کتاب بحر طویل عامیانه و بحر طویل سرایان
معرفی کتاب بحر طویل عامیانه و بحر طویل سرایان
کتاب بحر طویل عامیانه و بحر طویل سرایان نوشتهٔ حسن ذوالفقاری و مسلم نادعلی زاده است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب بحر طویل عامیانه و بحر طویل سرایان
کتاب بحر طویل عامیانه و بحر طویل سرایان نوشتهٔ حسن ذوالفقاری و مسلم نادعلی زاده، به بحرطویل عامیانهٔ فارسی پرداخته است و نه بحرطویل عروضی. این گونهٔ شعری از برساختههای شاعران عامهسرا و موردپسند مردم است. بهگفتهٔ ذوالفقاری در مقدمهٔ کتاب، بحرطویلهای این مجموعه تنها قطرهای از دریا است و اندکی از بسیار؛ زیرا کوشیده شده از نمونههای این قالب کمتر شناختهشده بهگزینی انجام شود. در نتیجه ۱۰۰ قطعه انتخاب شده است که مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. این نویسنده علت توجه به این موضوع را علاوه بر علاقه به این حوزه، لذت حاصل از شنیدن قطعاتی از این بحرطویلها اعلام کرده است. این کتاب ۲ بخش کلی دارد. بخش نخست درآمدی بر بحرطویل عامیانه و بخش دوم بحرطویلسرایان نام دارد. علت اصلی نامگذاری این گونه به بحر طویل، افزونیِ ارکان و طویلترشدن آن از حد معمول و جنبههای ادبی بحرطویل شامل طنزپردازی، سجعپردازی، موازنه و ترصیع، پیآوری صفات، مراعات نظیر، تلمیح، تضاد، جناس، ملمعگویی، تضمین و استقبال، تشبیب، نسیب و تغزل، تشبیه و استعاره، اغراق و واجآرایی است.
خواندن کتاب بحر طویل عامیانه و بحر طویل سرایان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران زبان و ادبیات پارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بحر طویل عامیانه و بحر طویل سرایان
«این بحرطویل از نسخهٔ شمارهٔ ۱۲۸۷ متعلّق به فردی ناشناس در سدهٔ یازدهم است که در مرکز احیای تراث نگهداری میشود.
بحرطویل
بگو به قاصد به یار جانی، از این بلاکش غم نهانی، چه غم، غمِ دل، بلای مشکل، ز دست هجران ز جور جانان، زبان بسوزد اگر بگویم، به درد آید دل حزینم، مگر تو بستی کمر به کینم؟ چرا به وصلم نمینوازی؟ چنین به هجرم چرا گدازی؟ ز دست غیرت تمام روزم به غم بسازم، چو شمع شبها همیشه سوزم، نه مهر ورزی، نه رحم داری، فتادهام من به عجز و زاری، ز روز اول به جستجویت، خراب بودم به مهر رویت، تو بهر بازی به من نشستی، پی شکستن جناح بستی، من فدای تو یار جانی، تو بیوفایی، چه قدر دانی، کنون ندانی ز خردسالی بپروریدم میان جانت، چه میشود ار شبی تو با من نشسته باشی بهرغم دشمن؟ به تو بگویم حکایتی را، تو گوش داری شکایتی را، حکایت خود تمام گویم، ره شکایت تمام پویم، وگر درآیی به کلبهٔ من ز قدردانی، من و تو با هم نشسته باشیم، دل رقیبان ز غم خراشیم، چنانکه گردد حزین و غمگین، ز جوش حسرت، نه از پی کین، ز اتفاقْ من و تو او را، به لاعلاجی رَوَد دل از جای، چو غیر از خود رَوَد ز حسرت، من و تو با هم کنیم عشرت، ز چشم شورِ حسود خواهم خدای باشد نگاهبانت.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه