کتاب در سینهات نهنگی میتپد
معرفی کتاب در سینهات نهنگی میتپد
«در سینهات نهنگی میتپد» داستانهایی از عرفان نظرآهاری به همراه تصویرگری حسن عامهکن است. داستانهای این کتاب برداشتی نو از روایتهای دینی کهن است.
درباره عرفان نظرآهاری
عرفان نظرآهاری در ۱۷ مرداد ۱۳۵۳ در تهران به دنیا آمد. او مدرس، نویسنده و شاعری ایرانی است که دکترای رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی دارد. آثار متعددی از او منتشر شده است که از آن جمله میتوان به «قلبی بزرگتر از جهان»، «وای اگر پرندهای را بیازاری»، «من بیابان همسرم باد»، «دو روز مانده به پایان جهان»، «روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس»، «در سینهات نهنگی میتپد»، «پیامبری از کنار خانهٔ ما رد شد»، «لیلی نام تمام دختران زمین است»، «جوانمرد نام دیگر تو»، «من هشتمین آن هفت نفرم»، «چای با طعم خدا» و… اشاره کرد. کتابهای او به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ترکی، کردی، عربی، ژاپنی، ایتالیایی، آلمانی، سوئدی، و هلندی ترجمه شده است. او جوایز بسیاری را از آن خود کرده است.
زندگینامه عرفان نظرآهاری را در صفحه این نویسنده میتوانید مطالعه کنید.
حجم
۹٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
حجم
۹٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
نظرات کاربران
«در سینهات نهنگی میتپد»، «پیامبری از کنار خانه ما رد شد» و «من هشتمین آن هفت نفرم» سه کتاب از خانم نظرآهاری هستند که مفاهیم عمیق و ناب دینی عرفانی رو که با زندگی چندین هزار ساله انسان آمیخته شدند،
"عرفان نظر آهاری" : -وقتی راه رفتن آموختی،دویدن بیاموز. وقتی دویدن آموختی،پرواز را... راه رفتن بیاموز... زیرا راههایی که میروی جزئی از تو می شود و سرزمین هایی بر مساحت تو اضافه می کند. دویدن بیاموز... چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر
یا لطیف ! این رسم دنیاست که اشک, سنگ ریزه شود و روح , سنگ و صخره ؟ این رسم دنیاست که شیشه ها بشکند و دل های نازک شرحه, شرحه شود؟ وقتی تیره ایم , وقتی سروپا کدریم , به چشم می
هنوز آخرین جمله خدا، در گوشم زنگ می زند: از قلب کوچک تو تا من، یک راه مستقیم است. اگر گم شدی از این راه بیا. بلند شو. از دلت شروع کن. شاید دوباره همدیگر را پیدا کنیم... 💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗 گفتند:چهل شب حیاط خانه ات
هنوز اخرین جمله خدا در گوشم زنگ میزند : از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم است ،اگر گم شدی از این راه بیا . بلند شو؛ از {دلت}شروع کن! شاید دوباره همدیگر را پیدا کردیم.💛 ----------------------------------- نوشته ای فوق العاده و عالی
"بهار که بیاید، دیگر رفتهام. بهار، بهانهی رفتن است. حق با هدهد است که میگفت رفتن زیباتر است. ماندن شکوهی ندارد؛ آن هم پشتِ این سنگریزههای طلب. گیرم که ماندم و باز بالبال زدم توی خاک و خاطره، توی گذشته و گِل. گیرم
عالی بود حتما بخونیدش💚💚💚
کتابی بسیار متفاوت یادگاری مادر عزیزم . با نگارش متفاوت و با بیان لطیفترین و ظریف ترین حالت ،،آمیخته ای از ادبیات و مذهب . نویسنده این کتاب خانم نظر آهاری در رشته ادبیات تخصص دارند .
«طناب های وسوسه در دستش است» خدایا، خدایا، خدایا، شمشیری از عشق میخواهم و جوشنی از ایمان. میخواهم به جنگش بروم که من کارزار را از پرهیز دوستتر دارم. تنها تو، تنها تو یاری ام کن در روز مصاف و در آوردگاه دل.
وای که چه قدر توصیفات ادبی زیبایی داشت و نویسنده کتاب خانم عرفان نظر آهاری منو سر ذوق آوردن و بسیار از وجود همچین مفاخر ادبی و دست به قلمانی در کشورم به خود بالیدم . من به پیشنهاد آقای فرضیایی