تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب بادام
معرفی کتاب بادام
معرفی کتاب بادام
کتاب الکترونیکی «بادام» (Almond) نوشتهٔ «وونپیونگ سئون» با ترجمهٔ سعید الهی و نشر درقلم و نیمکت چوبی، داستانی معاصر از ادبیات کره جنوبی است که به زندگی نوجوانی متفاوت میپردازد. این رمان در دستهٔ داستانهای اجتماعی و روانشناختی قرار میگیرد و با نگاهی به مسائل هویت، احساسات و روابط انسانی، مخاطب را با دنیای درونی شخصیت اصلی همراه میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بادام
«بادام» اثری است که در فضای شهری کره جنوبی روایت میشود و به زندگی پسری نوجوان به نام «یونجه» میپردازد که با اختلالی عصبی به نام آلکسیتیمیا (ناتوانی در درک و بیان احساسات) زندگی میکند. این کتاب در سالهای اخیر نوشته شده و بازتابی از دغدغههای جامعهٔ معاصر کره دربارهٔ تفاوت، طردشدگی و تلاش برای یافتن جایگاه فردی است. نویسنده با زبانی بیپیرایه، تصویری از خانوادهای کوچک و روابط پیچیدهٔ آنها ارائه میدهد و از خلال روایت زندگی «یونجه»، به موضوعاتی چون تنهایی، فقدان، خشونت اجتماعی و تلاش برای عادیبودن میپردازد. «بادام» با تمرکز بر تجربههای روزمره و جزئیات زندگی شخصیتها، تصویری ملموس از چالشهای نوجوانی و رشد فردی در جامعهای مدرن و گاه بیرحم ترسیم میکند.
خلاصه کتاب بادام
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان «بادام» با روایت زندگی «یونجه»، پسری نوجوان که به دلیل اختلال آلکسیتیمیا نمیتواند احساسات خود و دیگران را درک کند، آغاز میشود. او در کودکی با مادر و مادربزرگش زندگی میکند و به دلیل تفاوت رفتاریاش، همواره مورد قضاوت و سوءتفاهم اطرافیان قرار میگیرد. مادرش با تلاش فراوان سعی میکند او را به زندگی عادی نزدیک کند و با آموزشهای خاص، واکنشهای اجتماعی را به او یاد میدهد. اما حادثهای تلخ در شب تولد «یونجه» رخ میدهد که زندگی او را دگرگون میکند و او را با فقدان و تنهایی عمیق روبهرو میسازد. پس از این اتفاق، «یونجه» باید با دنیایی روبهرو شود که در آن احساسات دیگران را نمیفهمد و خودش نیز درک نمیشود. او در مسیر رشد و مواجهه با چالشهای جدید، با آدمهایی روبهرو میشود که هرکدام بخشی از معنای زندگی و احساس را برایش آشکار میکنند. داستان با تمرکز بر تلاش «یونجه» برای یافتن جایگاه خود در جامعه و تجربهٔ دوستی، فقدان و امید، پیش میرود و مخاطب را با دنیای متفاوت او همراه میکند، بیآنکه پایان ماجرا را افشا کند.
چرا باید کتاب بادام را خواند؟
این رمان با پرداختن به موضوعاتی چون تفاوت، طردشدگی و تلاش برای درک احساسات، فرصتی فراهم میکند تا مخاطب با دنیای ذهنی فردی که از نظر عاطفی متفاوت است، آشنا شود. «بادام» به شکلی ملموس نشان میدهد که چگونه جامعه با افراد غیرعادی برخورد میکند و چه چالشهایی پیش روی آنها قرار دارد. روایت صمیمی و جزئینگر کتاب، امکان همدلی با شخصیت اصلی را فراهم میکند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ معنای احساسات و هویت فردی وا میدارد. این اثر همچنین تصویری از خانواده، فقدان و امید را در بستری معاصر و شهری به تصویر میکشد.
خواندن کتاب بادام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی، نوجوانان و بزرگسالانی که دغدغهٔ هویت، تفاوت و روابط انسانی دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به موضوعات روانشناختی و تجربهٔ زیستهٔ افراد با اختلالات عاطفی علاقهمندند، خواندن این اثر میتواند مفید باشد.
بخشی از کتاب بادام
«اولین اتفاق وقتی رخ داد که شش ساله بودم. البته علائمش خیلی قبلتر ظاهر شده بود، اما آن روز بود که بالاخره آشکار شدند. آن روز، به نظر میرسید مامان فراموش کرده بود از مهدکودک دنبالم بیاید. بعداً به من گفت که بعد از همه این سالها رفته بود پیش بابا تا به او بگوید که بالاخره میخواهد رهایش کند؛ نه اینکه بخواهد با کسی دیگر آشنا شود یا چیزی شبیه این فقط میخواست بگوید. ظاهراً این حرفها را موقعی زده بود که داشت دیوارهای محوآرامگاهش را تمیز میکرد. در همین حال که عشق او بالاخره تمام شد، من، مهمان ناخوانده عشق جوانیشان، کاملا فراموش شده بودم.بعد از این که همه بچهها رفتند، خودم از مهدکودک بیرون آمدم. همه چیزی که یک شش ساله از خانهاش میدانست: این بود که جایی آن طرفیک پل بود. رفتم روی پل هوایی و سرم را از روی نرده پایین آوردم. ماشینها را میدیدم که از زیرم عبور میکردند. چیزی را به یادم آورد؛ نمیدانم چی، پس دهانم را پر از آب دهان کردم. هدف گرفتم و تف کردم. تفم قبل از اینکه به ماشین برسد بخار شد اما به خیره شدن به جاده ادامه دادم و تف کردن را ادامه دادم تا سرم گیج رفت.«داری چیکار میکنی؟ چندشآوره!» سرم را بالا گرفتم و یک زن میانسال را دیدم که از کنارم میگذشت و با خشم نگاهم میکرد. بعد همانطور که ماشینها پایین از کنارم رد میشدند، او هم رد شد و من دوباره تنها شدم.»
حجم
۷۱۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۷۱۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
نظرات کاربران
یکی از بهترین رمان هایی بود که خوندم ترجمه روون و عالی ممنون از طاقچه
عالی بود پیشنهاد میکنم