کتاب گم گشته در اندیشه
معرفی کتاب گم گشته در اندیشه
کتاب الکترونیکی «گم گشته در اندیشه» نوشتهٔ زینا هیتز با ترجمهٔ پرستو مهدی قلیخان در نشر نیماژ چاپ شده است. این کتاب به خوشیهای پنهان زندگی خردمندانه میپردازد.
درباره کتاب گم گشته در اندیشه
ما بهطور طبیعی میل به یادگیری داری؛ اما آیا فرایند یادگیری را در راستای رفع این اشتیاق انجام میدهیم یا از آن مقصود دیگری را درنظر داریم. به بیان دیگر، یادگیری ما در گرو رسیدن به هدفی دیگر است یا تنها یادگیری برای یادگیری است؟ کتاب گمگشته در اندیشه به یادگیری از جنبهٔ متفاوتی میپردازد. این کتاب حاصل تجربیات ذهنی عمیق و در عین حال ملموس یک روشنفکر مطرح دانشگاهی است که با طرح مفهوم «یادگیری پنهان» تلاش میکند ابعادی از «زندگی خردمندانه» را برای خود و مخاطبش ترسیم کند. او این کار را با نگاهی دوباره به زندگی روزمره آغاز کرده است. اشتیاق به یادگیری میتواند در هر فعالیتی، از جمله کارهای روزانه، تماشای مسابقات ورزشی، بیرونبردن زباله و خواندن اخبار زرد وجود داشته باشد، به شرط آنکه بهصورت متفکرانه انجام شود و فرد از یادگیری لذت ببرد.
کتاب گم گشته در اندیشه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران فلسفه و روانشناسی و طرفداران نگاه فلسفی به زندگی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب گم گشته در اندیشه
«در پی یافتن شکلهای پایه و انحرافات زندگی خردمندانه، حرفههای ابزاری را مشخص کردهایم، کارهایی که از آنها بهعنوان ابزار برای رسیدن به مقصود استفاده کردهایم، مقاصد یا حرفههایی که بهخودیِخود ارزشمندند. همچنین مواردی را بررسی کردهایم که در آن، یک حرفه میتواند به زندگی شکل و ساختار ببخشد، بنابراین فعالیتی مقصود غایی ماست و به جهتگیری اولیهٔ ما شکل میدهد. چه میشود اگر سعی کنیم زندگیمان را با حرفههای ابزاری تنظیم کنیم؟ مثل پول درآوردن یا ترویج عدالت. ارسطو معتقد بود هدف نهایی ما باید بهخاطر ذات خودش انتخاب شود. درغیراینصورت، کارهایمان توخالی و بیهوده خواهد بود. مشخص است که اگر به اهداف کوچکتر دست نیابم، اعمالم بیهوده است. اگر کیف شنایم را جمع کنم، کفش بپوشم، کلیدهایم را بردارم، تا استخر رانندگی کنم و بعد ببینم که بسته است، هدف نهایی من (شناکردن) با شکست مواجه میشود و هر کاری در این راستا انجام دادهام، دود میشود. همچنین اگر هدف نهایی من برای خودش انتخاب نشود، مانند این است که بیشتر اعمالم بیهوده باشد. برفرض که استخر باز باشد و من هم شنا کنم: چرا این کار را انجام میدهم؟ بهخاطر سلامتی شنا میکنم. میخواهم سلامت باشم تا بتوانم کار کنم. کار میکنم تا پول در بیاورم و پول را هم برای غذا، نوشیدنی، خرج خانه، تفریح و ورزش و هرآنچه کارکردن را برایم ممکن میسازد میخواهم.
زندگیای را که مطلقاً بیهوده است توصیف کردم. اگر برای پول کار کنم و پول را برای نیازهای اولیهٔ زندگی خرج و زندگیام را براساس کار تنظیم کنم، زندگی من چرخهٔ باطلی از کار برای کار است. مثل این است که بستنی بخرید و سریعاً آن را بهخاطر پول بفروشید تا باز بستنی بخرید و آن را بفروشید (و دوباره این کار را تکرار کنید). این مثال با کارکردن برای پول و تبدیل چک به نقدینگی برای خرجکردن، تفاوت چندانی ندارد. اعمال بیفایدهاند، مگر آنکه ما را راضی کنند. به همین دلیل، ارسطو معتقد بود باید هدفی بالاتر از کار وجود داشته باشد، استفاده از فراغت برای کار و اگر فراغت نباشد کار ما بیهوده است. فراغت تنها بهمعنای تفریح نیست، کاری که فکر میکنیم باید برای استراحت انجام دهیم تا دوباره از خودمان بیگاری بکشیم. درواقع فراغت فضایی درونی است که میتواند تلاشهایمان را بهحد اعلا برساند. برای ارسطو، تأمل، یعنی دیدن، درک و چشیدن مزهٔ دنیا آنگونه که هست، رضایتبخش است و نوعی فراغت به حساب میآید.»
حجم
۲۲۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۲۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه