دانلود و خرید کتاب والس تصادفی ویکتور هائیم ترجمه اصغر نوری
تصویر جلد کتاب والس تصادفی

کتاب والس تصادفی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۹از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب والس تصادفی

کتاب والس تصادفی نوشتهٔ ویکتور هائیم و ترجمهٔ اصغر نوری است و انتشارات دیدار آن را منتشر کرده است. والس تصادفی نمایشنامه‌ای است با فضایی عجیب و طنزی غریب.

درباره کتاب والس تصادفی

والس تصادفی یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های ویکتور هائیم است که برندهٔ جایزهٔ انجمن نویسندگان تئاتر و جایزهٔ ژاک اودیبرتی شد. این نمایشنامه تاکنون به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده و در تئاترهای معتبر دنیا به روی صحنه رفته است و معروف‌ترین اثر ویکتور هائیم به حساب می‌آید.

فضای این نمایشنامه خیالی و کابوس‌وار است. داستان در برزخ اتفاق می‌افتد؛ جایی که فرشته‌ای در حال حساب و کتاب اعمال مردگان است. مردگان یکی یکی در مقابل فرشته حاضر می‌شوند و فرشته آن‌ها را با بازی می‌گیرد: «یه بازی واسه اینکه ببینیم شما چقدر قوی هستین.» این کتاب روایت زنی است که پس از مرگش در جهان خیالی برزخ سعی می‌کند در این بازی بی‌قاعده و قانونی که فرشته ترتیب داده است برنده شود. درحالی‌که هیچ وقت مشخص نخواهد شد در پایان برای برنده یا بازنده چه اتفاقی خواهد افتاد و آیا این بازی جز فرشته که کل بازی و قواعدش را در دست دارد، برنده‌ای خواهد داشت یا خیر؛ یک بازی زبانی که تنها قانون مشخصش این است که از شر ابتذال‌های زبانی خلاص شو و از اصطلاح‌های مبتذل دوری کن. اما برای کسی که در این جهان زندگی کرده است تشخیص ابتذال در کلام چندان ساده نیست. هر جملهٔ  پیش‌پاافتاده ممکن است از زبان فرشته ابتذال تلقی شود و امتیاز زن را به صفر برساند. اما فرشته از بازی اغواگری‌اش دست برنمی‌دارد چراکه انرژی امید را در انسان‌ها خوب می‌شناسد. او بارها زن را فریب می‌دهد تا از صفر شروع کند و این بازی بی‌سازوکار را ادامه دهد.

خواندن کتاب والس تصادفی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ویکتور هائیم

ویکتور هائیم ۲۲ ژوئیهٔ ۱۹۳۵ در حومهٔ پاریس متولد شده است. قبل از آغاز جنگ جهانی دوم، پدر هائیم که رگ و ریشه‌ای یونانی ـ ترک داشت به نانت نقل مکان کرد و ویکتور کودکی و نوجوانی‌اش را در این شهر گذراند. پس از اشغال این شهر توسط آلمانی‌ها، خانوادهٔ یهودی هائیم مجبور شد سه سال پنهانی در شهر اُوِرنی زندگی کند. سال ۱۹۴۵ ویکتور به نانت برگشت و تا پایان تحصیلاتِ دورهٔ متوسطه در این شهر ماند. هم‌زمان با تحصیل، وارد کنسرواتوار شهر نانت شد و در کلاس هنرهای نمایشی ژاک کوتوریه شرکت کرد. دو سال آنجا ماند و موفق به دریافت جایزهٔ بیان شد. در سال ۱۹۵۴ به پاریس رفت و در مدرسهٔ عالی روزنامه‌نگاری تحصیل کرد. دلش می‌خواست تحصیلات عالی‌اش را در رشتهٔ جامعه‌شناسی به پایان برساند اما نتوانست مدرکش را بگیرد و مجبور شد برای گذران زندگی به چندین کار کوچک روی آورد. آخرسر در رشتهٔ ادبیات مدرن فوق‌لیسانس گرفت. سال ۱۹۵۸ به جنگ الجزایر فراخوانده شد و پس از دو سال به فرانسه برگشت. در همین دوران در کلاس کارآموزی خبرگزاری فرانس‌پرس شرکت کرد و بعد، در یک روزنامهٔ اقتصادی و چندین مجلهٔ مختلف مشغول به کار شد. سال ۱۹۷۷ با به‌دست‌آوردن بورسیه‌ای از مرکز ملی ادبیات که بعدها به مرکز ملی کتاب (‌CLN) تغییر نام داد، کار روزنامه‌نگاری را رها کرد.

ویکتور هائیم نوشتن برای تئاتر را به‌طور جدی طی دوران سکونتش در الجزایر آغاز کرد. اولین نمایشنامه‌اش مرگ در حال آواز نام داشت که سال ۱۹۶۶، بعد از آشنایی او با پی‌یر والد که یکی از دستیاران قدیمی شارل دولَن بود، به روی صحنه رفت. والد قبل از کارگردانی این نمایشنامه، چند اجرای موفق را در پاریس پشت سر گذاشته بود و همین موضوع باعث شد که اسم ویکتور هائیم در محافل تئاتری فرانسه مطرح شود. یک سال بعد، با اجرای نمایشنامهٔ اسلحهٔ سفید در تئاتر آتنه، توجه منتقدان به اثرِ ویکتور هائیم جلب شد و خیلی زود این نمایشنامه در اتریش و سوئد ترجمه و اجرا شد.

اجرای نمایشنامهٔ پوست یک میوه در سال ۱۹۷۱ با شکست مواجه شد، گرچه اوژن یونسکو با مقاله‌ای در روزنامهٔ لوموند از این اثر دفاع کرده بود. سال آینده در بادن ـ بادن نمایشنامهٔ بعدی هائیم بود که در جشنوارهٔ ماره اجرا شد. سال ۱۹۷۳، نمایشنامهٔ ابراهیم و ساموئل توسط کمدی فرانسز در تئاتر اُدئون به روی صحنه رفت و اصیل‌ترین اجرای سال لقب گرفت. هائیم برای این نمایشنامه، برندهٔ جایزهٔ ایبسن شد و بدین ترتیب، نامش دوباره به صدر تئاتر فرانسه بازگشت. سال ۱۹۷۶ ویکتور هائیم، بعد از اجرای نمایشنامه‌های چطور باید زالو را گرفت و ملاقات، با بازی در نمایشنامهٔ اسحاق و قابله به اولین تجربهٔ واقعی بازیگری‌اش دست زد. او که از مدت‌ها پیش، نمایشنامه‌هایش را خودش کارگردانی می‌کرد، با بازی در نقش اسحاق، خوش درخشید و این نمایشنامه به مدت پنج ماه در تئاترِ پوش روی صحنه ماند. نمایشنامهٔ اسحاق و قابله برندهٔ جایزهٔ انجمن نویسندگان دراماتیک شد. همان سال، نمایشنامهٔ خدمتکار در تئاتر پواتیه به اجرا در آمد. بین سال‌های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۹، ویکتور هائیم به‌طور معمول هر سال یک نمایشنامه نوشت که با بازیگران بزرگ تئاتر فرانسه، به کارگردانی خودش یا دیگران، در تئاترهای معتبر به روی صحنه رفتند. این نمایشنامه‌ها عبارت بودند از وان، صعود، استیک، ویولون‌هاتان را کوک کنید، خانوادهٔ زیبا، خیال‌های قصاب، والس تصادفی، مهمان بزرگ و خندهٔ داوید که در اجرای بعضی از این نمایشنامه‌ها، خود هائیم نیز بازی کرد.

سال ۱۹۹۳، ویکتور هائیم با نمایشنامهٔ تنْ عشق دوباره موفقیت‌های قبلی‌اش را تکرار کرد. این نمایشنامه خیلی زود به انگلیسی ترجمه شد و بارها در شیکاگو به روی صحنه رفت. نمایشنامهٔ بعدی هائیم سال ۱۹۹۹ به روی صحنه رفت خون‌آشام همیشه دوبار می‌مکد. یک سال بعد، نمایشنامهٔ لطافت در تئاتر رونار به اجرا در آمد. سال ۲۰۰۲، با اجرای نمایشنامهٔ بازی‌های صحنه که همان سال اپرایی هم بر اساس آن ساخته شد، ویکتور هائیم موفق به کسب جایزی مولیرِ بهترین نمایشنامه‌نویس سال شد و یک سال بعد جایزهٔ بزرگ آکادمی فرانسه را برای مجموعهٔ آثارش به خود اختصاص داد. دو نمایشنامهٔ آخر هائیم هفت گناه اصلی و آلما و ژرمی بودند که سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ منتشر شدند.

ویکتور هائیم، در کنار کار اصلی‌اش، به اقتباس‌هایی از آثار ایبسن، داستایوفسکی و گولدونی هم دست زده و متن‌هایی برای تلویزیون نوشته که خودش در بعضی از آن‌ها بازی کرده است. از دیگر فعالیت‌های او می‌توان به نوشتن تقریباً بیست نمایشنامهٔ رادیویی برای رادیو فرانسه اشاره کرد که بیشتر آن‌ها تنظیم رادیویی نمایشنامه‌هایش بوده‌اند. او برای مجموعهٔ آثارش جایزهٔ معتبر ایبسن و جایزهٔ سندیکای نقد دراماتیک را به خود اختصاص داده است. هائیم از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۱، استاد هنرهای نمایشی بود و در کنار آن، معاون اولی مجمع نویسندگان و کارگردان‌های تئاتر را به عهده داشت. ‌

بخشی از کتاب والس تصادفی

«زن به فرشته نزدیک می‌شود.

فرشته: شب‌نشینی؟

زن: بله.

فرشته: زیاده‌روی در نوشیدن؟

زن: بله.

فرشته: ماشین؟

زن: بله.

فرشته: سرعت بیش از حد؟

زن: بیش از دویست کیلومتر در ساعت.

فرشته: رایجه.

زن: این‌طور به‌نظر می‌آد.

فرشته: تنها؟

زن: تو ماشین؟

فرشته: بله، تو ماشین.

زن: تنها، بله.

فرشته: از دست‌دادن کنترل؟

زن: مه.

فرشته: مه استعداد عجیبی داره.

زن: تو تکه‌تکه‌کردن.

فرشته: دویست کیلومتر در ساعت، توی مه.

سکوت.

زن: می‌شه شروع کنیم لطفاً؟

فرشته: وقتی شروع می‌کنیم که من دلم بخواد. یه آمپول می‌خواین؟

زن: نه.

فرشته: من خیلی ماهرم.

زن: شک ندارم.

فرشته: اصلاً دردتون نمی‌آد، و آسوده می‌شین.

زن: نیازی به آمپول ندارم.

فرشته می‌خندد.

فرشته: خنده‌م می‌گیره وقتی به این فکر می‌کنم که یه لحظه بعد، بهم التماس می‌کنین یه آمپول بهتون بزنم.»

Lyralei
۱۴۰۳/۰۵/۰۵

روند داستان جالب بود ولی انگار داستان تموم نشد، پایان خیلی بدی داشت

tahereh
۱۴۰۳/۰۴/۱۴

پر از فراز و فرود جذاب خیلی زود تمامش کردم پایانش ولی کاش جذاب‌تر بود نمیدونم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۶۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان