دانلود و خرید کتاب بخوان، دفن نکن، بخوان جسمین وارد ترجمه بهنام سلحشور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب بخوان، دفن نکن، بخوان اثر جسمین وارد

کتاب بخوان، دفن نکن، بخوان

نویسنده:جسمین وارد
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بخوان، دفن نکن، بخوان

کتاب بخوان، دفن نکن، بخوان نوشتهٔ جسمین وارد و ترجمهٔ بهنام سلحشور است. انتشارات باران خرد این رمان معاصر آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب بخوان، دفن نکن، بخوان

کتاب بخوان، دفن نکن، بخوان در ۱۵ فصل نوشته شده است. این کتاب حاوی رمانی است که زندگی پسر نوجوانی به نام «جوجو» را در ناحیۀ روستایی ایالت می‌سی‌سی‌پی در آمریکا به تصویر می‌کشد. این رمان تصویری دقیق از ناملایمات و نیز امیدهای این پسر نوجوان ارائه می‌دهد. جوجوی ۱۳ساله به‌دنبال آن ‌است که معنای مردبودن را به‌خوبی درک کند. او سعی می‌کند رفتار اطرافیانش را زیر نظر بگیرد، اما در این شناخت با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود. «مایکل»، پدر سفیدپوست جوجو به تازگی از زندان آزاد شده و مادرش «لئونی»، زنی سیاه‌پوست است که حضور پررنگی در زندگی جوجو و خواهر نوپایش ندارد. لئونی نمی‌تواند نیازهای فرزندانش را بر نیازهای خودش ارجح بداند. جزمین وارد در این اثر با زبردستی حقایق تلخ، قدرت‌های حاکم و نیز محدودیت‌های روابط خانوادگی را به تصویر کشیده است.

خواندن کتاب بخوان، دفن نکن، بخوان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بخوان، دفن نکن، بخوان

«دیشب ریچی رفته بود زیر خانه و آواز می‌خواند. به صدایش که از کف خانه به داخل می‌آمد گوش می‌دادم و خوابم نمی‌برد. موقعی که پاپ خوابش برد، پشتش را به ما کرد و در طول شب مدام سرفه می‌کرد. کایلا هر نیم ساعت بیدار می‌شد و نق‌نقی می‌کرد و من هم با صدای آواز خواندن ریچی آرامش می‌کردم. همه‌مان دیر خوابیدیم؛ ولی صبح پاپ به‌محض این‌که من از روی کاناپه بلند شدم، بیدار شد. کایلا دستش را می‌اندازد جایی که من خواب بودم و من هم ملافه را می‌کشم رویش. تقریباً ظهر است و می‌روم به حیاط تا آن پسرک را که رفته روی درخت زیر پنجرهٔ مام نشسته را ببینم. جایی در حیاط پشتی صدای تبر پاپ و شکستن چوب می‌آید.

آرام می‌گویم: «بیا بیرون.»

وقتی صدایش می‌زنم، پایین آمدن و از بالای درخت روی زمین فرود آمدنش که نه سروصدایی می‌کند و نه گردوخاکی بلند می‌کند را نگاه نمی‌کنم. اگر یک پسر واقعی بود، ممکن بود پوسته‌های قدیمی درخت با پایین آمدن او مثل باران پایین بریزد، ولی این‌طور نمی‌شود. کنارم می‌ایستد، با شانه‌های افتاده. می‌داند دارم با او صحبت می‌کنم. از درون حیاط که نور آفتاب آن را شسته می‌برمش به حیاط پشتی و زیر سایهٔ درختان جنگل، جایی که پاپ هست. یک‌صدایی مثل چکش زدن می‌آید؛ و دوباره. پاپ دارد چیزی را می‌زند. دلم می‌خواهد مثل پاپ راه بروم، سر بالا، با پشت و کمر صاف؛ ولی می‌بینم سرم افتاده پایین و پشتم خمیده است. هر وقت که پاپ برایم از داستان ریچی گفته، موضوع را پیچانده. تابه‌حال چندین و چند بار اول داستان را برایم گفته. اواسط داستان را هم همین‌طور. ولی موقع گفتن آخر داستان دورش می‌چرخد و طفره می‌رود، مثل کرکس که دور حیوانات مرده می‌چرخد، مثل ساریغ و گورکن و خوک وحشی یا آهوی تیرخورده که دارند در گرمای می‌سی‌سی‌پی می‌پوسند و بوی گندشان بلند می‌شود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان