دانلود و خرید کتاب ارباب زمان ميچ آلبوم ترجمه ندا نامور کهن
تصویر جلد کتاب ارباب زمان

کتاب ارباب زمان

نویسنده:ميچ آلبوم
انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ارباب زمان

کتاب ارباب زمان نوشتهٔ میچ آلبوم و ترجمهٔ ندا نامور کهن است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. این داستان دربارهٔ معنی زمان است و مواجههٔ آدم‌های مختلف را با زمان به تصویر می‌کشد.

درباره کتاب ارباب زمان

کتاب ارباب زمان داستان مخترع اولین ساعت جهان است. او را به خاطر تلاش برای اندازه‌گیری بزرگ‌ترین موهبت خدا (زمان) تنبیه می‌کنند؛ چیزی شبیه به اتفاقی که برای گالیله افتاد. این مخترع را به غاری تبعید می‌کنند. تنبیهش این است که به صدای همهٔ افرادی گوش کند که پس از او به دنبال روزها و سال‌های بیشتر بوده‌اند. این مواجهه به او نشان می‌دهد که هر انسانی تجربه‌ٔ متفاوتی نسبت به زمان دارد.

 مخترع با لقب ارباب زمان، با این رویارویی‌ها به فروپاشی روانی نزدیک می‌شود تا اینکه آزادی خود را به همراه یک ساعت شنی جادویی دریافت می‌کند؛ ساعتی که همراه یک مأموریت است: فرصتی برای نجات خودش از طریق فهماندن معنای حقیقی زمان به دو انسان زمینی. او به دنیای انسان‌ها بازمی‌گردد و سفر خود را با دو نفر آغاز می‌کند: دختری نوجوان که در آستانهٔ بریدن از زندگی است و تاجری سالخورده و ثروتمند که می‌خواهد برای همیشه زنده بماند. او برای نجات خود، باید این دو نفر را نجات دهد.

خواندن کتاب ارباب زمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر کتاب سه‌شنبه‌ها با موری را دوست داشتید این کتاب را هم حتما بخوانید.

درباره میچ آلبوم

میچ دیوید آلبوم ۲۳ می ۱۹۵۸ در نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد. او نویسندهٔ آمریکایی و روزنامه‌نگار، فیلم‌نامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مجری رادیو و تلویزیون و نوازنده است. کتاب‌های میچ آلبوم بیش از ۳۵ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته شده‌اند؛ میچ آلبوم را البته به‌خاطر داستان‌های الهام‌بخشش می‌شناسند. از آثار معروف او که به زبان فارسی ترجمه شده و از استقبال خوبی هم برخوردار شده، می‌توان به «در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند»، «نفر بعدی که در بهشت ملاقات می‌کنید»، «سه‌شنبه‌ها با موری»، «یک روز دیگر» و «به اولین تماس تلفنی از بهشت» اشاره کرد.

بخشی از کتاب ارباب زمان

«از حمام بیرون می‌آید و شروع می‌کند به حساب کردن: بیست دقیقه برای سشوارکشیدن موهایش، نیم ساعت برای آرایش، نیم ساعت برای پوشیدن لباس، پانزده دقیقه برای رسیدن به محل قرار. هشت‌ونیم، هشت‌ونیم!

در اتاق باز می‌شود. مادرش لورِین است.

«عزیزم؟»

«در بزن مامان!»

«باشه. تق‌تق.»

لورِین نگاهی به تخت می‌اندازد. گزینه‌های پیش روی سارا را می‌بیند: دو شلوار جین، سه تی‌شرت و یک پُلیور.

«داری کجا می‌ری؟»

«هیچ‌جا.»

«با کسی قرار داری؟»

«نه.»

«سفیده بهت می‌آد.»

«مامان!»

لورِین آه می‌کشد. حولهٔ خیس را از روی زمین برمی‌دارد و می‌رود.

سارا رو به آینه می‌ایستد. به آن پسر فکر می‌کند. چربی دور شکمش را نیشگون می‌گیرد، اَه.

هشت‌ونیم! هشت‌ونیم!

قطعاً لباس سفید را نمی‌پوشد.

ویکتور دلامونت از این می‌ترسد که وقتش دارد تمام می‌شود.

او و گرِیس از آسانسور بیرون می‌آیند و وارد پنت‌هاوس خود می‌شوند. گرِیس می‌گوید: «کُتت رو بده به من.» و آن را در کمد آویزان می‌کند.

همه‌جا ساکت است. ویکتور با کمک عصا از راهرو و از کنار یک تابلوی نقاشی رنگ‌روغن بزرگ فرانسوی می‌گذرد. شکمش تیر می‌کشد. باید قرص بخورد. وارد اتاق کارش می‌شود که پر از کتاب، لوح تقدیر و یک میز تحریر بزرگِ ارغوانی‌رنگ است.

ویکتور به دکتر فکر می‌کند. «دیگه کاری از ما ساخته نیست.» یعنی چه؟ چند ماه؟ چند هفته؟ آیا این پایان خط است؟ قطعاً این پایانِ او نیست.

صدای پاشنهٔ کفش گرِیس را روی کاشی‌های کف خانه می‌شنود. می‌شنود که دارد شماره تلفن کسی را می‌گیرد: «روت، مَنَم.» روت خواهر گرِیس است.

گرِیس صدایش را پایین می‌آورد: «همین الان از پیش دکتر اومدیم...»

ویکتور تنها روی صندلی به حساب‌وکتاب زندگی رو به پایانش می‌رسد. نفس شکسته‌ای از سینه‌اش برمی‌آید، انگار کسی راه نفسش را گرفته است. چهره‌اش در هم فرومی‌رود. چشمانش تر می‌شود.»

tata.b
۱۴۰۲/۰۶/۱۵

{ 🔸🔸🔸🔸 مطالعه نسخه چاپی 🔸🔸🔸🔸 } اگه با نوع کتاب های میچ البوم آشنایی داشته باشید مطمئنن خواهید فهمید که این هم مثل سایر کارهای نویسنده فاقد داستان گویی فروانه و در حقیقت کل داستان یه پند بزرگه و در

- بیشتر
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
۱۴۰۲/۱۰/۰۶

خیلی خوب بود دوست داشتم.

mary
۱۴۰۳/۰۱/۰۵

نسبت به کتاب سه شنبه ها با موری ضعیف بود بیشتر برای سن نوجوان خوب است که قدر زمان را بدانند خیلی مورد پسند من نبود

«هیچ‌وقت خیلی دیر یا زود نیست. هر چیزی در زمان خودش اتفاق می‌افته.»
taramosavi
«همهٔ ما در آرزوی چیزایی هستیم که از دست دادیم، ولی گاهی یادمون می‌ره چی داریم.»
taramosavi
«هر کاری که امروز بشر برای کارآمدبودن، برای پرکردن ساعت‌هاش انجام می‌ده، راضیش نمی‌کنه. فقط برای انجام کارهای بیشتر حریص‌ترش می‌کنه. بشر می‌خواد هستی خودش رو صاحب بشه، ولی هیچ‌کس صاحب زمان نیست.»
mary
از وقتی لحظات را شمردیم، خوشی را از دست دادیم. همواره در جستجوی دقیقه‌ها و ساعت‌های بیشتریم تا هر روز چیزهای بیشتری به دست بیاوریم. لذت سادهٔ زندگی بین دو طلوع از بین رفته است.
mary
«وقتی خدا روزهای انسان رو محدود می‌کنه، حکمتی پشتش هست.» «چه حکمتی؟» «اینکه هر روزمون گران‌بها و ارزشمند باشه.»
mary
کلمهٔ «وقت» یا «زمان» را در نظر بگیرید. عبارت‌های بسیاری را با آن‌ها می‌سازیم: وقت گذراندن، وقت هدردادن، وقت‌کشی، ازدست‌دادنِ وقت، به‌وقتش، به‌اندازهٔ کافی وقت داشتن، صرفه‌جویی در وقت، زمان طولانی، درست سر وقت، به اتمام رسیدن وقت، توجه به گذر زمان، وقت‌شناس بودن، وقت گذاشتن، وقت خریدن. به‌اندازهٔ دقیقه‌های یک روز، عبارت برای «وقت» وجود دارد. اما روزگاری بود که هیچ کلمه‌ای برای توصیف وقت نبود، زیرا کسی آن را نمی‌شمرد.
mary
او توضیح داد که چطور از وقتی لحظات را شمردیم، خوشی را از دست دادیم. همواره در جستجوی دقیقه‌ها و ساعت‌های بیشتریم تا هر روز چیزهای بیشتری به دست بیاوریم. لذت سادهٔ زندگی بین دو طلوع از بین رفته است.
mary

حجم

۱۷۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱۷۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
۲۴,۶۰۰
۷۰%
تومان