کتاب اورورا
معرفی کتاب اورورا
کتاب اورورا نوشتهٔ آندره ولچک و ترجمهٔ یوسف نوری زاده است. نشر پیدایش این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان را همهٔ انسانهای مبارز برای آزادی از کاپیتالیسم، نواستعمارگری و امپریالیسم باید بخوانند.
درباره کتاب اورورا
به گفتهٔ «تونی کریستینی»، نویسندهٔ «جبههٔ داخلی»، کتاب اورورا کاری است عظیم و همان چیزی است که یک اثر ادبی باید باشد؛ کاملاً انسانی؛ همچنین همان چیزی است که روزگاری به یک اثر ادبی عمده معروف بود؛ چون در زمانهٔ خود نادر و کمیاب است. رمان اورورا در یک سطحِ همواره عمیق و پرشور و پویا نوشته شده است. شاید برجستهترین ویژگی یا تأثیر اورورا این است که هشیاری یا ادراک انسانی را گسترش میدهد و به امر غیرقابلتصور میاندیشد؛ به ورشکستگی و بدتر از آن که سرِ موزهٔ لوور و امثال آن و فرهنگ آمده است.
«موانداویرو مگانگا»، رئیس حزب سوسیالدموکراتیک کنیا نیز باور دارد که اورورا نوشتهٔ یکی از بزرگترین انقلابیهای کمونیست، روشنفکر، نویسنده، فیلسوف، هنرمند و سیاح بزرگ معاصر است و بهترین داستان چاپشده در ادوار اخیر. از نظر او این رمان، کتابی است که همهٔ انسانهای مبارز برای آزادی از کاپیتالیسم، نواستعمارگری و امپریالیسم باید بخوانند؛ همچنین آنان که در پی رهایی از فرهنگ منحط، خشن، و بربرمنش غرب هستند باید به خواندن این کتاب مبادرت ورزند؛ غربی که همواره موجب آن همه درد و رنج بشری و زوال آزادی و انسانیتِ نهتنها کشورهای «جهان سوم» بلکه خودِ کشورهای غربی هم شده است.
پس اورورا رمانی اجتماعی، انتقادی و تأملبرانگیز است که با پرداختن به مفاهیمی همچون سرمایهداری، امپریالیسم، کاپیتالیسم، نواستعمارگری و... ریشهٔ بدبختی و هراس عصر حاضر را بررسی کرده و در راستای نابودی فرهنگ غرب، گسترش ادراک انسانی و دستیابی به نظم نوین جهانی قدم برمیدارد. «هانس جی» بهعنوان نماد کاپیتالیسم و امپریالیسم و «اورورا» بهعنوان نماد سوسیالیسم و کمونیسم به مقابله با یکدیگر میپردازند. هانس جی که تمایلی به شناخت حقیقت خویش ندارد، به اجبار اورورا و دیگران با اقدامات خود و آنچه می توانست باشد، رودررو میشود.
خواندن کتاب اورورا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر امریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره آندره ولچک
آندره ولچک (Andre Vltchek) فیلسوف، داستاننویس، فیلمساز، روزنامهنگارِ پژوهشگر، شاعر، نمایشنامهنویس و عکاس و نیز فردی انقلابی، اینترناسیونالیست و جهانپیما است. او در آثارش با امپریالیسم غربی و رژیمهای غربی تحمیلشده به جهان مقابله میکند و دهها منطقهٔ جنگی و تنشآلود از عراق و پرو تا سریلانکا، بوسنی، روواندا، سوریه، کنگو و تیمور شرقی را تحتپوشش آثار خود قرار داده است. برخی کتابهای او عبارتند از «افشاگری دروغهای امپراتوری»، «جنگ علیه امپریالیسم غربی» و «دربارهٔ تروریسم غربی» که این کتاب آخر را با شراکت «نوام چامسکی» نوشته است. «راه بیبازگشت» کار اصلی او در قالب ادبیات داستانی است که به زبان انگلیسی نوشته شده و «نالژنی» ناولی از اوست که به زبان چک نوشته شده است. سایر آثار او شامل یک کتاب ادبیات غیرداستانی، «ترور غربی: از پوتوسی تا بغداد»، و «اندونزی: مجمعالجزایر ترس»، همچنین «تبعید» و «اقیانوسیه: نواستعمارگری، سلاحهای هستهای و استخوانها» میشود. نمایشنامههای او عبارتند از «اشباح والپارِیسو» و «گفتوگوهایی با جِیمز».
کارهای پژوهشی آندره ولچک در انتشارات عدیدهٔ جهانی درج میشود. او چندین فیلم مستند برای شبکهٔ تلویزیونی چپگرای آمریکای جنوبی، teleSUR تولید و کارگردانی کرده است. فیلمهای او به موضوعات متنوعی میپردازند؛ از ترکیه/سوریه تا اوکیناوا، کنیا، مصر و اندونزی، اما همگی آنها آثار ناخوشایند امپریالیسم غربی بر کرهٔ زمین را برملا میکنند. فیلم مستند بلند او با عنوان «گامبی روواندا» از شبکهٔ Press TV پخش شده است و قصد وارونهسازی روایت رسمی در خصوص نسلکشی سال ۱۹۹۴ را داشته و همچنین غارت و چپاول جمهوری دموکراتیک کنگو از طرف امپریالیسم غربی را برملا میسازد. او فیلم مستندی در حد و اندازهٔ یک فیلم سینمایی دربارهٔ قتلعامهای اندونزی در سال ۱۹۶۵ با عنوان «ترلنا: فروپاشی ملت» را تولید کرده و همچنین فیلم دیگری دربارهٔ کمپ وحشیانهٔ پناهندگان سومالی، داداب در کنیا، با عنوان «پرواز بر فراز داداب» را ساخته است. او متناوباً در جلسات انقلابی و همچنین در دانشگاههای عمدهٔ جهان سخنرانی میکند.
بخشی از کتاب اورورا
«شهرت هانس در حلقههای رده بالای رژیم به طور مداوم فزونی مییافت. پاداشهای او یکی دو تا نبود: یک ویلای درندشت با باغ استوایی و استخر شنا در بهترین حومهٔ پایتخت، یک لیموزین با رانندهٔ شخصی، چند خدمتکار لُعبت، آشپز قابل قبول و یک باغبان نامتعارف که میگفتند با حلزونها حرف میزند! کمکهای مالی هم به وفور در اختیارش قرار میگرفت.
وقتی که پای زنها به میان میآمد، هانس جی همیشه دست بالا را میگرفت. نیازی به تواضع نبود. حتی حالا که درست بالای شصت سال سن داشت، دید که لازم نیست سلیقهٔ خودش را تا سطح دختران مشروبفروشیها و منشیها پایین بیاورد. میتوانست از پس بهترینها بر آید، و امسال هم بهترین زن در قالب مشهورترین فیلمساز محلی با شکل و قواره و رنگ و لعاب بینظیر، یعنی رینا، پیدا شد؛ زنی با اندامی ترکهای و حیرتآور که با فیلمهایش با بار اجتماعی و چاشنی صحنههای جنسی بیپرده و زبان مستهجن مردم را شوکه کرده بود. رینا هم مثل همهٔ هنرمندان محلی در نقطهای از زندگی خود، پی برد که به یک حامی احتیاج دارد ـ یک "مرد بزرگ" که بتواند او را به دنیای پولَکی بیرون از این برهوت که از لحاظ جغرافیایی و فرهنگی و فکری و هنری در انزوای کامل به سر میبُرد "وصل کند." و هیچ هنرمندی ذرهای به خود تردید راه نمیداد که برای برآوردن چنین خواستههایی هانس جی مناسبترین "مرد بزرگ" شهر بود.
دو سال قبل رینا به او نزدیک شده بود. آنها با هم حرف زده، شراب نوشیده، و مذاکره کردند. هانس به او پیشنهاد ازدواج داد؛ چند گزینه در اختیار او گذاشت. او بیشتر خواست، خیلی بیشتر. سرآخر، به یک سازش قابل قبول دوجانبه رسیدند. هیچ فیلمی با پیامهای اجتماعی نباید ساخته میشد ـ این یکی از شرایط اصلی هانس بود. و بعد، از همان شبی که به این توافق نانوشته رسیده بودند، کاشف به عمل آمد که تن او به طور انحصاری به هانس تعلق مییافت.»
حجم
۱۵۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۵۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه