کتاب موتسارت
معرفی کتاب موتسارت
کتاب موتسارت نوشتهٔ نوبرت الیاس و ترجمهٔ حسن خیاطی است. انتشارات علمی و فرهنگی تصویر یک نابغه را منتشر کرده است.
درباره کتاب موتسارت
کتاب موتسارت (تصویر یک نابغه) را یک جامعهشناس آلمانی نوشته است. نوبرت الیاس، زندگی موتسارت را در چهار پرده به تصویر میکشد. پردهٔ نخست از تولد کودک اعجوبه در ۲۷ ژوئیهٔ ۱۷۵۶ میلادی آغاز میشود؛ سالهای آموزش و بلوغ و آشنایی با موسیقیدانان بزرگی چون باخ و گلوک و هایدن و... . پردهٔ دوم با نخستین سفر موتسارت (بدون پدر) در سپتامبر ۱۷۷۷ میلادی آغاز میشود و نخستین تجربیات عاشقانه و شهوانیاش را با دخترعمویش در بر میگیرد. رویارویی با پدر و آگاهی از ارزش خود در همین سالها شکل میگیرد و همچنین خلق نخستین آثار. پردهٔ سوم فاصلهٔ بین سالهای ۱۷۸۱ تا ۱۷۸۸ میلادی را در بر میگیرد؛ سالهای آزادی قدرت تخیل هنری و فردیتبخشیدن به معیارها و خلق اپراهای درباری. پردهٔ آخر، سه سال پایانی عمر کوتاه آهنگساز را شامل میشود. موتسارت در ۵ دسامبر ۱۷۹۱ میلادی و در ۳۵سالگی از دنیا رفت و ۶ دسامبر در مقبرهٔ تهیدستان به خاک سپرده شد.
نوربرت الیاس در مجموعه مقالاتش راجع به موتسارت، تناقض زندگی این آهنگساز بزرگ را به تصویر میکشد. این کتاب کوچک، بعد از مرگ الیاس منتشر شده و حاصل گردآوری مجموعه یادداشتهای او است. نوربرت الیاس در این کتاب نشان داده است که چطور میتوان رابطهای میان موتسارتِ دلقک و هنرمند بزرگ، بین کودک جاودان و مرد خلاق، بین حماقت پاپاگینو و جدیت عمیق اشتیاق پامینا برای مرگ برقرار کرد. از نظر این جامعهشناس شهیر آلمانی - آمریکایی، هنرمند بزرگیبودنْ موتسارت را از دلقکبودن باز نداشت. از نگاه موشکافانه و جامعهشناختی الیاس، ریشهٔ این تناقض را که ناچار به فروپاشی نابغه انجامید، صرفاً در سمپتومهای روانشناختی مثل شیدایی - افسردگی یا پارانویا نباید جست؛ بلکه لازم است بالندگی این موسیقیدان بزرگ اما ناکام را در بافتی (context) که در آن پرورش یافته بررسی کرد.
خواندن کتاب موتسارت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد موتسارت پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب موتسارت
«اکنون که برای بسیاری فقط نام موتسارت نماد بالاترین شعف موسیقایی شناخته شده در دنیای ماست، شاید نتوان درک کرد که کسی با این قدرت خلاقیت جادویی دچار مرگی زودرس شد و خدا میداند چه آثار موسیقایی متولدنشدهای را با خود به زیر خاک برد، [آن هم] به این خاطر که دل سپردن به عشق و توجه دیگران شک او را به ارزش و معنای زندگی بیشتر کرده بود. به خصوص کسی که فقط به آثار او علاقهمند است، و نه به خالق آنها، شاید این موضوع را به سختی قبول کند، اما وقتی که به چنین روابطی فکر میکنیم، نباید به غلط با معیار زندگی خودمان دربارۀ معنا یا پوچی زندگی دیگری قضاوت کنیم. باید از خودمان بپرسیم که معنی پوچی و یا خشنودی از زندگی برای دیگری چیست. موتسارت میدانست که چه استعدادی دارد و تا حد ممکن این استعداد را بروز داد. او بیامان در بیشتر زندگیاش به آفرینش مشغول بود. عجولانه است اگر بگوییم که او نمیدانست موسیقیاش در خاطرۀ آیندگان باقی خواهد ماند، اما او آدمی نبود که با دانستن این موضوع برای تحمل رنج ناشناختگیاش در سالهای آخر زندگی، به خصوص در شهر وین که خود آن را انتخاب کرده بود، به خود دلداری دهد. برای او، شهرت در آینده هیچ و شهرت در زمان خودش همه چیز بود. او قدر خویش را کاملاً میدانست و برای این شهرت جنگیده بود، اما موتسارت نیاز داشت که دیگران، به خصوص دوستان و آشنایان نزدیک، ارزش او را تأیید کنند، که اغلب هم چنین بود. عاقبت همۀ آنهایی که پیش از این نزدیکترین کسان او بودند او را ترک کردند. این وضعیت فقط تقصیر آنها نبود (قضیه به این سادگی نیست)، اما بیتردید این تنهایی رشد پیدا کرد. احتمالاً، در آخر، او خیلی ساده تسلیم شد و همه چیز را وا نهاد. یکی از زندگینامهنویسان او مینویسد: «افول دیرهنگام اما سریع موتسارت آن هم پس از دورههای طولانی کار طاقتفرسا بدون بیماری یا ناخوشی، شیوۀ مرگ سریع و تقریباً نفسگیر او، مرگ ناگهانی او پس از اغمایی فقط دوساعته، به نظر میرسد همۀ این موارد نیازمند تبیینی بهتر از تبیینی است که پزشکی سنتی بیان میکند».»
حجم
۱۸۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۶ صفحه
حجم
۱۸۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۶ صفحه