کتاب درباره عشق
معرفی کتاب درباره عشق
کتاب درباره عشق مجموعه مقالاتی از مارتا نوسباوم، رابرت سالومون، رابرت نوزیک، لارنس تامس، انت بایر و الیزابت راپاپورت با ترجمهٔ آرش نراقی است و نشر نی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب درباره عشق
در جهان جدید مهمترین تحولی که در قلمرو عشقشناسی رخ داده است غلبهٔ عشق مجازی بر عشق حقیقی است. عشقشناسی قُدما عموماً «عشق حقیقی» یا «عشق الهی» را بر صدر مینشاند و عشق مجازی را یا به دیدهٔ تحقیر مینگریست، یا صرفاً آن را وسیلهای (ولو ارزشمند و حتی جایگزینناپذیر) میدانست برای نیل به عشق حقیقی. اما در عشقشناسی جهان مدرن، عشق حقیقی همان است که در چشم پیشینیان مجازی تلقی میشد.
موضوع تمام مقالاتی که در کتاب درباره عشق گردآمده است، «عشق مجازی» یعنی عشق رمانتیک یا اروتیک میان انسانهاست. نویسندگان این مقالات جملگی میکوشند تجربهٔ عشق انسانی را از زاویهٔ خاص خود مورد تحلیل و بررسی قرار دهند.
مارتا نوسباوم در مقالهٔ نخست، «خطابهٔ آلکیبیادس: قرائتی از رسالهٔ مهمانی افلاطون»، تحلیلی تازه از رسالهٔ مهمانی عرضه میکند. مطابق تحلیل نوسباوم، برخلاف پنداشت رایج، این خطابهٔ آلکیبیادس است که احیاناً نظر نهایی افلاطون را دربارهٔ عشق بیان میکند، نه خطابهٔ سقراط. نوسباوم در این مقاله، در کنار تحلیلی که از مدل سقراطیدیوتیمایی و نیز مدل آریستوفانی از عشق بهدست میدهد، میکوشد اهمیت خطابهٔ آلکیبیادس و ویژگیهای منحصربهفرد آن را که غالباً از چشم افلاطونشناسان پنهان مانده است، آشکار کند. مطابق تحلیل نوسباوم، آلکیبیادس در این خطابه تصویری از عشق بهدست میدهد که در آن فرد محبوب با تمام ویژگیهای خاص و منحصربهفردش موضوعیت تام دارد.
مارتا نوسباوم استاد فلسفهٔ یونان باستان و روم، و نیز اخلاق و فلسفهٔ سیاسی در دانشگاه شیکاگو در امریکاست.
مقالهٔ دوم، «فضیلت عشق (اروتیک)» نوشتهٔ رابرت سالومون است. سالومون در این مقاله نخست گزارشی تحلیلی و کوتاه از تاریخ عشق در فرهنگ مغربزمین بهدست میدهد. مدعای اصلی سالومون در این مقاله دفاع از عشق انسانی در مقابل نقدها و اتهامات فیلسوفان و متألهانی است که جنبههای شورمندانه و عاطفی این عشق را درخور تحقیر میدانند. مقالهٔ سالومون را باید دفاعیهای از وجه فضیلتآمیز و فضیلتآفرین عشق انسانی و نیز اهمیت نقش مناسبات جنسی در آن دانست. موضع سالومون در نهایت به تلقی آلکیبیادس از عشق (مطابق تفسیر نوسباوم) نزدیکتر است تا به موضع سقراطی دیوتیمایی.
رابرت سالومون استاد فلسفهٔ قارهای در دانشگاه تگزاس (آستین) در امریکا بود. وی در سال ۲۰۰۷ درگذشت.
مقالهٔ سوم، «پیوند عشق»، نوشتهٔ رابرت نوزیک است. نوزیک در این مقاله تلقی خود را از عشق که در نهایت متأثر از مدل آریستوفانی از عشق است بیان میکند. از منظر او، غایت عشق رمانتیک تشکیل یک هویت تازه است که او از آن به «ما» تعبیر میکند. تلاش او در این مقاله آن است که پارهای از دشواریهای متافیزیکی این «هویت تازه» یا «ما» را توضیح دهد. او نیز بر خصلت منحصربهفرد معشوق تأکید میورزد و مدل سقراطی دیوتیمایی از عشق را مورد نقد قرار میدهد. نوزیک در پایان، تحلیلی از ماهیت دوستی و نسبت آن با عشق عرضه میکند، و به اختصار به نقش عشق در اندیشههای دینی و معنوی اشاره میکند.
رابرت نوزیک استاد فلسفهٔ سیاسی، اخلاق، و معرفتشناسی در دانشگاه هاروارد در امریکا بود. وی در سال ۲۰۰۲ درگذشت.
مقالهٔ چهارم، «دلایلی برای عشقورزیدن»، نوشتهٔ لارنس تامس است. تامس در این مقاله میان دو نوع تلقی از «دلایل» عشقورزی تمایز مینهد. فرض کنید کسی میپرسد: «چرا علی عاشق مریم است؟» در پاسخ میگوییم «زیرا...». ادعای تامس این است که این «زیرا» به این شیوهٔ خاص بیش از آنکه برای توجیه عشق علی به مریم باشد بهکار تبیین آن رابطه میآید. به بیان دیگر، از منظر او، عشق تابع و محصول استدلال و سبکوسنگین کردنهای عقلی نیست، هرچند که برای وقوع یا تداوم آن در یک مورد خاص میتوان دلایلی عرضه کرد. درواقع، پیشنهاد تامس این است که دلایل عشقورزی را بیشتر باید از جنس «تبیین» آن پدیده دانست، نه «توجیه» آن. به بیان دیگر، آن دلایل بیشتر از جنس «علت» است تا «دلیل». او میکوشد اهمیت و مزایای این ترجیح را در مقالهٔ خود روشن کند.
لارنس تامس استاد اخلاق و فلسفهٔ سیاسی در دانشگاه سیراکیوز در امریکاست.
مقالهٔ پنجم، «عشقهای مخاطرهآمیز»، نوشتهٔ اَنِت بایر است. بایر در این مقاله دو تلقی متفاوت از عشق را در برابر هم قرار میدهد: تلقی «الهیاتی» که بیشتر در آرای حکیمان مسیحی و نیز فیلسوفانی نظیر کانت، دکارت، و اسپینوزا مطرح شده، و تلقی «طبیعتگرایانه یا بیولوژیک» که بیشتر در آثار هیوم و داروین بیان شده است. او معتقد است که تلقی الهیاتی در نهایت تلقیای عشقگریز است، و تا آنجا که فیلسوفانی نظیر کانت مد نظرند، این عشقگریزی بیشتر ناشی از نوعی احساس ناامنی و آسیبپذیری است که به اعتقاد این فیلسوفان با آشکارگی و شورمندی تجربهٔ عاشقانه ملازم است. بایر در نهایت از مدل هیومی عشق دفاع میکند که در آن وجه بشری عاشق و معشوق، از جمله آسیبپذیریها و نقایصشان، مشفقانه پذیرفته میشود. او درنهایت استدلال میکند که عشقورزیدن، با وجود تمام مخاطرات و ناامنیهایی که بههمراه دارد، همچنان میتواند تجربهای ارزشمند در زندگی انسان باشد.
اَنت بایر استاد بازنشستهٔ فلسفهٔ اخلاق، فلسفهٔ هیوم، و فمینیسم در دانشگاه پیتزبرگ در امریکاست.
مقالهٔ ششم، «دربارهٔ آیندهٔ عشق: روسو و فمینیستهای رادیکال»، نوشتهٔ الیزابت راپاپورت است. راپاپورت در این مقاله بیش از همه نقدهای فمینیستی بر تجربهٔ عشق را مورد بررسی قرار میدهد. فمینیستهای رادیکال، عشق را مستلزم وابستگی یکسویهٔ زنان به مردان و از این نظر بیمارگونه و ابزاری برای سرکوب زنان تلقی میکنند. اما راپاپورت بر مبنای تحلیلی که از نظریهٔ روسو دربارهٔ عشق عرضه میکند، معتقد است که وابستگی عاشقانه میتواند دوسویه باشد. البته او استدلال میکند که این رابطه، برخلاف نظریهٔ روسو، همیشه ویرانگر نیست. آنچه وابستگی عاشقانه را مخاطرهآمیز میکند عنصری ذاتی در تجربههای عاشقانه نیست، بلکه نوعی انحراف است که از روابط اجتماعی ناعادلانه برآمده است. بنابراین، برای تبدیل عشقهای ناسالم و مخاطرهآمیز به تجربههای عاشقانهٔ سالم و شکوفاننده، از جمله باید نظم اجتماعی ناعادلانه را در جامعه مورد انتقاد و تصحیح قرار داد.
الیزابت راپاپورت استاد حقوق و فلسفه در دانشگاه نیومکزیکو در امریکاست.
خواندن کتاب درباره عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر میخواهید با دیدی فلسفی، روانشناسانه، تاریخی و جامعهشناسانه به عشق بنگرید این کتاب را حتما بخوانید.
بخشی از کتاب درباره عشق
«پدیدهٔ عام عشق شامل عشق رمانتیک، عشق به وطن، عشق پدر و مادر به فرزند و غیره است. وجه مشترک تمام این عشقها این است که خوشبختی تو با خوشبختی محبوبت گره میخورد. وقتی اتفاق بدی برای دوستت پیش میآید، برایش ناراحت میشوی، اما آن اتفاق برای او رخ داده است، نه تو؛ وقتی هم که اتفاق خوشی برایش پیش میآید، باز هم آن اتفاق برای او افتاده است [نه تو]، هرچند برایش خوشحال میشوی. اما وقتی برای محبوبت اتفاق بدی پیش میآید، گویی آن اتفاق برای تو هم افتاده است. (لازم نیست این دو چیز بد دقیقاً یکی باشد. در ضمن نمیخواهم بگویم که شخص نمیتواند به دوستش عشق بورزد). اگر محبوبت آسیبی ببیند یا کسی به او بیحرمتی کند، تو هم آسیب میبینی؛ اگر اتفاق خوبی برایش پیش بیاید، تو هم احساس میکنی که از آن اتفاق بهرهمند شدهای. البته اینطور نیست که هر خواستهای که از محبوبت برآورده شود، تو هم احساس کنی که در وضعیت بهتری قرار گرفتهای؛ باید پای خوشبختی او در میان باشد، نه هوسهای دلش (ولی خوشبختی او از منظر چه کسی، خودش یا تو؟) بهطور کلی، خوشبختی ما از خوشبختی دیگران تأثیر نمیپذیرد مگر در قلمرو مناسبات عاشقانه. البته وقتی دیگران گرفتار قحطی میشوند، ما عمیقاً متأثر میشویم و به یاری آنها میشتابیم؛ چهبسا مصیبت آنها تمام فکر و ذهنمان را به خود مشغول کند، اما لزوماً خودمان را در وضعیت بدتری احساس نمیکنیم.»
حجم
۲۵۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۵۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه