کتاب ذهن مکانیکی
معرفی کتاب ذهن مکانیکی
کتاب ذهن مکانیکی؛ مقدمهای فلسفی بر ذهن، ماشین و بازنمایی ذهنی نوشتهٔ تیم کرین و ترجمهٔ مینو زمانفر و احمد لطفی است و نشر نو آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ذهن مکانیکی
ذهن انسان چگونه میتواند جهان خارج را بازنمایی کند؟ فکر چیست و آیا بررسی علمیِ آن ممکن است؟ آیا باید ذهن را نوعی ماشین تلقی کنیم؟ آیا ذهنْ کامپیوتر است؟ آیا کامپیوتر میتواند فکر کند؟ و آیا ما هرگز خواهیم توانست یک دستگاه متفکر واقعی بسازیم؟ پیشرفت شگفتآور ماشین در یادگیری منجر به این شده که برنامۀ آلفاگویِ شرکت دیپمایندْ قهرمانِ جهان در بازیِ گو (Go) را، که نوعی بازی بسیار پیچیدۀ انسانی است، شکست دهد. با این حال، هنوز دستگاهِ متفکر واقعی یا آگاه وجود ندارد. فارغ از اینکه این دستگاهها چقدر در ذخیره کردن و پردازش اطلاعات خوب عمل میکنند، ما همچنان این دستگاهها را متفکرانی واقعی قلمداد نمیکنیم. چرا چنین است؟
«ذهن مکانیکی» از زمان نخستین چاپ، برخی از مهمترین نظریات فلسفهٔ معاصرِ ذهن را به هزاران نفر معرفی کرده است. تیم کرین، نویسندۀ کتاب، نظریات بنیادینی را توضیح میدهد که بر هر سه حوزهٔ فلسفهٔ ذهن و هوش مصنوعی و علوم شناختی تأثیرگذارند: چیستی مسألهٔ ذهنـبدن؛ چیستی کامپیوتر و نحوهٔ کارکرد آن؛ چیستی فکر، و شرایط تحقق فکر در کامپیوتر یا ذهن.
پیش از این با کتابهای آموزندۀ بسیاری در حوزۀ ذهن آشنا بودهایم که به زبان فارسی نگاشته یا ترجمه شدهاند. با این حال، کتاب «ذهن مکانیکی» میان این آثار از جنبههای گونهگون ممتاز است: نخست، باید به خبرگی نویسنده، تیم کرین، در آموزگاری و قدرت انتقال مطالب اشاره کرد. او هر مبحث را به نحوی قابلدرک طرح و بسط میدهد و با لحاظ کردن محدودیتهای بحث به جمعبندی میرساند. دوم، ساختار و سازماندهی کتاب است، بدین نحو که مسألۀ بازنمایی ذهن در مرکز مباحث قرار گرفته و به دیگر مسائل فلسفه به فراخور این مسألۀ اصلی پرداخته شده است. و سوم ترجمۀ این اثر از روی ویراست سوم آن است که باعث شده هنوز بسیاری از مباحث آن تازگی خود را حفظ کرده باشند.
خواندن کتاب ذهن مکانیکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
«ذهن مکانیکی»، برای علاقهمندان به سازوکارهای ذهن، اثری است مفهوم، و برای آنها که رشتۀ تحصیلیشان فلسفهٔ ذهن، فلسفهٔ روانشناسی، یا روانشناسی شناختی است منبعی ارزشمند و مهم.
بخشی از کتاب ذهن مکانیکی
«آگاهی چیزی است که موجب میشود لحظات بیدار زندگیمان چنین که هستند، به نظر برسند، و همان چیزی است که احتمالاً منشأ نهایی تمام ارزشهای جهان است: آینشتاین به هربرت فایگلِ فیلسوف میگوید: «بدون این اشراق درونی هستی چیزی جز یک توده خاک نیست». اما با وجود اهمیت آگاهی میخواهم پارهای از سؤالات دربارۀ فکر را از سؤالات دربارۀ آگاهی متمایز کنم. این سؤالات تا حدی از یکدیگر مستقلاند.
این ممکن است کمی عجیب به نظر برسد. بالاخره اصطلاحات «فکر» و «آگاهی» برای بسیاری از مردم عملاً مترادفاند. بیشک فکر کردن، هشیار بودن از جهان و آگاه بودن از اموری است که در درون و برون فرد هستند؛ پس چگونه میتوانیم فکر را بدون فهمیدن آگاهی بفهمیم؟
اما دلیل متمایز بودن فکر و آگاهی بسیار ساده است. بسیاری از افکار ما آگاهانهاند، اما نه همۀ آنها. برخی از اموری که به آنها فکر میکنیم ناآگاهانهاند. بنابراین، اگر فکر میتواند بدون اینکه آگاهانه باشد همچنان فکر (به معنایی که پیشتر تعریف شد) باشد، پس به طور کلی، برای اینکه امری فکر باشد، آگاهانه بودن ضروری نیست. در نتیجه، باید ممکن باشد که بدون داشتن تبیینی از آگاهی تبیین کنیم که چه چیز فکر را به آنچه است تبدیل میکند.
منظور از اینکه برخی افکار ناآگاهانهاند چیست؟ به طور ساده یعنی اموری که به آنها فکر میکنیم، بدون اینکه به این فکر کردن هشیار باشیم.»
حجم
۶۱۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۶۱۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه