عبداللطیف طسوجی
درباره عبداللطیف طسوجی
عبداللطیف طسوجی در شهر تبریز و در یک خانوادهی روحانی و متدین به دنیا آمد. او در بزرگسالی همچون پدرش مجتهد بود، به همین جهت با لقب «مُلاباشی» بین مردم شناخته میشد. طسوجی از جمله مردمان فرهیختهی آذربایجان و زمانهی خود به شمار میرفت، او از خود آثار مهمی همچون ترجمهی فارسی هزار و یک شب را به جای گذاشت و میتوان گفت که درمورد او کملطفی و بیمهری صورت گرفته است. چرا که حتی در مقدمهی این کتاب هم اشارهی کمی به او شده و کار تاثیرگذار و شایستهی او آنچنان که باید مورد قدردانی قرار نگرفته است.
خوشبختانه عبداللطیف طسوجی با اعیان و شاهزادگان قاجار نشست و برخاست میکرد و پرورش و تعلیم تعداد زیادی از شاهزادگان قاجار را هم بر عهده داشت. به همین علت قرار است که برای شناختن طسوجی به صحبتها و خاطرات افراد مهم و سرشناس آن دوران سر بزنیم و کشف کنیم که دیگران درمورد او چه نظری داشتهاند.
زندگی و مرگ طسوجی
«ملّا عبداللطیف طسوجی» را مرد تبریزی فاضل، ادیب و مترجمی دانستهاند که همعصر با «فتحعلی شاه» و «محمد شاه» بوده است. تاریخ تولد و تاریخ فوت او دقیقا مشخص نیست، اما «محمدعلی مدرس تبریزی» در «ریحانهالادب» طسوجی را از افراد فاضل قرن سیزدهم هجری دانسته که در اوایل قرن چهاردهم فوت کرده است. به علاوه بر اساس کتاب «مآثر و الآثارِ صنیعالدوله» مرگ او پیش از ۱۳۰۶ بوده است.
اطلاعات کمی درمورد طسوجی وجود دارد، اما به این معنی نیست که عبداللطیف طسوجی هیچ اثر ارزشمند و ماندگاری به جا نگذاشته است. او علاوه بر زبان فارسی فصیح، بر زبان عربی هم تسلط داشته و به همین جهت دست به ترجمهی اثری زد که نسخهی پارسی و باستانی آن کاملا از بین رفته بود. او داستانهای هزار و یک شب را از عربی (الف لیله و لیله) به فارسی ترجمه کرد.
شناخت طسوجی از آثار دیگران
«علامه محمد قزوینی» و «محمدجعفر محجوب» محققانی هستند که تصمیم گرفتند نام عبداللطیف طسوجی را از این همه فراموششدگی بیرون بیاورند. به همین خاطر دست به کار شدند و شرح زندگی طسوجی را از تمام نوادگان و هر کسی که به نوعی با او ارتباطی داشت، جویا شدند. مثلا محمد قزوینی توانست به وسیلهی نامهنگاری با «میرزا یحیی دولتآبادی» (همسر نوهی پسری طسوجی) اطلاعاتی درمورد او کسب کند. دولتآبادی در بخشی از نامهاش درمورد طسوجی اینطور مینویسد:
«من خود آن مرحوم را در سن چهاردهسالگی خویش، در حدود سنهی یک هزار و دویست و نود و چهار در کربلا دیدهام که به زیارت آمده بود و روزی به دیدن پدرم آمد. قامتی کوتاه داشت. اندکی تنومند بود. عمرش آنوقت شاید از شصت متجاوز بود. چه خوب به خاطر دارم که مدت خضابش طول کشیده و سفیدی مو در اطراف بشره نمایان بود و عمامهی ترمه بر سر داشت و عبا و قبای معمولی اهل علم آن زمان در بر. خودش شخصی درویشمسلک فاضل و عیالش از زنهای تحصیلکردهی بافضل آن عهد بود و در کارهای ترجمه و تالیف شوهر خود را کمک میکرد.» (چند نکتهی تازه دربارهی عبداللطیف طسوجی مجید منصوری)
گفته میشود که این مرد ادیب و فرزانه مدتی وظیفهی تعلیم و تربیت ولیعهدِ محمدشاه (ناصرالدین میرزا) را بر عهده داشت. در کنار تمام نقدهایی که به سلطنت ناصرالدین شاه و شاهان دیگر قاجار وارد است، شاید بتوان طبع لطیف، ادبیانه و هنردوست ناصرالدین شاه را ناشی از تاثیر کوتاهمدت این مرد دانست. بنابراین دور از ذهن نیست که نام طسوجی در برخی از آثار مهم بهجایمانده از قاجار دیده شود. یکی از این کتابها «المآثر و الآثار» نوشتهی «محمدحسن اعتمادالسلطنه» (ملقب به صنیعالدوله) است که دربارهی عبداللطیف طسوجی به این نحو صحبت میکند:
«میرزا عبداللطیف طسوجی ادیبی اَریب بود و به حکم بندگان اعلیحضرت شهریاری کتاب «الف لیله و لیله» را از عربی به فارسی ترجمه نمود و اثری لایق گذاشت. جناب میرزا محمد محسنخان مظفرالملک نیز بر سیطرهی پدر است و در ادبیات و صناعات استادی نامور.» (مجلهی تاریخ ادبیات شمارهی ۳/۸۰)
آثار عبداللطیف طسوجی
از سوی دیگر طسوجی در سالهای آخر خود ترجمهی «کشفالغمه» را به نتیجه رساند و در این اثر اشعار عربی را به فارسی برگرداند و حتی گفته میشود که برخی از اشعار زیبای خود را هم به آن اضافه کرده است. نسخهی اول از این کتاب هماکنون در کتابخانهی مجلس نگاهداری میشود.
کتاب «برهان جامع» یا «برهان قاطع» یکی از آثاری است که اصلاح آن را به عبداللطیف طسوجی نسبت میدهند. گفتنی است که «ملک الشعرای بهار» به جهت تشابه القابی که در پایان این اثر آمده به اسم طسوجی دچار این سردرگمی شده است و به اشتباه اصلاح این اثر را به طسوجی نسبت داده است.
برگرداندن «کلیله و دمنه» به فارسی فصیح یکی دیگر از کارهایی است که به طسوجی نسبت میدهند. البته که نسخهی دستنویسی از این کتاب وجود ندارد، اما بهار در کتاب «سبکشناسی» خود ترجمهی این اثر را به او نسبت داده و همچنین «آقابزرگ تهرانی» در کتاب «اعلام الشیعه» نخستین اثر طسوجی را کلیله و دمنه دانسته است. اگر این فرض صحت داشته باشد، بر باد رفتن این اثر ارزشمند برای ادبیات فارسی واقعهای ناخوشایند و دلخراش به حساب میرود.