کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب اول)
معرفی کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب اول)
کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب اول) برگردان نثر از سیدعلی شاهری و ویراستهٔ فرمهر منجزی است و کتاب چ آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل بخش اساطیری؛ از پادشاهی کیومرث تا پایان کار فریدون است.
درباره کتاب شاهنامه فردوسی
شاهنامه در وهلهٔ نخست ناجی زبان پارسی است. بعد از سلطهٔ عربها بر ایران، زبان فارسی بهتدریج جای خود را به زبان عربی داد؛ دانشمندان ایرانی رسالههای خود را به زبان عربی مینگاشتند و اگر فردوسی شاهنامه را نمیسرود، چهبسا ما نیز هماکنون به زبان عربی سخن میگفتیم و زبان شیرین پارسی بهدست فراموشی سپرده میشد.
گرچه عربها با خود دینی آوردند که ایرانیان را از ظلم و فسادی که دولت ساسانی را فراگرفته بود نجات میداد و ایرانیان آمادهٔ دریافت آیینی بودند که برایشان برابری و عدالت بههمراه میآورد و آنها از دین اسلام استقبال کردند، عربها پس از استیلا بر این سرزمین و افتادن خلافت بهدست خلفای فاسد بنیامیه که اسلام را از روح اصلی خود خالی کردند، انواع توهینها را به مسلمانان غیرعرب از جمله ایرانیان روا میداشتند. مردم ایران که در مقابل قدرت عربها خود را ضعیف میدیدند، ناچار پناه آوردند به افسانهها و گذشتهٔ خود تا با یادآوری تمدن و قهرمانیهای قوم خود، در ذهن خود هم که شده، به ایرانیبودنشان تفاخر کنند.
فردوسی با شاهنامه درحقیقت سند قومیت مردم ایران را سروده است. داستانهای شاهنامه در نزد مردم دورهٔ ساسانی در حکم تاریخ و گذشتهٔ آنان بود. این داستانها در زمان یزدگرد سوم با نام خداینامه تدوین شد و پس از فتح ایران توسط عربها، این کتاب از جمله کتابهایی بود که بهدست ابنمقفع، حکیم و ادیب ایرانی، به عربی ترجمه شد ولی نمیدانیم که خداینامه کِی و بهدست چه کسی به فارسی برگردانده شد؛ تنها مطلبی که در این مورد میتوان گفت این است که این کتاب مهمترین اثری بود که ایرانِ بعد از اسلام را به ایرانِ گذشته پیوند میداد.
نکتهٔ دیگر اینکه شاهنامه متعلق به یک کشور و ملت خاص نیست و همان گونه که اختراعات و اکتشافات را نمیتوان به یک کشور متعلق دانست، شاهنامه را هم نمیتوان منحصر به مرزهای ایرانزمین کرد؛ برگردان شاهنامه به بسیاری از زبانهای دنیا خود گویای این مطلب است.
زبانی که فردوسی برای سرودن شاهنامه برگزیده، بسیار ساده و روان است و داستانها آنچنان شیرین و جذاب هستند که خواننده گاه در کشاکش داستانهای آن خود را بهجای پهلوانان داستان گذاشته با آنها زندگی میکند؛ با خشم پهلوانان آن خشمگین میشود و با پیروزی پهلوانان آن احساس پیروزی و با اندوه و شادی آنها احساس غم و شادی میکند. همین امر باعث شده که سالها پردههای نقالی شاهنامه یکی از ارکان تفکیکناپذیر قهوهخانههای ایران باشد.
یکی دیگر از مسائلی که فردوسی خود را ملزم به رعایت آن میدید، پاکی زبان و عفت کلام است. در تمام شاهنامه حتی یک لفظ یا عبارت مستهجن دیده نمیشود و در جایی که میبایست بهخاطر ضرورت داستان مطلب شرمآوری بگوید، لطیفترین و زیباترین عبارات را برای آن مییابد، مثلاً در داستان ضحّاک آنجا که میخواهد بگوید پسری که به کُشتن پدر راضی شود حرامزاده است، چنین میسراید:
به خون پدر گشت همداستان
ز دانا شنیدستم این داستان
که فرزند بد گر بود نرّهشیر
به خون پدر هم نباشد دلیر
مگر در نهانی سخن دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است
و در داستان زال و رودابه آنجا که این دو بههم میرسند، میگوید:
همی بود بوس و کنار و نبید
مگر شیر کو گور را نشکرید
حتی در داستان رستم و تهمینه که بهاقتضای طبیعت در شرایط جبر پیش آمده، راضی نمیشود که پهلوان او مغلوبِ نفس شده و از حدود شرعی تجاوز کند. تهمینه در دل شب، درحالیکه رستم خواب است، بهبالین او میرود و خود را در اختیارش میگذارد، با آنکه رستم مسافر بوده و تنها یکشب در آنجا اقامت داشت، واجب میداند که موبدی حاضر شده تا او را از پدر خواستگاری کند.
دربارهٔ شاهنامه و فردوسی هر چه بیشتر بگوییم باز هم ناگفتههای بسیاری باقی است. نکتهٔ آخر اینکه شاهنامه نهتنها بهعنوان یک دیوان شعر حماسی و یک شاهکارِ ادبی بینظیر ارزشمند است، بلکه آن را از هر جنبهای که مورد بررسی قرار دهیم دارای قدر و منزلتی والاست. شاهنامه سرشار از حکمت، پند و اندرز و حتی نکاتِ پزشکی است. رستم اولین نوزادی است که با عمل سزارین بهدنیا میآید و حکیم سخن چنان با مهارت و از زبان سیمرغ آن را شرح میدهد که گویی خود جراحی زبردست است و برخلاف گفتهٔ مشهور که بهخاطر تولد سزار روم این عمل سزارین نام گرفته، هنوز هم در نقاطی از سیستان و بلوچستان این گونه تولدی، موسوم به تولد رستمی است.
این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و میخواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده (در حد توان) برگردانده شده و در سه بخش شامل:
۱. بخش اساطیری
۲. بخش پهلوانی
۳. بخش تاریخی
تنظیم شده است. بخش اساطیری از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد.
بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع میشود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد.
بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عربها بر ایران ادامه مییابد.
خواندن کتاب شاهنامه فردوسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی
«پادشاهی کیومرث، اول ملوک عجم سیسال بود
آن زمان که هیچکس نمیداند اولین پادشاه ایران که بود، جز آنکه نسل اندر نسل از پدر به پسر رسیده، اما سرایندهٔ شاهنامه داستان را چنین آغاز میکند:
در روز اول فروردینماه کیومرث تاج شاهی بر سر نهاد و جایگاه سلطنتش را در دل کوه بنا کرد. کیومرث سپاهی گرد آورد و چون پوشیدنیای جز پوست حیوانات نبود، خود و سپاهیانش از پوست پلنگ پوششی برای خود ساختند. کیومرث سی سال بر جهان حکمرانی کرد. از هر جانوری یک جفت (نر و ماده) پرورش میداد. پسری زیبا و هنرمند به نام سیامک داشت که بسیار به او عشق میورزید. سیامک نیز همچون پدر لایق تاج و تخت پادشاهی بود.
کیومرث در کمال سعادت و خوشبختی روزگار سپری میکرد و هیچ غم و دشمنی نیز نداشت بهجز دیوی بداندیش که به او حسادت میکرد و همیشه در فکر تصاحب تاج پادشاهی بود.
به رشک اندر اهریمن بدسگال
همی رای زد تا بیاکند یال
این دیو پسری داشت که مانند گرگ درندهخو بود. این پسر، که در میان سپاه بزرگ و دلاور شده بود، سرانجام با لشکری گران بهسوی کیومرث یورش آورد و خواست با شکست لشکرِ شاه، تاج و تخت شاهی را از آنِ خود کند.
دو لشکر بههم در آویختند و جنگی سخت در گرفت. لشکر اهریمن در هم شکست و بازگشت.
پس از مدتی فرشتهای بر کیومرث ظاهر شد و او را از سرنوشت فرزندش آگاه ساخت. وقتی سیامک از موضوع باخبر شد، سپاهی گرد آورد و به جنگ دیو شتافت.
بپوشید تن را به چرم پلنگ
که جوشن نبود آنکه آیین جنگ
رفتن سیامک به جنگ دیو و کُشتهشدن او
دیو چون از آمدن سیامک آگاه شد با لشکری عظیم به مقابلهٔ او شتافت. سیامک وارد میدان شد و حریف طلبید. بچهدیو با وی درآویخت. سیامک را به خاک افکند و با چنگالش پهلوی او را درید. چون سیامک کُشته شد، لشکر بدون سپهسالار بهسوی کیومرث بازگشت. وقتی کیومرث از مرگ فرزند آگاه شد، از تخت فرود آمد و آنقدر در مرگ فرزند بر سر و صورت زد که رخسارهاش از خون سرخ شد. کیومرث یک سال به سوگواری پرداخت تا اینکه سروشی پیام آورد که بیش از این خودت را آزار مده، سپاهی گرد آور و به فرمان یزدان بهسوی دیو بدسگال حمله کن و گیتی را از وجود او پاک ساز، باشد که دل تو نیز آرام گیرد. کیومرث از آن به بعد شب و روز از فکر جنگیدن با دیو بدسگال خواب به چشمانش نمیآمد.
سیامک خجسته یکی پور داشت
که نزد نیا جای دستور داشت
گرانمایه را نام هوشنگ بود
تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود
به نزد نیا یادگار پدر
نیا پروریده مر او را به بر
کیومرث بعد از کُشتهشدن سیامک تمام سعی خود را برای تربیت هوشنگ، فرزند او، بهکار بست و چون هوشنگ به جوانی رسید، یلی نامدار و جنگجویی بیهمتا شد.»
حجم
۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
نظرات کاربران
خیلی روان و خلاصه دوسش داشتم👌👌