کتاب درخت آرزوها
معرفی کتاب درخت آرزوها
کتاب درخت آرزوها داستانی زیبا از کاترین اپلگیت، نویسنده برنده مدال نیوبری با ترجمه شقایق علیپور است. این داستان درباره درخت بلوطی است که سالهاست در یک محله زندگی میکند و درست زمانی که اتفاقهای بدی برای محله میافتد، او میتواند آنجا را نجات دهد...
این داستان در زمان انتشارش، به سرعت به فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز راه پیدا کرد.
درباره کتاب درخت آرزوها
درخت آرزوها اسمی است که درخت بلوط قرمز را با آن صدا میزنند. هرچند دوستانش به او میگویند: قرمز! اما این نام هم داستان خودش را دارد. او همان درختی بوده که همیشه، مردم محله با تکه کاغذهایشان سراغش میآمدند. کاغذهایی که آرزوهایشان را روی آن نوشته بودند و همین شد که این درخت بلوط قرمز زیبا، به درخت آرزوها تبدیل شد. میدانید. او علاوه بر این، کارهای دیگری هم میکرد، مثلا با جغدها، پروانهها و قورباغهها حرف میزد یا برایشان گهواره میشد و کلی کارهای دیگر...
او مدتها است که در این محله است و همه ساکنانش را میشناسد. اما وقتی یک خانواده جدید به محله اسباب کشی میکنند، همه چیز تغییر میکند. این خانواده کارهای عجیبی میکنند که برای بقیه اعضای محله اصلا خوشایند نیست. همین میشود که قرمز، تصمیم میگیرد کاری کند. کاری که اوضاع محله را بهتر کند.
کتاب درخت آرزوها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
درخت آرزوها داستانی لطیف و عمیق است که تمام بچهها و نوجوانان از خواندن آن لذت میبرند.
درباره کاترین اپلگیت
کاترین آلیس اپلگیت، نویسنده و رمان نویس اهل ایالات متحده آمریکا ۱۹ اکتبر ۱۹۵۶ در آن آربور، میشیگان به دنیا آمد. آثاری که او برای نوجوانان و کودکان منتشر میکند، مورد تایید و تقدیر قرار میگیرد. مجموعه Animorphs که با همراهی همسرش نوشته شده است، تا کنون ۳۵ میلیون نسخه در جهان فروش داشته است. از میان کتابهای دیگر او میتوان به ایوان منحصر به فرد، مجموعه آتیش پاره کلاس اولی و پاستیلهای بنفش اشاره کرد. کاترین اپلگیت در حال حاضر در کالیفرنیا زندگی میکند.
بخشی از کتاب درخت آرزوها
راستی، نامم قرمز است.
شاید قبلا همدیگر را دیده باشیم. درخت بلوط کنار مدرسە ابتدایی که خیلی هم بزرگ نیست. یک سایه بان دلنشین در تابستان و یک تابلوی رنگارنگ زیبا در پاییز.
افتخار می کنم که بگویم من درخت بلوط قرمز شمالی هستم.
به کورکس روبرا هم معروفیم. بلوطهای قرمز یکی از معمولترین درختانی هستند که میتوان در آمریکای شمالی دید. درهمین محلّه، هزاران درخت بلوط قرمز، ریشههایشان را همانند بافندههای هدفمند در خاک میبافند.
من یک تنە قرمز- خاکستری دندانهدار با برگهای چرمی تیز و ریشههای سرکش کنجکاو دارم. اگر تعریف از خود نباشد، خوشرنگترین درخت پاییزی خیابان هستم. قرمز واژە درخور من نیست. مهرماه بیا و ببین چه آتشین رنگام. معجزه است که هر پاییز، آتش نشانها برای خاموش کردن من راهی نمیشوند.
ّ شاید یکه بخوری اگر بفهمی نام تمام بلوطهای قرمز، قرمز است. هم چنین نام همە اَفراهای قندی، قند، نام تمام سروهای کوهی، کوه و نام درختهای بوجم، بوجم است.
در دنیای درخت ها اینگونه است. به نام و نشان نیاز نداریم تا خودمان را از بقیه تشخیص بدهیم
ّ کلاسی را تصور کنید که نام تمام بچه هایش، ملوین است. آموزگار بیچاره را تصور کنید که هر روز صبح تلاش می کند حضور و غیاب کند. خیلی خوب است که درختها به مدرسه نمیروند.
البته یک سری استثنائات نیز در قانون نامگذاری وجود دارد. در لس آنجلس درخت نخلی است که اصرار دارد «کارما» صدایش کنیم، اما شما که میدانید کالیفرنیاییها چگونه میتوانند باشند...
دوستانم مرا قرمز صدا میکنند. تو هم میتوانی اینگونه صدایم کنی. ولی مردم محلّه برای مدت مدیدی به من «درخت آرزوها» میگفتند. دلیلش بر می گردد به زمانی که دانهای کوچک پر از آرزوهای بزرگ بودم.
این موضوع، داستان درازی دارد.
حجم
۹٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۹٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
نظرات کاربران
خیلی جذاب بود و خاص
این کتاب فوقالعادست