کتاب سیاست
معرفی کتاب سیاست
کتاب سیاست نوشتهٔ ارسطو و ترجمهٔ حمید عنایت است. انتشارات علمی و فرهنگی این رسالهٔ سیاسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب سیاست
کتاب سیاست از روی ترتیب قدیم آن، به شش بخش تقسیم میکنند: بخش نخست شامل کتاب اول دربارهٔ خانواده و تدبیر منزل و بندگی و مالکیت و زناشویی، بخش دوم شامل کتاب دوم دربارهٔ نظریات افلاطون و نقد حکومتهای اسپارت و کرت و کارتاژ، بخش سوم شامل کتاب سوم دربارهٔ قانون اساسی و مسائل مربوط به آن، بخش چهارم شامل کتابهای چهارم و پنجم دربارهٔ انواع گوناگون دموکراسی، الیگارشی، جمهوری یا حکومت حد وسط میان این دو، و علل انقلابات در حکومتها، بخش پنجم شامل کتاب ششم دربارهٔ روش تشکیل دموکراسیها، الیگارشیها و روش پایدار داشتن آنها، بخش ششم شامل کتابهای هفتم و هشتم دربارهٔ حکومت کمال مطلوب.
در ترتیب قدیم، چنان که دیده میشود، سیاست پس از بیان سازمان جامعه در بخش نخست بیدرنگ به نقد عقاید افلاطون و قوانین اساسی برخی از کشورها میپردازد و آنگاه در بخشهای سوم و چهارم و پنجم رشتهٔ سخن را از سر میگیرد و اصول جامعهٔ سیاسی و انواع حکومتها را میشناساند. نظم منطقی در چنین رسالهای ایجاب میکند که نخست از اصول کلی و سادهٔ سیاست گفتوگو شود و سپس اندکاندک کلیت و سادگی جای خود را به خصوصیت و پیچیدگی بدهد. به عبارت دیگر، گفتوگو از سیاست نظری باید مقدم بر بحث دربارهٔ سیاست عملی باشد. این نکته میتواند راهنمایی برای خواننده در مطالعهٔ این اثر باشد.
خواندن کتاب سیاست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ سیاسی پیشنهاد میکنیم.
درباره ارسطو
ارسطو یا ارسطاطالیس، (متولد ۳۸۴ قبل از میلاد - درگذشت ۳۲۲ قبل از میلاد) یکی از مهمترین فیلسوفان یونان باستان به حساب میآید. او از ۱۸سالگی به مدت ۲۰ سال در مکتب افلاطون کسب دانش کرد. نوشتههای او در رشتههای گوناگون از جمله فیزیک، متافیزیک، شعر، ادبیات، زیستشناسی، منطق، علم بیان، سیاست، دولت و اخلاق بودهاند. ارسطو، فلسفه را با عنوان «دانش هستی» تعریف میکرد. ارسطو را میتوان از نخستین فیلسوفان تحلیلی دانست. او همچنین واضع منطق نیز هست. او با در نظر گرفتن زمین در مرکز گیتی و قرار دادن فلکهای مختلف برای اجرام آسمانی (مثلاً فلک خورشید، فلک ثوابت و…) الگویی از جهان را برای هم روزگاران خود ترسیم کرد. ارسطو چهار عنصر بنیادی کیهان را آب، آتش، خاک و هوا میدانست بهعلاوه عنصر پنجمی به نام «اثیر» که معتقد بود اجرام آسمانی از آن ساخته شدهاند. ارسطو با انتقاد از فرضیه مثل (Idea) فلسفه خود را آغاز میکند. حقایق قابل ادراک وجود ندارند آنچه وجود دارد مثال نیست بلکه خرد و جزئی است. گفته شده است که تعیین قواعدی که حافظ روابط صحیح قضایای کلی با قضایای جزئی و شخصی باشد خاص منطقی است که هیچکس بهتر از ارسطو درباره آن تحقیق نکرده است. همین منطق است که یکی از هدایای ارزنده و گرانبهای این فیلسوف به عالم بشریت بهشمار میآید.
بخشی از کتاب سیاست
«وانگهی، زیبایی از بزرگی و شماره فراهم میآید و از این رو آن کشوری را میتوان کاملتر و زیباتر از کشورهای دیگر شمرد که عظمت را با شمارهٔ محدود و متعادل جمعیت توأم داشته باشد. اندازهٔ یک کشور نیز مانند اندازهٔ چیزهای دیگر، مانند گیاهان و جانوران و افزارها، حدی دارد. هر چیز که بیش از اندازه بزرگ یا کوچک شود اثر خود را از دست میدهد و در برخی موارد ماهیتش یکسره دگرگون میشود و در موارد دیگر دچار نقصان میگردد. مثلاً کشتیای که به اندازهٔ یک وجب باشد یا کشتیای که درازایش از پانصد ذرع درگذرد هیچ یک درخور نام کشتی نیست و حتی اگر اندازهاش متوسط باشد، باز چه بسا کوچکتر و یا بزرگتر از آن است که به کار دریانوردی بخورد (۱۳۲۶ ب) [شهر یا کشور نیز اندازهای دارد].
کشوری که جمعیت بسیار کم دارد [کشور راستین نیست و] حوایج خود را نمیتواند برآورد (زیرا کشور بنا بر تعریف باید به تأمین حوایج خود قادر باشد). و کشوری هم که جمعیتش از اندازه بیش باشد، اگرچه بتواند حوایجش را برآورد، قوم نام دارد نه کشور و آن را نتوان [به شایستگی] و موافق قانون اداره کرد. کدام سپهبدی میتواند در جنگ بر چنین جماعت بیکرانی فرمان راند و چه کسی جز آن که ریههای استنتور داشته باشد میتواند فرمانش را به گوش همهٔ آنان برساند؟ پس نخستین شرط وجود هر کشور داشتن جمعیت به میزانی است که تأمین وسایل زندگی مطلوبی را که درخور جامعهٔ سیاسی باشد میسر سازد. گاه احتمال دارد که کشوری که جمعیتش از این میزان درمیگذرد بزرگتر [و نیرومندتر از گذشته] باشد، ولی همچنان که گفتیم، افزایش جمعیت حدی دارد و این حد را میتوان به حکم ملاحظات عملی بازشناخت. [ماهیت وظایف اجتماعی، خود، حد جمعیت را معیّن میکند.] وظایف اجتماعی یا از آنِ مردم است و یا بر گردن حکومت. وظیفهٔ حکومت عبارت است از ادارهٔ امور مملکت و حل و فصل دعاوی. ولی برای آنکه دعاوی را بتوان بهتر فیصله داد و مناصب را از روی لیاقت افراد تقسیم کرد، شهروندان باید صفات و خوی یکدیگر را بشناسند، وگرنه هم حکم دادرسان و هم شیوهٔ تقسیم مناصب نادرست خواهد بود. هنگامی که جمعیت بیرون از اندازه باشد، این دو کار با شتاب و بیتأمل انجام میگیرد و به علاوه عیب دیگری نیز رخ مینماید: بیگانگان و نوآمدگان، چون از دیگران ممتاز نتوانند شد، به آسانی بر مناصب دست مییابند. پس جمعیت هر کشور باید به آن اندازه افزایش یابد که بتواند وسایل زندگی خویش را فراهم کند و [در عین حال] به یک نظر دریافته شود. این بود گفتوگوی ما دربارهٔ مسئلهٔ اندازهٔ [جمعیت] کشور.»
حجم
۴۳۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
حجم
۴۳۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه