کتاب دو روز مانده به پایان جهان
معرفی کتاب دو روز مانده به پایان جهان
کتاب دو روز مانده به پایان جهان، نوشته عرفان نظرآهاری، داستانی بینظیر از آغاز زندگی و دست یافتن به فهم جدیدی از زندگی و زیستن است.
دربارهی کتاب دو روز مانده به پایان جهان
شاید همین حالا به شما خبر بدهد که تنها دو روز دیگر از وقتتان باقی مانده است. اگر متوجه بشوید که فقط دو روز مانده به پایان جهان، این دو روز را چگونه میگذرانید؟
کتاب دو روز مانده به پایان جهان، داستانی از زندگی است. چشیدن طعم زندگی هزاران ساله تنها در یک روز. لذت زندگی کردن و پریدن و پرواز کردن و نفس کشیدن. لذت نگاه کردن به زندگی از نوع دیگری تا به حال آن را ندیدهایم. لذت زیستن زندگی طوری که هرگز پیش از آن نزیسته بودیم. زندگی را فهمیدن تجربهی شگفت انگیزی است که با خواندن کتاب دو روز مانده به پایان جهان به دست میآید.
کتاب دو روز مانده به پایان جهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب دو روز مانده به پایان جهان را به تمام کسانی که معنا و مفهوم زندگی را فهمیدهاند، هدیه بدهید. کتاب دو روز مانده به پایان جهان برای تمام کسانی است که به معنای زندگی و زیستن فکر میکنند.
دربارهی عرفان نظرآهاری
خانم عرفان نظرآهاری ۱۷ مرداد ۱۳۵۳ در تهران متولد شد. او دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی و تاریخ فلسفه دارد و سالهاست که با شعرهای زیبا و لطیفش، در حرفهی نویسندگی و شاعری مشغول است. آثار او او به زبانهای انگلیسی فرانسه، ترکی، کردی، عربی، ژاپنی، ایتالیایی، آلمانی، سوئدی، و هلندی ترجمه شده است. او همچنین برای آثارش جوایز و افتخارات بسیاری از جمله جایزه ادبی پروین اعتصامی، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه کتاب فصل … و نیز لوح افتخار دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان) در اسپانیا را کسب کرده است. از زیباترین نوشتههای عرفان نظرآهاری میتوان به من بیابان، همسرم باد، در سینهات نهنگی میتپد، جوانمرد نام دیگر تو و لیلی نام تمام دختران سرزمین من است اشاره کرد.
زندگی نامه و معرفی آثار عرفان نظراهاری را در صفحه این نویسنده میتوانید مطالعه کنید.
بخشی از کتاب دو روز مانده به پایان جهان
دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی. نزد خدا رفت تا روزهای بیشری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد. آسان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد. به پر و پای فرشته و انسان پیچید، خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی. تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لاقل این یک روز را زندگی کن.
لابه لای هق هقش گفت: اما با یک روز... با یک روز چه کار میتوان کرد...
ّ خدا گفت: آنکس که لذت یک روز زیسن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را درمی یابد، هزار سال هم به کارش می آید. و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن.
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید. اما میترسید حرکت کند، میترسید راه برود، میترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد... بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگ داشن این زندگی چه فایده ای دارد، بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم.
حجم
۳٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
حجم
۳٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
نظرات کاربران
مادرم خواب دید که من درخت تاکم. تنم سبز است و از هر سرانگشتم، خوشههای سرخ انگور آویزان. مادرم شاد شد از این خواب و آن را به آب گفت. فردای آن روز، خواب مادرم تعبیر شد و من دیدم اینجا که منم
«اگر به شما بگن ، تنها دوروز از عمرتان مانده و جهان بعد از این دو روز از بین میرود ، چه حالی میشید ؟... چه کارایی انجام میدید؟!.. محشر بود محشر . اگه از این کتاب خوشتون اومد پیشنهاد میکنم فیلم
ما همه ماهیانیم، بی تابِ دریای دوست. __________ لطافت از واژه واژه ی این کتاب می چکد.. یاد این بیت می افتم : برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری ست معرفت کردگار هر برگ درختی ما را به یاد خالق عظیمش می اندازد
بینهایت کتاب زیبا و کاملی هس . پرمحتوا و عمیق و پر از درس و اگاهی البته هر انکس که دریافتش کند
بسیار دلنشین
حرف نداشت
خانم نظر آهاری رو صد در صد تایید میکنم و به همه پیشنهاد میدم کتاباشونو به شدت روایت ها و تعابیر کتابا گیرا و اثر بخشه و هر خواننده ای رو مجذوب میکنه ، کمتر نویسنده ای توی تشبیه ها و