کتاب شکار
معرفی کتاب شکار
کتاب شکار نوشتهٔ آنتونیو تابوکی و آن پری و لوییس برناردو هونوانا و ترجمهٔ محمدعلی مهمان نوازان است. انتشارات علمی و فرهنگی این مجموعه داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب شکار
کتاب شکار حاوی یک مجموعه داستان کوتاه است که به قلم آنتونیو تابوکی، آن پری، لوییس برناردو هونوانا، سرگئی پتروویچ آنتونوف، عامر حسین، مایکل کانینگهام، لیلیانا هکر، گوستاو تورگنی لیندگرن، پیا فونتانا و کارلوس یونجنیو نوشته شده است. میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب شکار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر جهان و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره آن پری
آن پری در سال ۱۹۳۸ به دنیا آمد. او نویسندهای انگلیسی و یکی از برجستهترین آفرینندگان رمانهای تاریخی و پلیسی است که «ملکهٔ بلامنازع رمان پلیسی عصر ویکتوریایی» لقب گرفته است. او در سال ۱۹۷۹ مجموعه ماجراهای زوج کارآگاه، «تاماس» و «شارلوت پیت» را آغاز کرد. از این مجموعه که وقایعش بین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۰ میگذرد، بیش از ۳۰ اثر منتشر شده است. در سال ۱۹۹۰ با رمان «چهرهٔ یک غریبه»، مجموعه ماجراهای «بازرس ویلیام مونک» را آغاز کرد که وقایعش بین سالهای ۱۸۵۰ تا ۱۸۶۰ میگذرد. بازرس مونک هم مانند پیت، همکاری مؤنث دارد به نام «هستر لترلی». او پرستاری است که در جنگ کریمه شرکت داشته و در برخی موارد تیزهوشتر و نکتهبینتر از مونک جلوه میکند. بیستوسومین رمان از ماجرای ویلیام مونک به نام «پژواک قتل» در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. بیشتر منتقدان، مجموعه ماجراهای ویلیام مونک را موفقترین اثر آن پری قلمداد کردهاند. این نویسنده، دو مجموعهٔ پلیسی دیگر هم نوشته است؛ «داستانهای کریسمس» در ۱۳ جلد (از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵) و مجموعهٔ «جنگ جهانی اول» در پنج جلد (از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷)؛ همچنین آثاری برای نوجوانان پدید آورده و در نگارش بسیاری از مجموعه داستانهای کوتاه جنایی و معمایی با سایر نویسندگان نامدار این ژانر مشارکت داشته است.
بخشی از کتاب شکار
«یک نوع ابزار است.
این را برایتان میگویم تا بدانید که نه موجود زنده است و نه یک غول بیشاخودم؛ هیچیک. وسیلهای است کاملاً چوبی با تکههایی از آهن و کابل و قلاب.
سه پایهٔ محکم از تیرکهای چوبی و روی آن هم قرقرهٔ بالابر، و بعد چرخدنده. درواقع چرخدندهها و قرقرهٔ بالابر همهٔ کار را انجام میدهند، و کنار آن هم یک جرثقیل دستی آهنی؛ کابل را دور چیزی که قرار است بالا کشیده شود میاندازی، سنگ یا کندهٔ درخت، و با قلاب آن را محکم میکنی، و بعد جرثقیل دستی را حرکت میدهی و با هر دور چرخش، سنگ یا کنده را کمی بالا میبری، به این ترتیب نیرویت هزاربرابر افزایش پیدا میکند. با استفاده از کندهکش، آدم ضعیف هم میتواند اسب مرده یا سنگی را، که سفت و محکم به زمین چسبیده، بلند کند.
البته، برای اینکه بتوان کندهکش را در جای مناسب مستقر کرد، به کمک احتیاج است.
اما اگر کنترلش از دستت خارج شود و اگر جرثقیل دستی را به چرخ ضامن نبسته باشی، آنوقت چیزی که بلند کردهای پایین میافتد و کل نیرو به دستهٔ جرثقیل برمیگردد و بهسرعت میچرخد و بهقدری شتاب میگیرد که نمیتوانی آن را ببینی، و آنوقت است که شیءِ بالارفته بیرحمانه فرودمیآید و آنچه که سر راهش باشد، خرد میکند؛ انگار جرثقیل دستی مثل عذاب الهی فرود میآید.
یاکوب لوندمارک و گِردا، گِردای یاکوب، در ملک کوچکی در اینرلیدن زندگی میکردند. آنها آن تکهزمین را در ۱۹۱۸ خریده بودند. یاکوب خودش الوارها را بریده و آن خانه را بنا کرده بود. دو تکهزمین کشاورزی را هم پاکسازی کرده و زیر کشت برده بود تا بتوانند شکم گاوشان را سیر کنند. زمستانها یاکوب در جنگل پردرخت کار میکرد و تابستانها برای کشاورزها هیزم آماده میکرد. او طویله را با استفاده از الوارهای کهنهای ساخته بود که آنها را در بوک از اریک مارکستروم خریده بود. یاکوب مرد تنومندی نبود، اما قوی و عضلانی بود. دماغش از بچگی تاب داشت؛ چون زمانی که کمک کرده بود تا اسبی را نعل کنند، لگد اسب به صورتش خورده بود.»
حجم
۱۲۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه
حجم
۱۲۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه