تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب نجات استخوان ها
معرفی کتاب نجات استخوان ها
کتاب نجات استخوان ها با عنوان اصلی Salvage the bones نوشتهٔ «جسمین وارد» و ترجمهٔ «بابک بیگزاده» بهوسیلهٔ انتشارات باران خرد منتشر شده است. این رمان معاصر و آمریکایی از زندگی خانوادهای از طبقهٔ کارگر و آفریقایی - آمریکایی در میسیسیپی (جنوب آمریکا) سخن گفته که در آستانهٔ طوفان کاترینا با چالشهای خانوادگی، فقر و فقدان دستوپنجه نرم میکنند. این رمان اجتماعی با نگاهی به روابط خانوادگی، هویت و بقا تصویری از زندگی در حاشیه را به تصویر کشیده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نجات استخوان ها اثر جسمین وارد
کتاب «نجات استخوانها» یک رمان معاصر و آمریکایی است که داستان آن در جنوب ایالت میسیسیپی و روزهای منتهی به طوفان کاترینا میگذرد. مکان داستان خانهای روستایی و محقر در دل جنگل است که خانوادهای سیاهپوست در آن زندگی میکنند. مادر خانواده هنگام زایمانِ فرزند آخر جان خود را از دست داده و حالا پدر، چهار فرزند و سگ خانواده (چاینا) با هم زندگی میکنند. اثر از زاویهدید دختر نوجوان خانواده به نام «اِش» روایت میشود. او در کنار دغدغههای نوجوانی با مسائل جدیتری مثل بارداری ناخواسته، مرگ، فقر، خشونت و تلاش برای بقا روبهرو است. داستان در بستر طبیعت خشن و تهدید طوفان به روابط پیچیدهٔ اعضای خانواده، خاطرات گذشته و امیدهای آینده پرداخته است.
این رمان در دورهای نوشته شده که توجه به روایتهای اقلیتها و بازنمایی تجربههای زیستهٔ آنها در ادبیات آمریکا اهمیت یافته است. کتاب «نجات استخوانها» با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره، پیوند انسان و طبیعت و نقش حیوانات خانگی، تصویری ملموس و گاه تلخ از زیستن در حاشیه را ارائه میدهد. روابط میان اعضای خانواده، دوستیها و عشقهای نوجوانانه و تلاش برای حفظ امید در دل طبیعتی بیرحم، محور این رمان است. مرگ، تولد، بیماری و خشونت در کنار لحظات کوتاه شادی و همدلی، فضای داستان را شکل داده است. کتاب «نجات استخوانها» با عنوان اصلی Salvage the bones و نوشتهٔ «جسمین وارد» نخستینبار در سال ۲۰۱۱ میلادی منتشر شد و افتخارات گوناگونی را به دست آورد.
خلاصه داستان نجات استخوان ها
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با زایمان سگ خانواده (چاینا) در انباری تاریک آغاز میشود؛ رویدادی که بهانهای برای بازگشت به خاطرات زایمان مادر و مرگ او میشود. «اِش»، دختر نوجوان خانواده در کنار برادرانش و پدرش با فقر، خشونت و غیبت مادر دستوپنجه نرم میکند. او شاهد تولد تولهسگها، مراقبت از آنها و مرگ یکی از تولهها است؛ رویدادهایی که با خاطرات مرگ مادر و دغدغههای بلوغش گره میخورد. همزمان با نزدیکشدن طوفان، خانواده برای بقا آماده میشوند؛ جمعآوری آب، غذا و تلاش برای محافظت از خانه. اِش با نشانههای بارداری ناخواسته روبهرو میشود و در سکوت و تنهایی با ترسها و رازهایش کنار میآید. داستان با ریتمی کند و جزئینگر، روزهای منتهی به طوفان را از نگاه اِش روایت میکند و نشان میدهد چگونه خانوادهای کوچک در برابر نیروهای طبیعت و سرنوشت ایستادگی میکند.
چرا باید کتاب نجات استخوان ها را خواند؟
این رمان با پرداختن به تجربههای زیستهٔ خانوادهای سیاهپوست در جنوب آمریکا، تصویری صادقانه و بیپرده از فقر، فقدان، بلوغ و امید ارائه میدهد. روایت از زاویهدید یک دختر نوجوان، امکان همذاتپنداری با دغدغههای نوجوانی و مواجهه با بحرانهای خانوادگی را فراهم میکند. حضور پررنگ طبیعت، حیوانات و تهدید طوفان لایهای نمادین به داستان میبخشد و خواننده را با چالشهای بقا و پیوندهای خانوادگی روبهرو میسازد.
خواندن کتاب نجات استخوان ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی آمریکایی، داستانهای خانوادگی و روایتهای بلوغ مناسب است؛ همچنین کسانی که دغدغههایی مانند فقر، هویت، روابط خانوادگی و تجربههای زیستهٔ اقلیتها را دنبال میکنند، میتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند.
درباره جسمین وارد
«جسمین وارد» (Jesmyn Ward) یک رماننویس آمریکایی و استاد زبان انگلیسی در دانشگاه تولین است. او اولین زن برندهٔ دو جایزهٔ کتاب ملی برای بخش داستان بوده است. از آثار او میتوان به کتابهای «بخوان، دفن نکن، بخوان» (Sing, Unburied, Sing) و «راهت را از میان ستارههای بختت پیدا کن» (Navigate Your Stars) و «نجات استخوانها» (Salvage the Bones) اشاره کرد. این نویسنده برای رمان «نجات استخوانها» برندهٔ سال ۲۰۱۱ جایزهٔ کتاب ملی و نیز برندهٔ سال ۲۰۱۲ جایزهٔ Alex شد؛ همچنین در سال ۲۰۱۷ موفق به دریافت دومین جایزهٔ کتاب ملی برای کتاب «آواز اجساد بیگور» (Sing, Unburied, Sing) شد و سپس در سال ۲۰۱۸ برای همان کتاب، جایزهٔ Anisfield-Wolf را دریافت کرد. او جوایز دیگری هم دریافت کرده است.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
رمان «نجات استخوانها» در سال ۲۰۱۱ میلادی موفق به دریافت جایزهٔ کتاب ملی آمریکا برای داستان (National Book Award for Fiction) شد؛ همچنین در سال ۲۰۱۲ نامزد دریافت جایزهٔ دیتون (Dayton Literary Peace Prize) و نامزد جایزهٔ انجمن کتابخانههای آمریکا (ALA) و... شد. این کتاب پرفروش نیویورک تایمز در فهرست نامزدهای جایزهٔ Hurston/Wright Legacy Award برای نویسندگان آفریقاییتبار قرار گرفت و همچنین نامزد دریافت جایزهٔ Young Lions Fiction Award شد.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
- «رون چارلز» (Ron Charles) از واشنگتن پست معتقد است این کتاب جاذبهای افسونکننده دارد و چون ترکیبی از احساسات شخصی و تهدید فاجعهبار طوفان است، هالهای از سبک کلاسیک را هم در خود دارد.
- Kirkus Reviews این کتاب را روایتی برجسته از خانوادهای دانسته است که توسط فقدان، سختی و طوفان به چالش کشیده میشوند.
- گاردین (The Guardian) این رمان را اثری قدرتمند دربارهٔ فقر شدید در جنوب آمریکا دانسته که طوفان کاترینا را با مهارت در مرکز روایت قرار داده است.
- نیویورکر (New Yorker) نوشت «جسمین وارد» با زبان آمیخته با غنای اسطورهای و اجتماعی، تصویری زنده از آسیبپذیری خانوادههای سیاهپوست ساحل خلیج را ترسیم کرده است.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
رمان «نجات استخوانها» نخستینبار با همین عنوان با ترجمهٔ «سحر حدیقه» توسط انتشارات «مانیا هنر» در سال ۱۳۹۸ فیپا دریافت کرد و در سال ۱۳۹۹ منتشر شد؛ همچنین این کتاب با ترجمهٔ «زهرا صادقی» توسط نشر نیکفرجام در سال ۱۳۹۸ روانهٔ بازار کتاب ایران شده است.
بخشی از کتاب نجات استخوان ها
«ما روی اتاق زیرشیروانی بدون سقف نشستیم و منتظر بودیم تا صدای طوفان از غرشهای یک هواپیمای جت جنگی به یک سرفه ساده تقلیل بیابد. ما اینجا نشسته بودیم و منتظر بودیم تا آسمان نارنجی برافروخته به رنگ ابری روشن تبدیل شود. ما اینجا نشسته بودیم و منتظر بودیم تا آبی که تا فاصله چند مایلی ما همچون سوپ داخل قابلمه غلغل میزد، اینچ به اینچ عقبنشینی کند و به داخل جنگل بازگردد. ما اینجا نشسته بودیم و منتظر بودیم تا این باران سیلآسا به نمنم تبدیل شود. باد به جامههای خیس و بدن برهنه ما میوزید و ما میلرزیدیم. آغوش یکدیگر تنها مأمن ما بود. ما یکدیگر را در آغوش گرفتیم و سعی کردیم گرم شویم اما موفق نشدیم. ما درست مثل یکمشت شاخه خیس و سرد بودیم، ما بقایای انسانی بودیم که در میان همهٔ چیزهای دیگری که بهجای مانده، نجاتیافته بودیم.»
حجم
۲۷۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۷۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه