دانلود و خرید کتاب دیوانگی فاج جودی بلوم ترجمه پرستو پورگیلانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب دیوانگی فاج

«دیوانگیِ فاج» نوشته جودی بلوم(-۱۹۳۸)، نویسنده آمریکایی ادبیات کودک و نوجوان و یک داستان طنز برای نوجوانان است. داستان اینگونه آغاز می‌شود: برادرم فاج گفت: "پی‌تَه، حدس بزن چی شده؟ من فردا می‌خواهم ازدواج کنم!" نگاهم را از روی کارت‌های بیسبالم برداشتم و پرسیدم: "یک ذره عجیب نیست؟،" آخه فاج فقط پنج سالش بود! او گفت: "نه!" - خوب... این عروس خوشبخت کیه؟ فاج گفت: "شیلا تابمن" خودم را به زمین انداختم و تظاهر به مردن کردم. فکر کنم این کار را خیلی خوب انجام دادم، چون فاج شروع به تکان دادن من کرد و فریاد زد: "بلند شو پی‌تَه!" واقعاً داستان این پی‌تَه گفتن چیه؟ تا جایی که ‌یادم می‌آید از وقتی که شروع به حرف زدن کرد، اسمم را پی‌تَه گذاشت. بعد، توتسی، خواهرم که‌یک سال و نیم دارد، دور من چرخید و خواند: "بالا، پی... بالا" مامانم کنارم آمد و پرسید: "پیتر... چی شده؟ حالت خوبه؟" فاج گفت: "وقتی گفتم می‌خواهم ازدواج کنم، یک‌دفعه غش کرد و افتاد." گفتم: "وقتی تو گفتی کسی که می‌خواهی باهاش ازدواج کنی، کیه، غش کردم." مامان خیلی جدی و طوری که انگار واقعاً در مورد ازدواج فاج صحبت می‌کنیم، پرسید: "فاج می‌خوای با کی ازدواج کنی؟" فاج گفت: "شیلا تابمن" گفتم: "این اسم را جلوی من نیار وگرنه دوباره غش می‌کنم." مامان شروع کرد: "در مورد شیلا تابمن...." که من صبر نکردم تا حرفش تمام بشود و اخطار دادم: "حالم دارد به هم می‌خورد." مامان گفت: "پیتر، فکر نمی‌کنی داری زیاده‌روی می‌کنی؟"

نظرات کاربران

سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۶/۲۱

کتاب صد و شصت و ششم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی، ساده و بامزه بود کتاب و در مجموع خوب . پی نوشت : این کتاب ادامه کتاب قبلی است !

__mohadeseh.b__
۱۳۹۸/۰۵/۱۱

رمانِ فوق العاده ای بود👌 همه شخصیت های داستان دوست داشتنی بودند مخصوصا فاج کوچولو😊 فضای رمان شاد و لذت بخشه 💚

بوک تاب
۱۴۰۱/۰۲/۰۲

از آن دست کتابهاییه که در حقیقت برای بزرگترها نوشته شده تا بچگیشون یادشون بیاد یا با دید بچه ها آشنا بشن. بامزه بود.

طاها
۱۳۹۹/۰۵/۱۵

چطور میتونیم بریده هایی از کتاب رو بزاریم

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳)
مامان‌بزرگم هم میاد. - همون که بهت یاد داد روی سرت بایستی؟ گفتم: «بله.»
سیّد جواد
صبح روز بعد، وقتی من و جیمی ‌برای صبحانه پایین آمدیم، فاج داشت برشتوک می‌شمرد. به محض اینکه نشستیم، شیلا مثل همیشه، با یک روبدوشامبر خزدار صورتی و با کفش راحتی به شکل خرگوش، با شادی وارد شد. جیمی یک نگاه انداخت و بعد هم یک نگاه دیگر. شیلا یک لیوان آب میوه برای خودش ریخت. بعد هم روی صندلی‌ای بین بازِ ارشد و فاج جا خوش کرد. بازِ ارشد گونه‌ی شیلا را بوسید و گفت: "صبح بخیر عزیز دلم. " فاج آن‌یکی گونه‌اش را بوسید و گفت: "صبح بخیر عزیزم. " جیمی‌گفت: "داستان چیه؟ کمپ صورت‌بوسی‌ها؟ " شیلا گفت: "آرزوته! " جیمی ‌گفت: "آره... واقعاً آرزومه...! " فاج گفت: "شیلا پرستارِ منه. اما شاید همسر من هم بشه. " جیمی‌به شیلا گفت: "همسر؟ " شیلا گفت: "هنوز هیچ چیز حتمی نشده. " فاج گفت: "همه‌چیز به میتزی بستگی داره. " جیمی‌پرسید: "میتزی؟ " فاج گفت: "اون دوستمه، اسپری هیولا داره. سعی می‌کنه ‌یک مقدار هم برای من بیاره. در این صورت دیگه لازم نیست ازدواج کنم. " جیمی ‌به من نگاه کرد و بعد یک موز را توی برشتوکش تکه‌تکه کرد.
parniyan
فاج گفت: "خوب پس لازم نیست فردا با شیلا ازدواج کنم، در میَن ازدواج می‌کنیم. " مامان گفت: "عاقلانه‌تر به نظر می‌آید. در میَن می‌شود زیر درختان، عروسی خوبی داشته باشید. " فاج گفت: "زیر درختان" توتسی، در حالی که یک مشت پاستیل به طرف صورتم پرت می‌کرد، گفت: "دِلَخت... "
neda

حجم

۸۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

حجم

۸۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
تومان