کتاب آتش دزد
معرفی کتاب آتش دزد
کتاب آتش دزد نوشتهٔ تری دیری و ترجمهٔ حسین ابراهیمی (الوند) است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان حاوی جلد اول از مجموعهٔ «آتشدزد» و ویژهٔ نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب آتش دزد
کتاب آتش دزد که حاوی رمانی برای نوجوانان است، شما را با شخصیتی کهن و اساطیری به نام «پرومته» یا «پرومتئوس» آشنا و همراه میکند. پرومتئوس ایزدی یونانی است که به جرم دزدیدن آتش از زئوس و بخشیدن آن به انسانها به زنجیر کشیده شده است. مجازات او این است که هر روز پرندهای غولآسا جگرش را بیرون بکشد و روز بعد، باز از نو! پرومته تنها در صورتی میتواند از شر این عذاب هر روزه خلاص شود که قهرمانی انسانی پیدا کند. آیا میتواند؟ چه کسی را خواهد یافت؟ این رمان را که اقتباسی از اسطورهٔ پرومته و جلد اول از مجموعهٔ «آتشدزد» است، بخوانید.
خواندن کتاب آتش دزد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آتش دزد
«باورتان میشود؟ درست همان موقع که ما، خود را به آغوش زندانبانمان میاندازیم، تئوس دارد از آغوش زندانبانش آزاد میشود. مَثَلِ معروفی هست که میگوید: «هرجا زندگی هست، امید هم هست.» به همین خاطر تئوس همیشه امیدوار است. حتی هنگامیکه تا ابد به صخرهای زنجیر شده است هم امید دارد. اما ما در آن لحظه، در راهروی خانهٔ اربابی ماکلتریفت، هیچ امیدی نداشتیم. زندگی همین است! شاید هم باید بگویم مرگ همین است! اما میدانم که دلتان نمیخواهد دربارهٔ مشکلات من چیزی بشنوید. شما به اندازهٔ کافی برای خودتان مشکل دارید. پس خبرهای خوشی از پرومتئوس بشنوید...
***
زئوس روی صخره نشسته بود و زنجیرهای پرومتئوس را بین دستهایش میمالید. زنجیرها خاک شدند. انگشت توانای او به حاشیهٔ جنگل اشاره کرد.
ــ من سوگند خورده بودم که تو را تا ابد در کوههای قفقاز به زنجیر بکشم. نمیتوانم سوگندم را بشکنم.
پرومتئوس اندوهگین به صخرهها نگاه کرد.
نگاه حیلهگر زئوس دوباره به او دوخته شد. زئوس رشتهٔ زنجیری را برداشت و آن را آنقدر فشار داد تا گرد شد. سپس سنگریزهای از کوه برداشت و آن را میان زنجیر گذاشت. بعد، از نفس آتشین خود در آن دمید تا سنگ و زنجیر به هم جوش بخورند. کمی بوی سوختگی گوشت بلند شد. زئوس، انگشتش را سوزانده بود.
زئوس زیرلب گفت: «به کرونوس سوگند، آتش حتی برای ایزدان هم خطرناک است.» و انگشت سوختهاش را مکید. سپس زنجیر گرد را برداشت و آن را به انگشت پرومتئوس کرد.
پرومتئوس پرسید: «این چیست؟»
ــ فکر کنم باید نامش را "حلقه" بگذارم. با این حلقه تو همچنان به سنگهای کوه زنجیر شدهای اما هرجا هم که بخواهی میتوانی بروی. من سوگند خوردهام که تو تا ابد به سنگ کوهستان زنجیر باشی و تا زمانی که این حلقه را در انگشت داشته باشی، در زنجیر هم خواهی بود!
پرومتئوس آهسته گفت: «متشکرم، پسرعمو.»
انسان پشمالوی کوچک اندامی با چوبدستی نوکتیز خود از میان درختانی که آب باران از آنها میچکید، بیرون آمد. اسبی در علفزار در حال چرا بود. آدمیزاد از میان علفها به جلو میخزید تا به قدر کافی به اسب نزدیک شود و حیوان را بکشد.
ــ میبینی تئوس؟
ــ بله، پسرعمو. میخواهد شکار کند تا زنده بماند.
زئوس سری به تأیید تکان داد. از آن نوع سر تکان دادنهای ایزدان.»
حجم
۱۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۱۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خیلی قشنگیه حتما بخونیدش🌻
کتاب خوبی بود و داستان جذابی داشت اما اگر از یکیش خوشتون اومد بدونید که بقیه جلد ها هم همینه با یکم تفاوت من سه جلد رو دارم و خوندم و بنظرم خواندن یکیش میارزه
واقعا کتاب جالب و خوبیه تخیلی و جالبه: