دانلود و خرید کتاب آتش دزد تسلیم نمی شود تری دیری ترجمه نوشین ابراهیمی
تصویر جلد کتاب آتش دزد تسلیم نمی شود

کتاب آتش دزد تسلیم نمی شود

معرفی کتاب آتش دزد تسلیم نمی شود

کتاب آتش دزد تسلیم نمی شود نوشتهٔ تری دیری و ترجمهٔ نوشین ابراهیمی است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان حاوی جلد سوم از مجموعهٔ «آتش‌دزد» و ویژهٔ نوجوانان نوشته شده است.

درباره کتاب آتش دزد تسلیم نمی شود

کتاب آتش دزد تسلیم نمی شود که حاوی رمانی برای نوجوانان است، شما را با شخصیتی کهن و اساطیری به نام «پرومته» یا «پرومتئوس» آشنا و همراه می‌کند. پرومتئوس ایزدی یونانی است که به جرم دزدیدن آتش از زئوس و بخشیدن آن به انسان‌ها به زنجیر کشیده شده است. مجازات او این است که هر روز پرنده‌ای غول‌آسا جگرش را بیرون بکشد و روز بعد، باز از نو! پرومته تنها در صورتی می‌تواند از شر این عذاب هر روزه خلاص شود که قهرمانی انسانی پیدا کند. آیا می‌تواند؟ چه کسی را خواهد یافت؟ این رمان را که اقتباسی از اسطورهٔ پرومته و جلد سوم از مجموعهٔ «آتش‌دزد» است، بخوانید.

خواندن کتاب آتش دزد تسلیم نمی شود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آتش دزد تسلیم نمی شود

«سخت است نویسندهٔ داستانی باشی که در آن دو ماجرا در یک زمان و در جاهای مختلف اتفاق می‌افتد. درواقع با هیولاهایی که در کمین هستند، آلیس که در راه پلوراک است، مگل که به مهمانخانهٔ توفان برمی‌گردد و ما که برای صبحانه به طبقهٔ پایین می‌رویم، می‌شود چهار ماجرا در یک زمان. اما نگران نباشید. حالا دیگر همهٔ این ماجراها مثل پاپیون بند کفش‌تان به هم گره خورده‌اند.

***

مامان از مرد چرب وچیلی پرسید: «آلیس کجاست؟»

مگل چشم‌هایش را با شرمندگی پایین انداخت و در حالی‌که وانمود می‌کرد خرده‌آشغال‌ها را از روی زمین کثیف جمع می‌کند، گفت: «رفته، رفته است.»

زئوس و تئوس هم در کافهٔ مهمانخانه به ما پیوستند و با هم ماجرا را از زیر زبان مهمانخانه‌دار بیرون کشیدیم.

مامان گفت: «شما دختری را به کام مرگ فرستادید.»

من اضافه کردم: «یک مرگ وحشتناک. آن‌هم توی دهان هیولا.»

مگل دست‌هایش را درهم پیچاند و گفت: «او فقط یک دختر برده است.»

احساس کردم مامان کنارم از عصبانیت منفجر شد: «فقط؟»

مهمانخانه‌دار پرسید: «خب، مردان از زنان به دردبخورتر هستند، نیستند؟»

مامان پوزخندی زد و گفت: «مگس، یک زن به ده تا مثل تو می‌ارزد.»

مرد که از نفس کشیدنش معلوم بود دارد عصبانی می‌شود، جواب داد: «اسمم مگل است. من لااقل خدمتی به مردم شهر می‌کنم. شما که فقط داروی تقلبی به آن‌ها می‌فروشید و می‌زنید به چاک؛ خبر دارم چه می‌کنید. وقتی برای اهالی تعریف کنم، احتمالا می‌آیند و پول‌های‌شان را پس می‌گیرند... قبل از این‌که دارتان بزنند! ما ناچار بودیم یک دختر را بفرستیم تا صدها نفر را از شرّ هیولاها نجات بدهیم.»

گفتم: «هیولاها؟ کدام هیولاها؟ فقط هیولای دریا آن‌جاست.»

مگل لب‌هایش را عقب کشید و لثه‌هایش را نشان داد. بعد در حالی‌که آب دهانش را به اطراف می‌پاشید، گفت: «نه، پسرجان! امروز صبح، مسافری که از ساحل می‌آمد، در غاری سرِ راه اقیانوس چیزی دیده بود. یک زن هیولایی که کیسه‌ای روی سرش کشیده بود.»

تئوس زیرلب گفت: «یک گورگون!»

زئوس با سر تأیید کرد و گفت: «احتمالا ائوروئاله.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۱۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
۳۴,۵۰۰
۷۰%
تومان