دانلود و خرید کتاب یاغی حسین پاکدل
تصویر جلد کتاب یاغی

کتاب یاغی

نویسنده:حسین پاکدل
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یاغی

کتاب یاغی نوشتهٔ حسین پاکدل است. نشر ثالث این رمان ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب یاغی

کتاب حاضر چاپ دوم رمان یاغی نوشتهٔ حسین پاکدل است. نویسنده در ابتدای این اثر بیان کرده است که تمام شخصیت‌های این کتاب و نسیت‌هایشان و زمان و مکان این اثر زاییدهٔ خیال هستند. او تأیید کرده است که اگر شباهتی میان شخصیت‌ها با اشخاص واقعی دیده می‌شود، از سر اجبار داستان است. حسین پاکدل بر این عقیده است که افراد بسیاری هستند که در تاریخ معاصر نیت‌های خیری داشتند و از عملکردِ خود راضی بودند، اما ایران و ایران‌ها بهای اعمال آنان را داده‌اند و می‌دهند.

خواندن کتاب یاغی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ایرانی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یاغی

«مردِ پختهٔ سیاست نقطهٔ پایان را دیده بود؛ نه در دم پایان که از همان آغاز و انجام، بسیار پیش از سرانجام، چون نیک می‌دانست برای حضور و تضمینِ بقا راهی جز تداوم حرکت در مسیرِ یکسویه‌ای که انتخاب کرده و رفته ندارد. باور داشت تمام مردان سیاست روز به روز هیولای قدرتِ غالب را فربه و فربه‌تر می‌کنند یا از بلندا به بلنداتر می‌برند تا اگر شده حتی برای یک روز، روزِ نبودِ خود را به تأخیر اندازند.

این‌ها را پدر به دختر گفته بود و دختر همه را ثبت دفتر سرخش کرده بود و حالا این گنجینه دست ایرج بود و داشت می‌خواند:

هر طرف چشم می‌دوانم بیدادگری بیداد می‌کند و فریاد و فغان این مرغِ به‌دام‌افتاده رحم به دل صیاد نمی‌آورد. خلافِ آقاجان که بعدِ هزار تلاش بی‌سود، عاقبت، این تقدیر شوم را پذیرفته‌اند و فهمیده‌اند چطور و برای چه حکم نابودی‌شان از رأس قدرت صادر شده است، من زیر بار نمی‌روم. همین به ولوله‌ام انداخته، شده‌ام، به قول مادرجان، لوک مستِ حمله‌ور به هر چیز و هر کس. شده‌ام ماهیِ افتاده بر خشک؛ یک دم قرار ندارم، بالا و پایین می‌پرم از دلشوره و دلواپسی؛ فهمیده‌ام چه آشِ شورِ درهم‌جوشِ مسمومی برای ایشان پخته‌اند.

می‌خواهم نیرنگ‌ها را خنثا کنم، گره‌ها را باز و جادوها را جارو کنم. گیج و بلاتکلیف، دور خود می‌چرخم. می‌خواهم سراغ کسان کارساز بروم؛ شاید بشود راهی جست. رخت تن می‌کنم راه بیفتم، می‌بینم راه را بسته‌اند. می‌خواهم تلفن کنم تا گشایشی پیدا شود، دست به گوشی می‌برم، دوباره و صدباره متوجه می‌شوم خطوط ارتباط را بریده‌اند. حتی دو خط تلگراف و پیغامی بر کاغذ هم به بیرون این خانه زورِ درز ندارد.

آقاجان به شوخی می‌گویند: «مگر نمی‌دانی، سیاست با خام کردن می‌پزد دختر؟» و تلخ می‌خندند. من نمی‌خندم، نه تلخ و نه شیرین. دیگر از آن هول و هراس و تلاش دست شسته، سرد و خاموش و خسته، مثل سنگ نشسته‌اند یک گوشه و مرا نگاه می‌کنند. به این طریق می‌خواهند آرامم کنند. چطور آرام باشم بعد حرف‌های نگفته‌ای که حالا از ایشان شنیده‌ام و می‌دانم که می‌خواهند با سرِ بالا 

بپذیرم واقعیت‌ها را. می‌گویند: «دخترم، من هر چه کردم با چشم باز کرده‌ام، با دیدی واقعیت‌بین کرده‌ام.» می‌گویند سیاست با خیال و رؤیا و قصه و حکایت میانه ندارد. می‌گویند وقتی پای آدم در رکاب سیاست رفت دیگر اسبِ مستِ قدرت است که سوار را به سمت دلخواه می‌برد. می‌گویند حالا که گذشته کار از کار، دیگر باید خود را بسپریم به تندباد حوادث که از همه‌سو می‌وزد. اصرار دارند بفهمم وقتی به بازی سیاست وارد شدی دیگر آبرو و آینده معنا ندارد؛ مصلحتِ خود و حفظ جان، دیگر برای هیچ‌کس محل اعتنا نیست. باید، فارغ از نام و ننگ، تصمیم درست را گرفت؛ کاری که می‌گویند خودشان در دوران سختِ اشتغال به سیاست کرده‌اند. آقاجان از نامردی‌های تاریخ و نامرادی‌های شاهنامه می‌گویند.

می‌گویند تاریخ بخوان ایران تا بفهمی صاحب‌قدرت گاه حاضر است برای حفظ پایه‌های تخت و صیانت از ارجِ تاج، با کم‌ترین سوءظن، حتی نزدیکان و فرزندانش را کر و کور و اخته یا نیست و نابود و بدنام کند. می‌گویند ما حکم گلادیاتورهای قدیم را داریم: برای بقا، وسط آوردگاهِ اجتناب‌ناپذیرِ سیاست، زیر نگاه‌های حریصِ مردمک‌های تماشا، می‌افتیم به جان هم و با هر تهمت و انگی همدیگر را می‌دریم و اگر زنده ماندیم، دوباره فردا روزِ باید، به جنگ و جدالِ لاجرم با گلادیاتوری تازه‌نفس می‌رویم. باید آن‌قدر در این میدان بجنگیم تا عاقبت یا حریف لت‌وپاره‌مان کند یا ما موقتاً دستِ خسته به نشان پیروزی بر رقیب بالا ببریم. می‌گویند: «من اینک زخمیِ آخرین نبردم!»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۱۴۸,۰۰۰
تومان