کتاب تاریخ طبیعی دین
معرفی کتاب تاریخ طبیعی دین
کتاب تاریخ طبیعی دین نوشتهٔ دیوید هیوم و ترجمهٔ حمید عنایت است و انتشارات خوارزمی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب تاریخ طبیعی دین
رسالهٔ تاریخ طبیعی دین که نخستینبار در سال ۱۷۵۷ منتشر شد شاید بهاندازهٔ نوشتههای دیگر «دیوید هیوم» شهرت نداشته باشد و همچنان که «هیوم» در زندگینامهٔ خویش میگوید (این زندگینامه به قلم خود هیوم ابتدای این کتاب آمده است)، در زمان خود او نیز آوازهای نیفکند. ولی میتوان ادعا کرد که این رساله همراه با اثر دیگر او در همین زمینه بهنام «همپرسههایی دربارهٔ دین طبیعی» سرآغاز آن مبحثی در علوم اجتماعی است که اینک بهنام فلسفهٔ دین شناخته میشود. او خود این مقصود را در نخستین جملهٔ رساله روشن میکند و میگوید که در هر پژوهشی دربارهٔ دین دو مسئله درخور توجه باید باشد، نخست بنیاد دین در خوی و سرشت آدمی است و دوم بنیاد آن در خرد او. این دو مسئله را بدین گونه نیز بیان میتوانکرد:
نخست اینکه دین در میان آدمیزادگان چگونه پیدا شد (یا شناخت علت دین) و دوم اینکه دلیل اعتقاد انسان بهدینی خاص چیست (یا شناخت حقیقت دین). «هیوم» در «همپرسههایی دربارهٔ دین طبیعی» از مسئلهٔ دوم و در رسالهٔ حاضر از مسئلهٔ نخست بحث میکند.
مسئلهٔ نخست بیشتر جنبهٔ علمی دارد، زیرا شناخت چگونگی رویداد هر کار یا چیستی هر چیز نیازمند افزار و روش درست تحقیق از آن مهمتر بیغرضی و واقعبینی است و فقط از برکت علم به این همه میتوانرسید. ولی مسئلهٔ دوم که بهشناخت حقیقت امور برمیگردد جنبهٔ نظری دارد و احتمال اختلاف عقاید در آن بیشتر است. از این رو مردمشناسان و روانشناسان بیشتر از مسئلهٔ نخست و فیلسوفان از مسئلهٔ دوم سخن گفتهاند.
شاید بههمین دلیل «هیوم» بحث دربارهٔ حقیقت دین را بهشکل همپرسه یا گفت و بازگفت فلسفی بیان کرده است که در آن اختلاف نظرها را بهتر نشانداد، ولی در بحث از چگونگی پیداشدن دین، شکل معهود رسالهنویسی را برگزیده و یکسره از دانستهها و خواندههای خویش گزارش دادهاست.
شیوهٔ «هیوم» در این رساله برای شناخت دین، شیوهٔ علمی است یا بهتر بگوییم شیوهٔ معمول در علوم طبیعی است. در واقع او اصطلاح «تاریخ طبیعی» را برای تأکید همین شیوه در عنوان رسالهٔ خود آوردهاست.
«هیوم» میگوید که آنچه انسان ابتدایی را بهخداشناسی رهنمون شد نظام طبیعت و هستی و موهبتهای آن همچون آبادی و تندرستی و شادی و آرامش خطر نبود. انسانی که از این موهبتها برخوردار باشد و طبیعت و محیط خود را آرام و سازگار و بسامان و برآورندهٔ نیازهای خویش بیابد کمتر در پی کاویدن و شناختن دقایق هستی آن برمیآید. برعکس، نمونههای گسستگی این نظام مانند ویرانی و بیماری و اندوه و پریشانی او را بهتفکر وامیدارد. پس پاسخ «هیوم» به این پرسش که دین چگونه پیدا شد در این کلمات خلاصه میشود: بیم و امید، علتهای ناشناخته و خیال. «هیوم» این پاسخ را دلیل دیگری در تأیید نظر خود دربارهٔ تقدم شرک بر یکتاپرستی میداند. زیرا انسان ابتدایی نمیتواند رویدادهای گوناگون زندگی مانند شادی و اندوه یا تندرستی و بیماری یا آبادی و ویرانی را حاصل کار علت و نیرویی واحد بداند بلکه آنها را بهعلتهای متعدد نسبت میدهد و آنگاه برای هر علتی حرمتی جداگانه فرض میکند و آن را خدایی مستقل میانگارد. میتوانگفت که کار انسان در پرستیدن علتهای ناشناختهٔ امور و برکشیدن آنها بهپایگاه خدایی خود نمودار ایمان درونی او بهنظام غایی دستگاه هستی است. آدمی بدین سان گویی اصرار میکند که گردش روزگار با همهٔ ناسازیها و نامرادیهایش از روی بازی و هرزه نیست بلکه حکمتی دارد و در پس پرده مدبری هست.
اگر ثابت شود که عوامل پدیدآورندهٔ دین نسبت بهسرشت آدمی نه ذاتی و اولی بلکه عرضی و ثانوی است آنگاه باید یقین کرد که میتوان این عوامل را با کوشش و بینش علمی عیان کرد و شناخت. فرض اساسی «هیوم» در سراسر رسالهٔ حاضر همین است. او میگوید که اگر بخواهیم دینی را درست بشناسیم باید بهجای جست و جو در کتابهای آسمانی یا آموزشهای مجرد پیشوایان آن بهعقاید و رفتار پیروانش بنگریم تا ببینیم که اینان در زندگی واقعی خود بهچه چیزها دلبستهاند و باور دارند. «هیوم» بههمین سان در بحث از دین مسیح بهجای آنکه از انجیل گواه بیاورد همیشه بهعقاید و مراسم مذهبی فرقههای گوناگون مسیحی استناد میکند و نشانمیدهد که چگونه همهٔ آنان بهخرافه و تعصب گرفتارند و پروای پیکار با ستم یا رهایی از نادانی را ندارند. نتیجهٔ بحث «هیوم» این است که دین هر اندازه معقول و منطقی و بهدستورهای اخلاقی آراسته باشد در اذهان مردم ناآگاه و بیدانش ناگزیر مسخ میشود و زیانهای اجتماعی بسیار بهبار میآورد.
خواندن کتاب تاریخ طبیعی دین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای فلسفه، جامعهشناسی و مطالعات ادیان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تاریخ طبیعی دین
«بهدیدهٔ من اگر چگونگی پیشرفت جامعهٔ انسانی را از زمان درندهخویی تا پایهٔ کمال آن بررسیام میبینیم که شرک یا بتپرستی، نخستین و کهنترین دین آدمیان بودهاست یا بهحکم ضرورت باید بودهباشد. میکوشم تا این نظر را با حجتهای زیرین استوار کنم.
انکار نتوانکرد که نزدیک بههزار و هفتصد سال پیش، آدمیان، ایزدانی چندگانه میپرستیدهاند. اصول تاریک و شکاکانهٔ چند فیلسوف، یا خداشناسی یکی دو قوم آن هم بهصورتی که خلوص کامل نداشتهاست، ایرادی چندان درخور تأمل [بهاین عقیده] نیست. ولی گواهی روشن تاریخ را بنگرید. هر چه بیشتر بهسوی روزگار باستان بازگردیم، آدمی را بیشتر غرق در شرک مییابیم [و] هیچ نامی و نشانی از دینی کاملتر نمیبینیم. کهنترین اسناد آدمیزادگان نشانمیدهد که شرک، عقیدهای مردمپسند و پابرجا بودهاست. شمال و جنوب و خاور و باختر همه یکزبان بر این نکته گواهاند. چه چیز میتواند در برابر برهانی چنین قاطع پایداری کند؟»
حجم
۱۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۱۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
نظرات کاربران
من این کتاب رو دارم از رو جلدش قضاوت میکنم. ترجمه عنوان اشتباهه. درستش تاریخ دین فطری هست. آیا تاریخ طبیعی دین تو فارسی معنی داره؟؟؟