا، او به نیروهای جمهوری‌خواه در اسپانیا پیوست و در سازمان‌دهی نیروی هوایی کوچک جمهوری‌خواه اسپانیا خدمت کرد. گزارش‌های اثبات‌نشده‌ای از زخمی شدن او در این جنگ وجود دارد. این در وضعیتی بود که هم فرانسه و هم بریتانیا در این جنگ اعلام بی‌طرفی کرده بودند؛ اما دولت فرانسه هواپیماهایی را برای نیروهای جمهوری‌خواه در اسپانیا فرستاده بود. عکس‌های مالرو در کنار برخی بمب‌افکن‌های پوتز ۵۴۰ متعلق به فرانسه نشان می‌داد که فرانسه در کنار آن‌ها بود. تعهد مالرو به جمهوری‌خواهان، مانند بسیاری از داوطلبان خارجی دیگر، شخصی بود و پیشنهادی مبنی بر حضور او در آنجا به دستور دولت فرانسه وجود نداشت. او را به عنوان رهبر اسکادران اسپانیا انتخاب کردند. مالرو با آگاهی از تسلیحات ضعیف جمهوری‌خواهان، که هواپیماهای قدیمی تنها یکی از نمونه‌های آن بود، به ایالات متحده سفر کرد تا برای این هدف کمک مالی جمع کند. با ظهور فاشیسم به شکل نازیسم در دهه‌ی ۱۹۳۰، مالرو تهدید آن را به رسمیت شناخت و ریاست کمیته‌هایی را بر عهده گرفت که برای آزادی کمونیست‌های بین‌المللی از دست نازی‌ها فشار می‌آوردند. در آغاز جنگ جهانی دوم، مالرو به ارتش فرانسه پیوست. در ۱۹۴۰ اسیر شد؛ اما فرار کرد و بعداً به مقاومت فرانسه پیوست. در ۱۹۴۴ گشتاپو اسیرش کرد؛ اما به دست نیروهای داخلی فرانسه آزاد شد. او بعداً در دفاع از استراسبورگ و در حمله به اشتوتگارت، بریگارد آلزاس-لورن را فرماندهی کرد. در جبهه‌ی آلزاس با ژنرال شارل دو گل ملاقات کرد که از آن پس سرنوشتش با او پیوند خورد. در طول جنگ، بر روی آخرین رمان خود، «مبارزه با فرشته»، عنوانی که برگرفته از داستان یعقوب کتاب مقدس است، کار کرد. این دست‌نوشته پس از دستگیری به دست گشتاپو نابود شد.

اندکی پس از جنگ، ژنرال شارل دو گل مالرو را به عنوان وزیر اطلاعات خود منصوب کرد (۱۹۴۵-۱۹۴۶). هنگامی که دو گل در ۱۹۵۸ به ریاست‌جمهوری فرانسه بازگشت، مالرو اولین وزیر امور فرهنگی فرانسه شد، سمتی که از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۹ بر عهده داشت. در 7 فوریه ۱۹۶۲، مالرو هدف سوء‌قصد سازمان ارتش مخفی (OAS) قرار گرفت. بمبی در ساختمان آپارتمان او منفجر شد که منجر به مرگش نشد. مالرو از تصمیم دو گل برای اعطای استقلال به الجزایر حمایت می‌کرد؛ اما OAS از این موضوع آگاه نبود و تصمیم به ترور مالرو به عنوان وزیر بلندپایه گرفته بود. مالرو در طول جنگ آزادی‌بخش بنگلادش در ۱۹۷۱ از حامیان صریح این جنبش بود و به‌رغم سنش قصد پیوستن به مبارزات داشت. هنگامی که ایندیرا گاندی در نوامبر ۱۹۷۱ به پاریس رفت، بحث‌های گسترده‌ای میان آن‌ها در مورد وضعیت بنگلادش درگرفت.

حواشی زندگی آندره مالرو و نکاتی پراکنده درباره‌ی او

آندره مالرو مردی به‌شدت خجالتی بود که درونیات خود را حفظ می‌کرد و میان خود و دیگران فاصله نگه می‌داشت. این سکوت چنان بود که همسر اولش کلارا بعدها گفت که در طول ازدواجشان به‌سختی او را می‌شناخت.

شرکت مالرو در رویدادهای مهم تاریخی مانند جنگ داخلی اسپانیا، ناگزیر برای او مخالفانی مصمم و همچنین حامیان قوی ساخت. دوقطبی شدن عقاید درباره‌ی او بسیاری از مطالبی نوشته‌شده در مورد زندگی‌اش را مشکوک کرده است.

فعالیت‌های مبارزاتی او باعث شد توجه‌ها از دستاوردهای ادبی او منحرف شود؛ در نتیجه، کتاب‌هایش در مورد نظریه‌ی هنر، نقد هنری و تاریخ هنر به‌ویژه در کشورهای انگلیسی‌زبان کمتر محل توجه بود.

سفرهای چندباره‌اش به آسیا اکتشافاتی از هنر یونانی و بودایی در افغانستان و ایران در پی داشت. چنان‌که گفته‌اند در ۱۹۳۴ بر فراز ربع‌الخالی در عربستان پرواز کرد و محل شهر افسانه‌ای ملکه سبا را کشف کرد. او در این دهه یک کلکسیونر بود و اشیای هنری را از شرق به غرب می‌برد.

مالرو برای عده‌ای، دزد، خائن و دروغ‌گویی بود که قادر به اعمال بزرگ خیانت‌آمیز و ظالمانه بود و با یک کت‌وشلوار از جنگجوی ضد فاشیست تبدیل به دست راست ژنرال دو گل شد.

در ۱۹۶۶، وقتی مالرو حکم ممنوعیت فیلم La Religieuse ساخته‌ی ژاک ریوت را صادر کرد، ژان لوک گدار طی نامه‌ای سرگشاده از نفرت خود به آنچه مالرو بدان تبدیل شده بود، نوشت.

در ۲۳ مه ۱۹۶۱، دو پسر آندره مالرو، گوتیه و وینسنت، در یک تصادف رانندگی کشته شدند.

تلاش‌های مالرو برای ترویج فرهنگ در فرانسه بیشتر به بازسازی یا ساخت کتابخانه‌های جدید، گالری‌های هنری، موزه‌ها، تئاترها، خانه‌های اپرا و خانه‌های فرهنگ (مراکز ساخته‌شده در شهرهای استانی که ترکیبی از کتابخانه، گالری هنری و تئاتر بودند) مربوط می‌شد. مالرو بر فرهنگ موزه در فرانسه تأثیر عمیقی گذاشت.

آندره مالرو پس از مرگ سوزانده و دفن شد؛ اما برای قدردانی از خدمات او به فرهنگ فرانسه، خاکستر او در بیستمین سالگرد مرگش در ۱۹۹۶ به پانتئون پاریس منتقل شد.

جوایز و افتخارات آندره مالرو

مالرو ۳۲ بار نامزد جایزه‌ی ‌نوبل ادبیات شد. او در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ یکی از رقیبان سالانه‌ی این جایزه بود؛ اما هرگز به او اهدا نشد. آخرین بار در ۱۹۶۹ به‌همراه ساموئل بکت کاندیدای اصلی دریافت جایزه بود. برخی از اعضای کمیته‌ی نوبل از نامزدی او حمایت کردند؛ اما به دلایل سیاسی توسط برخی دیگر از اعضا رد شد و آکادمی سوئد تصمیم گرفت که جایزه را به بکت بدهد. کتاب «سرنوشت بشر» (۱۹۳۳) او پس از انتشار، جایزه‌ی گنکور را برد. پس از جنگ نیز از دولت فرانسه مدال مقاومت و صلیب جنگ و از دولت بریتانیا نشان خدمت برجسته را دریافت کرد.

مروری بر آثار و کتاب‌های آندره مالرو

فضای داستان‌های مالرو بیشتر درباره‌ی روابط افراد است. روابطی که بر مبنای افکار و عقاید مشترک شکل می‌گیرند. این داستان‌ها به سبک واقع‌گرایی روایت می‌شوند و مضامین آن‌ها غالباً اگزیستانسیالیستی همچون مرگ، تنهایی، مواجهه با سرنوشت و بی‌معنایی است.

کتاب وسوسه غرب

«وسوسه غرب» (۱۹۲۴) را شاید بتوان یکی از رمان‌های پیش‌گویانه‌ی مالرو دانست. موضوع آن نامه‌نگاری‌های میان جوانی شرقی (چینی) و جوانی غربی (فرانسوی) است که در آن‌ها موضوع دو تمدن شرق و غرب و به‌طور مشخص، انحطاط تمدن غرب و توجه به شرق مطرح شده است. مالرو این کتاب را پس از مراجعت از هندوچین منتشر کرد. محتوای نامه‌ها سربرآوردن روحیه‌ی طغیان‌گر در شرق و بن‌بست تمدنی اروپا در غرب پس از جنگ جهانی است. این مکاتبات واقعیت شرق، افسانه‌ها، تاریخ و فرهنگ آن را می‌کاود و از برخورد گریزناپذیر شرق و غرب می‌گوید. برخوردی که به باور مالرو آینده‌ی بشریت به آن بستگی دارد.

کتاب فاتحان

«فاتحان» (۱۹۲۸) رمانی برگرفته از اعتصاب عمومی عظیمی است که در ۱۹۲۵ به ‌دستور حزب کمونیست چین در کانتون و سپس در هنگ‌کنگ با هدف شکست امپریالیسم انگلیس در چین برپا شد. این رمان، تاریخی در معنای دقیق آن نیست بلکه از این زمینه برای پرداختن به شخصیت‌های اصلی استفاده شده است. شخصیت‌های مخالفی که در راه هدفی مشترک به یکدیگر می‌پیوندند.

کتاب راه شاهی

«راه شاهی» (۱۹۳۰) داستانی بر اساس تجربه‌ی سفر مالرو و همسرش به خاور دور و کامبوج به‌منظور تحقیقات باستان‌شناسی و به دست آوردن حجاری از معابد قدیم آن است. شخصیت‌های آن کلود وانک، باستان‌شناس جوان انگلیسی و پرکن دانمارکی هستند که برای رسیدن به آرزوی خود و یافتن ماجراجویی به نام گرابو به ربودن نقش‌برجسته‌هایی باستانی دست می‌زنند.

کتاب سرنوشت بشر

«سرنوشت بشر» (۱۹۳۳) رمانی درباره‌ی گروهی از میهن‌پرستان و کمونیست‌های چین است که در ۲۱ مارس ۱۹۲۷ برای سرنگونی شانگهای دست به شورش و عملیات انتحاری می‌زنند. زمینه‌ی این رمان در شانگهای و مربوط به جریان انقلاب در چین و خشونت‌ها و خون‌ریزی‌ها معمول در آن است که می‌توان آن را روایتی از یک قسمت مهم در اوایل انقلاب چین دانست. شخصیت‌های اصلی آن چندین توطئه‌گر کمونیست چینی و ماجراجویان اروپایی هستند که هم از سوی ناسیونالیست‌ها و هم فرستادگان شوروی خیانت می‌بینند.

کتاب دوران تحقیر

«دوران تحقیر» (۱۹۳۵) رمانی سیاسی و علیه نازیسم است. در این کتاب می‌توان مواضع مالرو را درباره‌ی ظهور فاشیسم در اروپا خواند. او داستانی از مقاومت زیرزمینی در برابر نازی‌ها روایت کرده است. شخصیت اصلی آن جوانی کمونیست به نام کاسل است که در آلمان به ‌دست نیروهای هیتلر دستگیر شده و چون برای حزب سودمند است، شخصی دیگر، خودش را به نام او معرفی و با این فداکاری، کاسل را آزاد می‌کند. این رمان تنها کتابی بود که اجازه‌ی انتشار در داخل اتحاد جماهیر شوروی را پیدا کرد.

کتاب امید

«امید» (۱۹۳۷) را مالرو در گرماگرم نبرد اسپانیا و حضور داوطلبانه در آن نوشت. به‌طور مشخص، زمانی که پس از مدتی حضور در جبهه‌ی جنگ برای سخنرانی و جلب حمایت جهانیان به آمریکا و کشورهای دیگر سفر کرده بود. این رمان درباره‌ی نه ماه اول جنگ اسپانیا است. در داستان دو گروه که یکی از آن‌ها گروه مردمی یا به اصطلاح جمهوری‌خواه هستند و دیگری نظامی، مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند. این داستان، چگونگی مبارزه و دفاع جمهوری‌خواهان را روایت می‌کند.

کتاب ضد خاطرات

«ضد خاطرات» (۱۹۶۷) شرح مهم‌ترین تجربه‌های شخصی مالرو از سفرهای دورودرازش و اتفاقات زندگی پرفرازونشیبش است. مالرو پس از استعفای ژنرال دو گل شروع به تنظیم نوشته‌های خود کرد که بخشی از آن‌ها را در این کتاب آورد. او که بسیاری از وقایع مهم قرن بیستم را از نزدیک لمس کرده و در بطن آن‌ها بود تفکراتش را با تجربه‌هایش در هم آمیخته است. در هر روایت، نگرش خود را درباره‌ی واقعه‌ی مورد نظر به تاریخ و جهان پیوند می‌زند. ضد خاطرات در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان کتاب برگزیده معرفی شد.