کتاب زمان زود پیر می شود
معرفی کتاب زمان زود پیر می شود
کتاب «زمان زود پیر می شود» نوشتۀ آنتونیو تابوکی و ترجمۀ هاله ناظمی و فرزانه کریمی است و انتشارات کتاب خورشید آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب زمان زود پیر میشود
میدانیم که در اکثر داستانها شخصیتهای اصلی در پایان قصه یک تغییر را تجربه میکنند. تجربههایی مثل عاشق شدن، ازدستدادن والدین یا فرزند، یا نجات جهان از شر نیروهای خرابکار. اما داستانهایی هم وجود دارند که از تغییرات کوچکتر حرف میزنند. داستانهایی در مورد اینکه چگونه گوشدادن به یک شعر یا صحبت با غریبهای در ساحل انسانی را بهنحوی عجیب عوض کرده است. شخصیتهای داستانهای آنتونیو تابوکی، زبان و فرمِ روایت او خواننده را هم وادار میکند ثانیههایی مکث کند و به یکلحظۀ جزئی ولی مهم در زندگیشان فکر کنند و این واقعاً لذتبخش است.
همانطور که از عنوان این مجموعه داستان کوتاه مشخص است، دغدغۀ زمان و خاطره در داستانها پررنگ است. داستان اول یعنی دایره، با مراسم یادبودی آغاز میشود که در آن استاد پیری با لهجۀ غلیظ آلمانی شعری را برای اعضای خانواده میخواند. عروس جوانِ خانواده همین که دعوای دو کودک را بر سر کیک شکلات میبیند و بعد با یک دستمال توری لکه را از صورت پسرک پاک میکند. با خود میگوید: «چهرهای گلگون از شیر و خون» و این عبارت عجیب او را به گذشتههای دور زندگیاش برد.
خواندن مجموعه داستان زمان زود پیر میشود شبیه خواندن دفترچه خاطراتی از رؤیاست. کتاب شامل ۹ داستان است که درونمایۀ اصلی آن گذر زمان و گذشتۀ برگشتناپذیر است. شخصیتهای داستان که اکثرشان مردان میانسال هستند با زمان روبهرو میشوند، زمانی که پشت سر گذاشتهاند و میخواهند بدانند آیا بیهوده گذراندهاند یا نه و یا زمان حالی که در آن زندگی میکنند اما میخواهند از آن فرار کنند؛ چون تحملناپذیر است.
کتاب زمان زود پیر میشود برندهٔ جایزۀ «آریستون» یونان، جایزۀ «هانس اریش نوساک» آلمان، جایزۀ «اشتات پرایس» اتریش، جایزۀ «ایدالگو» اسپانیا و جایزۀ «سالنتو» ایتالیا شده است
خواندن کتاب زمان زود پیر میشود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی، داستان کوتاه و ادبیات ایتالیا پیشنهاد میکنیم.
درباره آنتونیو تابوکی
آنتونیو تابوکی استاد دانشگاه و نویسنده در ایتالیا به دنیا آمد. رشتۀ دانشگاهیاش ادبیات و فلسفه بود. «میدان ایتالیا» اولین رمان اوست. از دیگر آثار او میتوان به «دیالوگهای ناتمام»، «سه روز آخر فرناندو پسوا»، «پریرا چنین میگوید»، «سر بربادرفته»، «داماشنو مونتهیرو» و «تریستانو میمیرد» اشاره کرد.
بخشی از کتاب زمان زود پیر میشود
«هوا خیلی گرم بود. آدم از خود میپرسید چطور ممکن است در ارتفاع هزارمتری هوا از شهر گرمتر باشد. شاید شهر از سخاوت و بخشش دریاچه بهره میبرد. بدیهی است که یک منبع بزرگ آب هوای اطرافش را خنک کند. امّا شاید دمای هوا آنجا مثل ژنو بود، شاید او خیلی گرمش بود، گرمای درونی، مثل وقتی که دمای بدن به دلایلی که فقط خود بدن میداند بسیار بالاتر از محیط اطراف است. آن بالا آفتاب بهشدت میتابید. بهعلاوه، درختی هم آنجا نبود، فقط علفزاری وسیع و پهناور بود و چمنزاری تُنک. سالها قبل، وقتی میشل او را اولین بار به آن بالا برده بود، بهار بود و بارانهای بهاری ارتفاعات را یکسره سبز کرده بود. تازه آشنا شده بودند. هرگز به سوییس نیامده بود. جوان بودند و میشل سال آخر پزشکی بود. پس حدود پانزده سال پیش بود چون ماه ژوئن همان سال، فارغالتحصیلی و بیست و پنجمین سال تولدش را همزمان جشن گرفته بودند. لحظهای به زمان و به اینکه تاکنون چگونه گذشته است فکر کرد امّا فقط یک لحظه، چون دوباره چشمانداز آن دشت زردرنگ که از ساقههای خشکیده علف پوشیده شده بود و بهسختی میشد بر روی آن راه رفت دل و دیدهاش را تسخیر کرد. احتمالا روستاییان در ماه ژوئن علفها را برای آذوقه زمستانی کوتاه کرده بودند. با خود فکر کرد که سبز، زرد میشود و آنگاه ذهنش دوباره به تقویم برگشت، ماهها، سالها، تاریخها؛ تقریباً چهل سال داشت. با صدای بلند گفت: «یعنی سی وهشت سال. امّا سی وهشت سال تقریباً چهل سال است و هنوز بچهدار نشدهام. و متوجه شد که آن را با صدای بلند گفته است، انگار در آن دشت زردِ سوخته بر تریبونی نامرئی سخن میگوید، و با صدای بلند ادامه داد: «چرا تابه حال هیچوقت از خودم علتش را نپرسیدهام؟ چطور ممکن است که زنی پانزده سال پس از ازدواج هنوز بچه نداشته باشد و از خود نپرسد که چرا؟» روی علفهای خشک نشست.»
حجم
۱۲۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۲۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه