کتاب زنان کوچک
معرفی کتاب زنان کوچک
کتاب زنان کوچک نوشتۀ لوییزا می الکوت ترجمۀ کیوان عبیدی آشتیانی، با ویراستاری مژگان کلهر است و نشر افق این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب داستان چهار خواهر را تعریف میکند که شخصیتهای متفاوتی دارند.
درباره کتاب زنان کوچک
کتاب زنان کوچک، زندگی مردم آمریکا را در دوران جنگ داخلی به تصویر میکشد. شخصیتهای اصلی داستان چهار خواهر به نامهای جو، مگ، ایمی و بت هستند و پدر این خانواده، به عنوان کشیش و برای کمک به سربازان به جنگ رفته است. آنها از بسیاری جهات با هم تفاوت دارند و هر یک از خواهران آرزوها و اهداف مخصوص به خود را دارد. با این حال، آنها خیلی به همدیگر عشق میورزند و با وجود جروبحثهای کوچکی که گاهی بینشان پیش میآید، همیشه برای یاری رساندن به یکدیگر آماده هستند.
در یک صبح کریسمس، وقتی دخترها از خواب بیدار میشوند با کتابهای مختلفی زیر بالشهایشان مواجه میشوند. آنها متوجه میشوند که این کتابها را مادرشان به عنوان کادوی کریسمس گرفته است. مادرشان سپس به آنها میگوید که خانوادۀ بسیار فقیری در نزدیکیشان زندگی میکند که بچههایشان هیچ چیز برای خوردن ندارند، بنابراین از دخترها میخواهد که به مناسبت کریسمس صبحانۀ خود را برای آنها ببرند. در این روند، آنها با همسایۀ ثروتمند خود، لوری، آشنا میشوند و ماجراهای مختلفی برایشان اتفاق میافتد. چهار شخصیت اصلی این کتاب، برگرفته از شخصیت خود نویسنده و خواهرهایش است و در حقیقت جو شباهت بسیار زیادی با خود خانم لوییزا می الکوت دارد.
خواندن کتاب زنان کوچک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب به تمامی افرادی که به ادبیات داستانی علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
درباره لوییزا می الکوت
لوییزا می الکوت، در ۲۹ نوامبر سال ۱۸۳۲ در آمریکا متولد شد. او نویسندۀ توانایی بود که شهرتش را با نوشتن کتاب زنان کوچک به دست آورد و در این کتاب بیشتر به به مسئلۀ حق انتخاب زنان میپردازد. لوییزا در جوانی، مطالعه و سوادآموزی را در خانه شروع کرد و وقتی که یکی از خواهرانش را از دست داد و دیگری ازدواج کرد، بیش از پیش جذب خواندن و نوشتن شد. او هرگز ازدواج نکرد و ترجیح داد تا به فعالیتهای موردعلاقۀ خودش بپردازد. او کتاب زنان کوچک را در سال ۱۸۶۸ نوشت و شهرت و درآمد بسیاری به دست آورد. لوییزا می الکوت در سال ۱۸۸۸ وقتی که پنجاه و پنج سال سن داشت، درست دو روز بعد از ملاقات با پدر مریض احوالش، درگذشت.
بخشی از کتاب زنان کوچک
«چند لحظه کسی حرفی نزد، بعد مگ با لحنی متفاوت گفت: «همهمان میدانیم که چرا مادر هدیۀ کریسمس نخریده، چون امسال زمستان سختی در پیش داریم، او فکر میکند وقتی مردها در ارتش شرایط سختی را تحمل میکنند، ما هم نباید به فکر خوشی خودمان باشیم. ما که کار زیادی از دستمان برنمیآید، پس این از خودگذشتگیهای کوچک را باید با خوشحالی انجام بدهیم. ولی من که خیلی به خودم امیدوار نیستم.» بعد سرش را تکان داد و با افسوس به تمام چیزهای قشنگی فکر کرد که دلش میخواست. جو که عاشق کتاب خواندن بود، گفت: «ولی من فکر نمیکنم این پولهای کم دردی از آنها دوا کند. هرکداممان فقط یک دلار داریم و دادن آن به ارتش کمک خیلی باارزشی نیست. البته قبول، از شماها یا مادر انتظار هدیه ندارم ولی میخواهم برای خودم کتاب آنداین و سینترام را بخرم. خیلی وقت است که آن را میخواهم.»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه