دانلود و خرید کتاب تاریک ترین زندان ایوان اولبراخت ترجمه محمد قاضی
تصویر جلد کتاب تاریک ترین زندان

کتاب تاریک ترین زندان

معرفی کتاب تاریک ترین زندان

کتاب تاریک ترین زندان نوشتهٔ ایوان اولبراخت و ترجمهٔ محمد قاضی است که از نسخه‌ٔ فرانسوی آن به زبان فارسی ترجمه شده است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر رمانی روان‌شناختی است که به بررسی درونیات و افکار شخصیت اصلی می‌پردازد.

درباره کتاب تاریک ترین زندان

کتاب تاریک ترین زندان به شرح داستان زندگی مردی به نام «کمیسر شارل ماخ» و بررسی درون و افکار او می‌پردازد. نویسنده در این اثر خواننده را به سفری در دنیای تاریک و آشفتهٔ ذهن ماخ می‌برد. کمیسر شارل ماخ به اختلال پارانوئیا مبتلا است. حسادت و ترس از خیانت، نقشی پررنگ در زندگی او و همسرش (یارمیلا) دارد. این رمان به پیچیدگی‌های روابط انسانی و به‌ویژهٔ رابطهٔ زناشویی می‌پردازد. خواننده در طول داستان با افکار آشفته و توهمات ماخ همراه می‌شود و درک عمیقی از دنیای درونی او پیدا می‌کند. ایوان اولبراخت به‌طرز ماهرانه‌ای شخصیت ماخ را ترسیم می‌کند و خواننده را با تناقضات و پیچیدگی‌های درونی او آشنا می‌سازد؛ او همچنین با استفاده از جزئیات دقیق و ظریف، فضایی وهم‌آور در داستان ایجاد می‌کند و با لحن گیرا و جذابش خواننده را تا انتها با خود همراه می‌کند.

خواندن کتاب تاریک ترین زندان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان‌های روان‌شناختی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ایوان اولبراخت

ایوان اولبراخت با نام اصلی «کامیل زِمان» در سال ۱۸۸۲ و در یکی از شهرهای کوچک چکسلواکی چشم به جهان گشود. اولبراخت بعد از پایان تحصیلاتش در اتریش، به عضویت حزب سوسیال‌دموکرات چکسلواکی درآمد و در جنگ جهانی اول، علیه امپراتوری اتریش و مجارستان مبارزه‌ای پنهانی را آغاز کرد. او که مشغول به روزنامه‌نگاری بود، آثار داستانی اندکی از خود بر جای گذاشت. در بیشتر آثارش که به زبان آلمانی بود، به مبارزات اجتماعی مردم پرداخت. در نهایت او در ۳۰ دسامبر ۱۹۵۲ میلادی و در ۷۰سالگی در پراگ از دنیا رفت.

درباره محمد قاضی

محمد قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی و در ایران به دنیا آمد. او از ابتدای دههٔ ۱۳۲۰ با ترجمهٔ اثری کوچک از «ویکتور هوگو» به نام «کلود ولگرد»، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و پس از آن ۱۰ سال ترجمه را کنار گذاشت. در سال ۱۳۲۹ پس از صرف یک‌سال‌ونیم وقت برای ترجمهٔ «جزیرهٔ پنگوئن‌ها» نوشتهٔ «آناتول فرانس»، به‌زحمت توانست ناشری برای این کتاب پیدا کند، اما ۳ سال بعد که این اثر انتشار یافت، به‌دلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، آناتول فرانس از ردیف نویسندگان بی‌بازار که کتابشان را در انبار کتاب‌فروشان در ایران خاک می‌خورد به درآمد. در این‌باره «نجف دریابندری» در روزنامهٔ اطلاعات مطلبی با عنوان «مترجمی که آناتول فرانس را نجات داد» نوشت.

محمد قاضی در سال ۱۳۳۳ کتاب «شازده کوچولو» نوشتهٔ آنتوان دوسنت اگزوپری را ترجمه کرد که بارها تجدیدچاپ شد. او با ترجمهٔ دورهٔ کامل «دن کیشوت» اثر سروانتس در سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ جایزهٔ بهترین ترجمهٔ سال را از دانشگاه تهران دریافت کرد. محمد قاضی در ۱۳۵۴ به بیماری سرطان حنجره دچار شد. هنگامی که برای معالجه به آلمان رفت، بیماری تارهای صوتی و نای او را گرفته بود و پس از جراحی، به‌علت از دست‌دادن تارهای صوتی، دیگر نمی توانست سخن بگوید و از دستگاهی استفاده می کرد که صدایی ویژه تولید می‌کرد؛ بااین‌حال کار ترجمه را ادامه داد و ترجمه‌های جدیدی از او تا آخرین سال حیاتش انتشار یافت. او ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت. نتیجهٔ تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمهٔ ادبی و آثار خود او به زبان پارسی است. محمد قاضی در سحرگاه چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۷۶ در ۸۴سالگی در تهران درگذشت و در مهاباد به خاک سپرده شد. فروردین ۱۳۸۶ خورشیدی در کوی دانشگاه مهاباد از مجسمهٔ ۴متریِ این مترجم نامدار ایرانی ساختهٔ «هادی ضیاءالدینی» پرده‌برداری شد.

بخشی از کتاب تاریک ترین زندان

«آری، به هر قیمتی که باشد باید جدا شد! ولو به قیمت جان چند تن انسان! البته ماخ آرزویی جز این نداشت که تا ممکن است هم خود و هم زنش از چنین بدبختی بزرگی که قتل نفس باشد در امان بمانند و هر بار که به فکر چنین احتمالی می‌افتاد شدیداً بر خود می‌لرزید. ماخ، در عین حال، گمان نمی‌کرد که قضایا به چنان جای بن‌بستی منتهی شود. با این همه، وقتی که پیش خود مسئلهٔ جدایی را طرح می‌کرد جز این جوابی به خود نمی‌داد که: «بله، به طور قطع باید جدا شود، ولو به قیمت جان چند تن هم تمام شود! زیرا زندگی به آن حال مطلقاً غیرممکن بود!» در باب اینکه گناه از کدام طرف بود، این مسئله در حال حاضر اهمیتی نداشت و تنها قضیه‌ای که مطرح بود این بود که ایشان هر دو در جهنم می‌زیستند، در جهنمی که به تدریج نابودشان می‌کرد و هیچ کدام در هنگام مرگ دستشان به جایی نمی‌رسید. ماخ می‌خواست آزادی خود را به خود باز پس دهد و آزادی زنش را نیز به وی بازگرداند و اگر خانم آزادی خود را نخواست، او دست کم خویشتن را آزاد سازد. ماخ صمیمانه آرزو داشت که زنش را نیز با خود از منجلاب دروغ آن زندگی مشترک بیرون بکشد؛ حال اگر یارمیلا نمی‌خواست، دیگر گناه از ماخ نمی‌بود و او می‌توانست با وجدان کاملاً راحت بیرون بیاید. از طرفی، ماخ می‌دانست و امید داشت که زنش از این جدایی نمی‌میرد، زیرا خانم نیز برای خود پیوندهایی فراهم ساخته و رشته‌هایی دست‌وپا کرده بود که او را به زندگی، حتی در خارج از عالم زناشویی، می‌پیوستند. اما اگر آن روز فرارسد که یارمیلا ناچار شود دست به آن رشته‌ها بگیرد، و آن گاه ثابت شود که آن رشته‌ها و پیوندها چندان محکم و اطمینان‌بخش نیستند و زود از هم خواهند گسست، آن وقت چه؟... هیچ!... آن وقت دیگر از دست ماخ کاری برای او ساخته نیست جز اینکه بر احوالش دلسوزی کند و شانه به بی‌قیدی بالا اندازد، زیرا سرنوشت او در آن روز دیگر بسته به سرنوشت ماخ نخواهد بود. از دو تن که در حال غرق شدن‌اند، وقتی که هنوز فرصت باقی است تا یکی را نجات دهند، آن یک را نجات دادن بهتر از این است که بگذارند هر دو به خواری و زاری جان بسپارند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۲ صفحه

حجم

۱۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۲ صفحه

قیمت:
۶۳,۰۰۰
۱۸,۹۰۰
۷۰%
تومان