کتاب مورچه را به خانه اش برگردان
معرفی کتاب مورچه را به خانه اش برگردان
کتاب مورچه را به خانه اش برگردان گردآوریشده و نوشتهٔ عرفان نظرآهاری است و نشر نور و نار آن را منتشر کرده است. این کتاب روایتی تازه از تذکره الاولیای عطار است؛ به این صورت که نظرآهاری برخی حکایتهای تذکره الاولیا را نقل کرده و در خلال آنها، نگاه و تفسیر خاص و عارفانهٔ خویش را به واژه درآورده است. کتاب نقاشیها و طراحیهای دلنشین نیز دارد.
درباره کتاب مورچه را به خانه اش برگردان
مورچه را به خانه اش برگردان برگرفته از حکایاتی از کتاب تذکره الاولیا اثر محمدبنابراهیم عطار نیشابوری است. خواننده با مطالعهٔ این کتاب، هم با برخی از حکایات عطار آشنا میشود و هم با برداشتهای خاص نظرآهاری از این حکایات، سعی میکند در جایگاه انسان مدرن امروزی، به برخی پدیدهها و موضوعات بنگرد و گمشدهٔ خود را از ادبیات و فرهنگ و عرفان ایران بجوید تا در زندگی امروز به یاریاش بشتابد.
خواندن کتاب مورچه را به خانه اش برگردان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نوشتههای شاعرانهٔ نظرآهاری پیشنهاد میکنیم.
درباره عرفان نظرآهاری
عرفان نظرآهاری، متولد ۱۷ مرداد ۱۳۵۳ در تهران، دارای مدرک دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی است. کتابهای او به زبان انگلیسی، فرانسه، ترکی، کردی، عربی، ژاپنی، ایتالیایی، آلمانی، سوئدی، و هلندی … ترجمه شده است. وی تاکنون جوایز بسیاری را از آن خود کرده است، از جمله جایزه ادبی پروین اعتصامی، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه کتاب فصل و نیز لوح افتخار دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان در اسپانیا و ….
کتابهای معروف عرفان نظرآهاری از این قرار هستند:
از روزهای سادگی
پشت کوچههای ابر
کوله پشتیات کجاست؟
نامههای خط خطی
لیلی نام تمام دختران زمین است
راز مرواریدهای شهرزاد
پیامبری از کنار خانه ما رد شد
هر قاصدکی یک پیامبر است
بالهایت را کجا جا گذاشتی؟
چای با طعم خدا
در سینهات نهنگی میتپد
جوانمرد نام دیگر تو
من هشتمین آن هفت نفرم
روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس
دو روز مانده به پایان جهان
من بیابان همسرم باد
چای با طعم خدا
کرگدنها هم عاشق میشوند
مورچه را به خانهاش برگردان
سعدی بنوش
بخشی از کتاب مورچه را به خانه اش برگردان
«نقل است که از شفقت که بر خلق خدای داشت، روزی در بازار مرغکی دید در قفس که فریاد میکرد و میتپید. او را بخرید و آزاد کرد.
مرغک هر شب به خانه سفیان آمدی. سفیان همه شب نماز کردی و آن مرغک نظاره میکردی و گاه گاه بر وی مینشستی.
چون سفیان را به خاک بردند، آن مرغک خود را بر جنازه او میزد و فریاد میکرد و خلق به هایهای میگریستند. چون شیخ را دفن کردند، مرغک خود را بدان خاک میزد تا از گور آواز آمد که حق تعالی سفیان را بیامرزید سبب شفقتی که بر خلق داشت.
مرغک نیز بمرد و به سفیان رسید. (ذکر سفیان ثوری)
«خلق خدا» یعنی همه چیز و شفقت بر خلق خدا یعنی شفقت بر همه چیز.
شفقت بر آدم، بر پرنده، بر خاک و آب و گیاه.
شفقت یعنی که بیتابی مرغکی در قفس را ببینی و فریادش را بشنوی و اندوهش را بفهمی.
و نگذری و بی تفاوت نباشی و کاری کنی.
و سفیان ثوری کاری کرد...
و چه زیباست که نماز بخوانی و پرندهای نمازت را تماشا کند، تو نماز بخوانی و پرندهای بیاید و بر قنوتت بنشیند، بر سجودت بنشیند، بر دعا و مناجات و قل هو الله ات بنشیند...
و چه زیباست که وقتی از این جهان رفتی از خاکت آواز برآید که او را بخشیدهایم زیرا که مهربان بود.
و زیباتر آن که مرغکی به عشقت از دنیا تا آخرت پرواز کند، برای اینکه بیاید و بر جانت بنشیند، بر روحت بنشیند بر بهشتی که تویی بنشیند.
قرنهاست که حیوانات دیگر پیامبری ندارند، نه آیـهای برایشان نازل میشود و نه سورهای به اسمشان از آسمان به زمین فروفرستاده میشود ونه سلیمانی به ِدرد دلشان گوش میدهد. اما شاید رسالتی روی خا ک افتاده باشد که توباید پیدایش کنی و آن را برداری. به زمین نگاه کن، به زیر پای بیشفقت آدمیان، شاید مورچهای راهش را گم کرده باشد، شاید رسالت توآن باشد که مورچهای را به خانهاش برگردانی...
نقل است که گفت: «در سفری بودم، صحرا پر برف بود و گبری را دیدم دامن در سر افگنده و از صحرای برف میرفت و ارزن میپاشید.»
ذالنون گفت: «ای دهقان! چه دانه میپاشی؟»
گفت: «مرغکان چینه نیابند. دانه میپاشم تا این تخم به برآید و خدای بر من رحمت کند.»
گفتم: «دانهای که بیگانه پاشد از گبری نپذیرد.»
گفت: «اگر نپذیرد، بیند آنچه میکنم.»
گفتم: «بیند.»
گفت: «مرا این بس باشد.»
پس ذوالنون گفت چون به حج رفتم، آن گبر را دیدم عاشق آسا در طواف گفت: «یا اباالفیض!
دیدی که دید و پذیرفت و آن تخم به برآمد و مرا آشنایی داد و آگاهی بخشید وبه خانه خودم خواند؟»
ذوالنون از آن سخن در شور شد.
گفت: «خداوندا بهشتی به مشت ارزن به گبری چهل ساله ارزان میفروشی.»
هاتفی آواز داد که حق تعالی هرکه را خوانَد، نه به علّت خوانَد و هر که را رانَد، نه به علت رانَد.
تو ای ذوالنون! فارغ باش که کار انفعال لما یرید با قیاسِ عقل تو راست نیوفتد.»
حجم
۱۶٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۱۶٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
نظرات کاربران
سلام.. من کتاب مورچه را به خانه اش برگردان اثر عزفان نظر آهاری را خریدم؛ ولیکن تنها ١٥ صفحه آن برایم آمده است و در قسمت کتابهای من وجود دارد.