دانلود و خرید کتاب صدای شکستن بهمن فرسی
تصویر جلد کتاب صدای شکستن

کتاب صدای شکستن

نویسنده:بهمن فرسی
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صدای شکستن

«صدای شکستن» نمایشنامه‌ای به قلم بهمن فرسی(-۱۳۱۲)، نمایشنامه‌نویس معاصر ایرانی است. «صدای شکستن» مدت ۷ شب در بهمن‌ماه ۱۳۴۸ در دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران به کارگردانی نویسندۀ آن اجرا شد. از این بازی پس از اجرای آن در صحنه، با همان گروه بازیگران و به کارگردانی نویسنده، و کارگردانی فنی امرالله صابری یک ضبط تلویزیونی نیز انجام شد که بلافاصله از تلویزیون پخش گردید. داستان درباره جوانی به نام فرهاد است که در یک چالش احساسی دچار افسردگی شده و دست به خودکشی زده است. او پیش از مرگ دیدگاه‌هایش را روی نواری ضبط کرده و اکنون در حضور نزدیکانش پخش می‌شود.... در بخشی از این نمایشنامه می‌خوانیم: صحنه: اتاق فرهاد با تغییر نوری که زمانی دیگر را نشان بدهد. بازی: فرهاد کره را می‌چرخاند و با شوقی کودکانه فریاد می‌زند. فرهاد: فال! فال!... فال! فال! (چشم‌هایش را می‌بندد. انگشت اشاره‌اش را روی مناطق مختلف کرۀ در حال گردش می‌سراند.) اگه کجا به‌دنیا می‌اومدم؟ اگه کجا به‌دنیا می‌اومدی؟... (در زیر کره انگشتش را به نقطه‌یی فشار می‌دهد. کره می‌ایستد. چشم‌هایش را باز می‌کند و فریاد می‌زند.) فرهاد: اینجا! (روی زمین دراز می‌کشد. سرش را می‌برد زیر کره تا بتواند نام منطقه‌یی را که انگشت روی آن گذارده بخواند. انگشتش را برمی‌دارد و ناگهان قهقهه‌یی کشدار سر‌می‌دهد.) هه‌هه‌هه هاه آب، هه‌هه، فقط آب، آب بی‌اسم و رسم. با طبعی انقدر روان و جبون و فرمانبر، باید تو آب به‌دنیا می‌اومدی. (با دست مستقیم به مردم اشاره می‌کند.) مثل یک هشت‌پا! (با صدا و حرکاتی من‌درآوردی صدا و حرکات هشت‌پا را تقلید می‌کند. و همراه این حرکات آرام به پشت بر زمین می‌غلتد.) فرهاد: (با نفسی حاکی از خستگی) روی زمین، تو خشکی، غلط بوده، غلط. بزرگ‌ترین، و اولین، و آخرین، و مضحک‌ترین اشتباه. اشتباه غیرقابل‌جبران. غلط غلط غلط (ناگهان برپا‌می‌جهد و رو‌به مردم) غلط تلخ گزنده. (نور فرومی‌نشیند.)
plato
۱۳۹۸/۰۹/۰۱

آخرین باری که یک نمایشنامه رو کامل خوندم یادم نمیاد اما جذابیت دیالوگهای این اثر چنان بود که با وجود مشغله زیاد اونو کنار نذاشتم و تمومش کردم.در نبود اینترنت این کتاب واقعا باعث "گرمیِ سر" میشه و بالاخره اینکه

- بیشتر
من چیزایی رو که دوستشون دارم، هرگز حاضر نیستم به قیمت ویران کردن فتحشون کنم.
plato
زن بودن مخصوصاً تو این خراب‌شده تنها سرمایۀ یک زنه.
plato
شماها کدومتون، یه‌چیز جدی، که همه چیزای دیگه‌رو به‌خاطر اون ول کرده باشین، تو زندگی‌تون دارین؟
plato
به‌هرحال لحظه‌های بد هیچوقت باعث نمیشه که من غروب‌های خوب‌رو فراموش کنم.
plato
ما همه‌مون به هم معتاد شده‌ایم. از هم نفرت داریم ولی به هم احتیاج داریم.
nastaran
فکر کردن خیلی سخته. عمل آسونه.
plato
ساعت‌هاست که مسخّرِ حیرت و سکوتم. ولو شده‌م رو خاک و غرقِ نبودام.
plato
توتیا: تو از زندگی چی می‌فهمی؟ رامین: (با تأکید) درره! (مکث) من از زندگی چیزی می‌فهمم که تو نمی‌فهمی. و از همین‌جاست که بین من و تو، بین همۀ ما دره‌های دور و دراز دهن باز می‌کنه.
plato
مردم هیچوقت سرخود حرکت نمی‌کنن. مردم همیشه به هر کاری کشونده میشن.
plato
تو چرا حرفاتو تو دهنت دفن می‌کنی؟
nastaran

حجم

۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۴۷,۰۰۰
تومان