دانلود و خرید کتاب دروغ‌‌ هایی بزرگ در شهری کوچک دایان چمبرلین ترجمه آیدا کوچکی
تصویر جلد کتاب دروغ‌‌ هایی بزرگ در شهری کوچک

کتاب دروغ‌‌ هایی بزرگ در شهری کوچک

ویراستار:شهین خاصی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دروغ‌‌ هایی بزرگ در شهری کوچک

کتاب «دروغ‌‌ هایی بزرگ در شهری کوچک» نوشتۀ دایان چمبرلین و ترجمۀ آیدا کوچکی و ویراستۀ شهین خاصی است و کتاب کوله پشتی آن را منتشر کرده است. 

درباره کتاب دروغ‌‌ هایی بزرگ در شهری کوچک

کتاب دروغ‌هایی بزرگ در شهری کوچک ۲ شخصیت اصلی دارد. مورگان کریستوفر و آنا دِیل. قصه با مورگان آغاز می‌شود. دختر جوانی که در حال گذراندن محکومیت ۳ساله‌اش در زندان است. دختری که پیش از این در دانشگاه هنر می‌خواند و رؤیاهای زیادی در سر داشت. یک روز لیزا دختر نقاش مورد علاقۀ مورگان یعنی جِسی جِیمسون ویلیامز به ملاقاتش آمد و به او پیشنهادی داد که مورگان به هیچ وجه نمی‌توانست آن را رد کند چرا که کارت آزادی از زندان بود. پیشنهاد و درخواست او این بود: مرمت یک نقاشی دیواری قدیمی.

پروژۀ نقاشی دیواری برای ادارۀ پست ادنتون در کارولینای شمالی بود و اینجا همان نقطه‌ای است که دومین شخصیت اصلی یعنی آنا دِیل وارد داستان می‌شود. کسی که به گفتۀ آن‌ها دیوانه شده و کار را نیمه‌کاره گذاشته بود؛ اما زمانی که مورگان شروع به کار می‌کند و سعی دارد لایه‌های کثیف و دوده‌ها را از روی نقاشی کنار بزند متوجه چیزی تکان‌دهنده می‌شود.

یکی از ویژگی‌های جالب و ویژۀ این رمان خط سیر زمانی دوگانه است. زمانی که آنا دیل برای انجام کار نقاشی دیواری به شهر کوچکی در کارولینای شمالی می‌رود و چیزهایی که موجب خلق تصاویر خشونت‌بار می‌شود و هم‌زمان با آن داستان مورگان را دنبال می‌کنیم که می‌خواهد بفهمد برای آنا و آنچه که بر سر او آمد چه‌کار می‌تواند بکند. این ۲ داستان به‌صورت موازی پیش می‌روند و رازها و دروغ‌ها را پشت‌سرهم برملا می‌کنند تا اینکه درنهایت به دل‌خراش‌ترین شکل به هم پیوند ‌می‌خورند.

ویژگی دیگر کتاب شخصیت‌پردازی ماهرانۀ هر ۲ شخصیت است. هر دوی آن‌ها از قشر ضعیف‌تر دارای شخصیتی پیچیده، آسیب‌پذیر اما قوی، زرنگ و باهوش هستند و شیوهٔ نوشتن نویسنده و آگاهی‌اش در زمینۀ روان‌شناسی به کمکش آمده تا شخصیت‌هایی واقعی خلق کند.

خواندن کتاب دروغ‌ هایی بزرگ در شهری کوچک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان ادبیات داستانی، رمان و قصه‌های رازآلود پیشنهاد می‌شود.

درباره دایان چمبرلین 

دایان چمبرلین یکی از نویسندگان پرفروش نیویورک‌تایمز است. او تعداد زیادی رمان نوشته است که به بیش از ۲۰ زبان دنیا ترجمه شده است. او علاقه‌مند به نوشتن درام‌های رازآلود و داستان‌های پیچیده دربارۀ روابط میان انسان‌ها، زنان و مردان، والدین و فرزندان، برادران و خواهران و دوستان است. درون‌مایهٔ اکثر آثارش خانواده، عشق، دلسوزی، همدردی و بخشش است. او در نیوجرسی به دنیا آمد و بزرگ شد و رشتۀ تحصیلی‌اش مددکاری اجتماعی بود. کتاب‌های «خواهر خاموش» و «دروغ‌هایی که گفتیم» دیگر آثار شاخص این نویسنده به‌شمار می‌روند. 

بخشی از کتاب دروغ‌ هایی بزرگ در شهری کوچک

«همین‌طور که با لیزا به‌سمت اتومبیل سدان نقره‌ای‌رنگ پارک‌شده در پارکینگ زندان می‌رفتم، در برابر نور شدید آفتاب پلک زدم. تنها کلماتی که لیزا تا آن لحظه به من گفته بود، این بود: «همه‌چیزت رو برداشتی؟» و هر دو ما وقتی ساختمان را ترک می‌کردیم، ساکت بودیم. هوای دلچسب آزادی را استشمام کردم، اما دلم آشوب بود. بااین‌حال، سرم را بالا نگه داشتم. قیافهٔ دختر سرسختی را به خود گرفتم که درونم به تکامل رسانده بودم. من از هیچ‌چیزی نمی‌ترسم. این را به خودم گفتم... هرچند حقیقت این بود که بی‌شک از زنی که کنارم ایستاده بود وحشت داشتم؛ لیزا دختر جسی جیمسون ویلیامز. همین برای به وحشت انداختن آدم کافی بود، اما موضوع بیشتر از این حرف‌ها بود. نمی‌توانستم فکرش را بخوانم و سکوت شکننده‌اش را، قبل از هرچیزی. قضیه چه بود؟ قامت شق‌ورق و سرعت ثابت گام‌هایش را وقتی به‌سوی ماشین می‌رفت و درعین‌حال، هر دو ثانیه یک‌بار گوشی‌اش را چک می‌کرد. قیافهٔ بی‌روح و دندان‌های به‌هم‌فشرده‌اش را. فکر می‌کردم خشم درست زیر پوست این زن در فوران است و اصلاً از این قضیه خوشحال نبودم که تمام ورق‌های آیندهٔ من در دست اوست.»

«چرا این زن این‌قدر خشک و جدی بود؟ آیا از این حقیقت رنجیده بود که من مجرمی بودم که مجبور شده بود از زندان آزادش کند؟ یا برای اینکه او محافظه‌کارانه لباس می‌پوشید و تا سرحد مرگ آراسته بود - می‌توانستم عطر یاسمن را در هوا استشمام کنم - درحالی‌که من با یک خال‌کوبی روی بازو و شلوار جینم که سر زانوانش پاره بود آنجا نشسته بودم؟ یا برای اینکه بخشی از ارثیه‌اش قرار بود به جیب من برود؟ یا شاید برای اینکه بدتر از همهٔ اینها، من سفیدپوست بودم؟ هیچ نظری نداشتم.»

خودِ خودِ سوروس اسنیپ
۱۴۰۳/۰۸/۲۵

کتاب خیلی قشنگی بود . پر از راز و معما ترجمه عالی و روان نمی دونم چرا توی تظر ها نوشتن اشغال!!! داستان عاشقانه نداره ولی روایت بی نظیری از دو فرد دو زندگی در فاصله ۷۸ سال

solin
۱۴۰۳/۰۷/۲۹

کتاب خوب و سرگرم کننده ای بود اصلا هم حوصله سربر نیست جالبه

بهار
۱۴۰۳/۰۲/۲۵

آشغال بود

«باید با گذشته‌ت آشتی کنی، وگرنه هرگز نمی‌تونی به‌سمت آینده بری.»
یك رهگذر
«حس واقعاً مزخرفیه که بدونی هیچکی توی دنیا تا حالا دوستت نداشته. باعث می‌شه احساس کنی بی‌ارزشی.»
یك رهگذر
وقتی حرف از تلاش در میان است، من در رأس گروه قرار دارم، اما وقتی حرف از استعداد باشد، در «انتهای میانهٔ گروه» هستم.
یك رهگذر
گفتم: «مدام به اون فکر می‌کنم. نگرانشم. امیدوارم به یه نحوی آرامش پیدا کرده باشه.» الیور به من خیره شد، چشمان آبی زیبایش پشت عینکش بسیار جدی بودند؛ بسیار دردمند. پرسید: «مورگان چی؟» هاج‌وواج به او نگاه کردم. «مورگان چی؟» «تو چطوری داری آرامش پیدا می‌کنی؟» سرم را تکان دادم و گفتم: «اوضاعم خیلی خوب نیست. من...» به‌دنبال کلمهٔ مناسب گشتم. «من از کسی که بودم، خجالت می‌کشم.» «"بودم" یه کلمهٔ سرنوشت‌سازه، مورگان.»
یك رهگذر
وقتی پای عشق به میان می‌آمد، خیلی به خودم اعتماد نمی‌کردم. آیا اصلاً می‌دانستم عشق چیست؟
یك رهگذر
وجدان کاری داری. فکر کردم این زیباترین حرفی است که یک نفر تابه‌حال به من گفته است.
یك رهگذر
من عاشق اون تری‌ای بودم که می‌خواستم باشه. نه اون تری‌ای که واقعاً بود و اون هم عاشقم نبود. می‌گفت عاشقمه، اما اصلاً نمی‌دونست عاشق بودن یعنی چی.
یك رهگذر
«فقط می‌خواستم بدونی...» مکث کرد و به‌سمت من برگشت. «چیزی که امشب گفتی، اینکه هیچ‌وقت هیچ‌کی دوستت نداشته... فقط می‌خواستم بدونی که اشتباه می‌کنی.»
یك رهگذر

حجم

۳۹۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۳۹۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
۴۷,۲۵۰
۳۰%
تومان