دانلود و خرید کتاب پرونده های راکد سایمون سنت جیمز ترجمه یاسمن ثانوی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب پرونده های راکد اثر سایمون سنت جیمز

کتاب پرونده های راکد

انتشارات:نشر نون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۴۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پرونده های راکد

کتاب پرونده های راکد نوشتهٔ سایمون سنت جیمز و ترجمهٔ یاسمن ثانوی است. نشر نون این رمان معمایی و ترسناک را که از پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌‌تایمز بوده، روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب پرونده های راکد

کتاب پرونده های راکد قصهٔ یک وبلاگ‌نویس جنایی را روایت می‌کند که با سرک‌کشیدن در پرونده‌های مختومه، می‌کوشد راز آن‌ها را برملا کند؛ به همین خاطر سراغ قتلی می‌رود که ۴۰ سال پیش رخ داده است، اما هنوز قاتل واقعی آن به دام پلیس نیفتاده. در اولین برخورد با «شی کالینز» هرگز تصورش را هم نمی‌کنید که این منشی ساده، در زمینهٔ وبلاگ‌نویسی درمورد قتل‌ها و رخدادهای جنایی تا چه حد خبره باشد. علاقهٔ فراوان این شخصیت به اخبار جنایی در کودکی او ریشه دارد؛ یعنی زمانی که موفق می‌شود از چنگال یک آدم‌ربا فرار کند و خود را نجات بدهد. او حالا به‌طور غیررسمی به کنکاش در جنایت‌های سال‌های گذشته مشغول شده و این‌بار قرار است سری به پروندهٔ «بث گریر» بزند، اما بث کیست؟

در سال ۱۹۷۷ دو مرد به‌طور ناگهانی به قتل می‌رسند. اخبار این جنایت تا مدت‌ها مردم شهر اورگان را در حیرت فرو می‌برد. نکتهٔ جالب قتل‌ها این است که هر ۲ توسط یک زن انجام شده بودند. «بث گریر» به‌عنوان مظنون پرونده راهی دادگاه می‌شود، اما از آنجا جان سالم به درمی‌برد. دادگاه حکم به تبرئهٔ او می‌دهد. بث در انزوا و گوشه‌گیری به زندگی‌اش ادامه می‌دهد. ملاقات او با شی باعث می‌شود که این وبلاگ‌نویس ماجراجو فکری به ذهنش خطور کند: چه می‌شود اگر بتواند از طریق مصاحبه با بث به اسرار قتل ۲ مرد پی ببرد؟ در کمال ناباوری، بث هم می‌پذیرد که با او گفت‌و‌گو کند و اینگونه رفت‌و‌آمد شی به عمارت بث آغاز می‌شود. ابتدا همه‌چیز برای شی هیجان‌انگیز و جذاب است تا اینکه با سلسلهٔ اتفاقات عجیبی در عمارت روبه‌رو می‌شود.

خواندن کتاب پرونده های راکد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان معمایی و ترسناک پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پرونده های راکد

«او دنبال لیلی می‌گشت.

این اولین بار نبود. طی سال‌ها، و در طول دوره‌هایی که لیلی ناپدید شده بود، بث گاهی یک کارآگاه خصوصی را استخدام می‌کرد تا او را پیدا کند. او از پولی که بعد از مرگ جولیان به خودش رسیده بود خرج کرد. اما همیشه بی‌نتیجه بود، چون وقتی لیلی می‌خواست ناپدید شود، به‌راحتی این کار را می‌کرد.

اما باز هم بث دنبال او می‌گشت. وقتی لیلی بعد از مرگ ماریانا دوباره ناپدید شد، بث جست‌وجو کرد. و وقتی حس می‌کرد که خواهرش به او نزدیک است ـ با همان حس اطمینان رؤیاگونه‌ای که سال‌ها با خودش داشت، به ردپای لیلی در چمنزار خیس نگاه می‌کرد ـ حتی سوار ماشین می‌شد و به طرف کلرلیک راهی می‌شد، فکر می‌کرد شاید لیلی را پشت چراغ قرمز یا در پیچ بعدی ببیند.

حالا لیلی نزدیک بود. بث می‌توانست این را حس کند، اما به‌خاطر این نبود که بث امشب رانندگی می‌کرد. داشت می‌رفت چون لیلی یک مرد را کشته بود.

او را کنار جاده رها کرده بود. مثل جولیان توی صورتش شلیک کرده بود. اما لیلی آن مرد را نمی‌شناخت. یک نفر را اتفاقی انتخاب کرده بود و یک پیام هم گذاشته بود: تلخه یا شیرین؟ زن‌ها قابلیت هر جفتش رو دارن.

بالاخره لیلی به منارهٔ ناقوس خودش راه پیدا کرده بود.

چهار ماه قبل، بث یک تماس از او دریافت کرد، بعد از اینکه او بیشتر از یک سال گم‌وگور شده بود. پشت تلفن که خِرخِر هم داشت به بث گفته بود: «من توی بیمارستانم. اونا اسم واقعی من رو نمی‌دونن. من هیچ مدرک شناسایی‌ای نیاوردم. می‌خوام از اینجا بیام بیرون، بث. می‌خوام بیای و من رو از اینجا دربیاری. خواهش می‌کنم. خواهش می‌کنم.»

یعنی این حقیقت داشت؟ همیشه این سؤال درمورد لیلی وجود داشت، اما برای بث مهم نبود. با شنیدن صدای لیلی مبهوت مانده بود، هرچند که یک جور آرامش هم به او دست می‌داد، فارغ از اینکه لیلی دقیقاً کجا بود، حتی اگر در یک بیمارستان گیر افتاده بود. بث با خودش می‌گفت خدا رو شکر که یه نفر مراقبش هست، پس نیازی نیست من مواظبش باشم. یه نفر داره جلوش رو می‌گیره تا به دیگران آسیب نزنه.

این می‌توانست یک دروغ برای جلب ترحم بث باشد، و از آن مهم‌تر، پولش. اما چیزی در صدای لیلی به بث می‌گفت شاید هم این‌طور نباشد. برای اولین بار در عمر بث، لیلی طوری به نظر می‌رسید که انگار واقعاً درمورد چیزی نگران است. درواقع، آخر آن تماس، وقتی لیلی بی‌احساسی را در صدای بث احساس کرد، به التماس افتاد.

می‌خوام بیای و من رو از اینجا دربیاری. خواهش می‌کنم، بث. خواهش می‌کنم.»

نظرات کاربران

n re
۱۴۰۱/۱۱/۰۵

من مجدداً از نشر نون عزیز تشکر میکنم بابت انتشار همزمان نسخه چاپی و الکترونیک اما در خصوص کتاب ، موضوعش جالب بود در خصوص قتل‌هایی که در قدیم اتفاق افتاده بود و رازش الان کشف میشد اما از اواسط داستان دیگه

- بیشتر
shayestehbanoo
۱۴۰۲/۰۵/۱۲

شی کالینز به ظاهر یک بازنده ی به تمام معناست با همه زیبایی که داره طلاق گرفته و منشی یک مرکز پزشکیه ! اما واقعیت شی کالینز پشت وبلاگش پنهان شده ، اون یه وبلاگ نویس قهاره که علاقه ی زیادی

- بیشتر
Seaside
۱۴۰۲/۰۴/۲۴

اول از همه باید بدونید که این رمان ghost storyعه و اتفاق‌های ماورایی توش نقش بسزایی دارن. از جهت معمایی بودن، از همون وسط کتاب نویسنده گره‌ی داستان رو باز میکنه که این باعث شد ادامه‌اش برای من خیلی خسته‌کننده

- بیشتر
melodious_78
۱۴۰۲/۰۲/۳۰

بیشتر کتاب‌های این نشر جزو کتاب‌هایی‌ان که دلم می‌خواد بخونم ولی هم خیلی گرونن و هم حالا که نسخه الکترونیکش موجود جزو کتابخونه بی‌نهایت نیست، لطفا کتاب‌های بیشتری از این نشر بذارید تو ک.بی‌نهایت

Bibliophile.
۱۴۰۱/۱۲/۱۹

یه جاهایی از داستان ، مو به تنم سیخ شد ، کلا کتاب آدرِنالین پر کنی بود😅.

راد
۱۴۰۲/۰۳/۲۶

به لحاظ اینکه کتاب معمایی بود برای خواندن جذاب بود. اما مشکل من با این کتاب زیاد بودن جنبه ی ماورایی آن بود که چندان به ذایقه ی من سازگار نبود. البته این کاملا سلیقه ی شخصی من است و

- بیشتر
یار مهربان♡
۱۴۰۲/۰۳/۱۷

داستان قشنگی داره ولی یک مقدار زیاد کشدار شده. انتهای داستان هم کمی تخیلی تموم شد. ولی در کل ترجمه و متن و داستان خوب بود👌🏻

کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
۱۴۰۲/۰۳/۱۰

نویسنده سعی کرده بود یک داستان جنایی معمایی و جذابو بنویسه که بنظرم تا حد زیادی موفق شده بود فقط بعضی جاها ماورایی میشد و غیر قابل باور با این حال هیجان انگیز بود.

حنا دختری در چمنزار
۱۴۰۲/۰۲/۲۲

خوب بود رو هم رفته، اما من کتابای خیلی بهترم خوندم. فضاش جالب بود برام.

AnnaTehrani
۱۴۰۱/۱۱/۲۷

موضوع جالبی داشت و به عنوان یک کتاب معمایی و جنایی به نظرم داستان پردازی جالبی داشت ، خوندنش رو پیشنهاد میکنم

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۵)
تقدیم به مادرم که زندگی فرصت خواندن این کتاب را به او نداد.
یار مهربان♡
«به‌خاطر اینه که ما همیشه حق انتخاب نداریم. درواقع، به‌ندرت پیش می‌آد که این حق رو داشته باشیم.»
فاطمه رمضان زاده
چه فرقی بین یک جانی روانی و کسی وجود دارد که هر روز برای بهتر کردن حال دیگران دروغ می‌گوید؟
بهار قربانی
همه‌چیز سر جایش بود. وقتی کارم تمام شد، دوباره جلوی لپ‌تاپ نشستم. روی کلیدش زدم تا از حالت خواب دربیاید و وارد سایت پرونده‌های راکد شدم. و سفر آن شب به درون تاریکی را شروع کردم.
Fateme.A
و یک نسخه از کتاب در جاده را که از کتابخانه برداشت، خوانده بود و در آن دنبال یک هیجان مسحورکننده و ممنوعه بود، اما فقط یک سری پسر بودند که با ماشین راهی شده بودند و هروقت نیاز به جایی برای ماندن داشتند، به سراغ دوست‌دخترهایشان می‌رفتند. بث دوست نداشت دوست‌دختر یک پسر علاف باشد و به او غذا و پول بدهد
کاربر ۲۲۱۱۱۰۴

حجم

۳۲۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۴۲ صفحه

حجم

۳۲۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۴۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان