کتاب معمای کارائیب
معرفی کتاب معمای کارائیب
کتاب معمای کارائیب نوشتۀ آگاتا کریستی و با ترجمۀ مجتبی عبدالله نژاد در انتشارات شرکت کتاب هرمس به چاپ رسیده است. داستان این کتاب جنایی است و شخصیت اصلی آن خانم مارپل است. سرگرد پالگریو مصاحب خانم مارپل در هتل گلدن پالم به قتل میرسد. او پیش از به قتل رسیدن داستان یک قاتل با الگوی یکسان از قتل در آن منطقه را برای خانم مارپل تعریف کرده بود.
درباره کتاب معمای کارائیب
داستان کتاب معمای کارائیب، مانند دیگر داستانهای آگاتا کریستی، جنایی و معمایی است. شخصیت اصلی این کتاب که قرار است گرههای قتل را بازگشایی کند خانم مارپل است. او که پس از یک دوره ابتلا به ذاتالریه به درخواست خواهرزادهاش و سفارش پزشک دورۀ نقاهتش را در کنار دریای کارائیب و در هتل گلدن پالم میگذراند، در این مدت همنشینها و مصاحبانی دارد که یکی از آنها سرگرد پالگریو است. در یکی از این همنشینیها، سرگرد پالگریو دربارۀ قتلهایی در آن منطقه صحبت میکند که فردی با الگوی یکسان مرتکب شده است. او که میخواست عکس این قاتل را به خانم مارپل نشان دهد بهدلیلی از این کار منصرف میشود تا اینکه به قتل میرسد. حالا کار خانم مارپل برای رمزگشایی از جنایت آغاز میشود.
خواندن کتاب معمای کارائیب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران داستانهای جنایی و معمایی پیشنهاد میکنیم.
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میل، ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در دون شایرِ انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکاییاش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانوادهای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر میتوانست تبعه ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا یک خواهر و یک برادر داشت که هردوی آنها از او بزرگتر بودند. گر چه خواهر و برادر آگاتا را به مدرسه شبانهروزی و خود او را به یک مدرسه تکمیلی در فرانسه فرستاده بودند اما آگاتا در پنج سالگی خودش خواندن را یاد گرفت و بعد با استفاده از کتابخانه پدرش به معلوماتش اضافه کرد و تحصیلات آکادمیک نداشت.
آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار میکرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشتههای او داشتهاست. بسیاری از قتلهایی که در کتابهایش رخ میدهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت میگیرند.
آگاتا در سال ۱۹۱۴، در بیست و چهار سالگی با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد که ازدواج موفقی نبود و زندگی مشترک آنان بعد از ۱۱ سال عاقبت در سال ۱۹۲۸ به جدایی انجامید. دختری به نام روزالیند هیکز حاصل این ازدواج بود.
در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی میکرد به مدت ده روز ناپدید شد و روزنامهها در این مورد جاروجنجالِ فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتاً در هتلی واقع در هروگیت پیدا کردند. آگاتا اتاق هتل را با نامِ خانمی که اخیراً شوهرش اعتراف کرده بود با او رابطه عاشقانه دارد کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه روحی ناشی از مرگ مادر و خیانتِ شوهر دچار فراموشی شده است. در مورد این که آیا کل این ماجرا یک کار تبلیغاتی بوده است یا خیر، کماکان نظرات ضدونقیضاند. در آن زمان نگاه کلیِ مردم نسبت به ناپدید شدن آگاتا منفی بود و بسیاری بر این باور بودند که آن ترفند تبلیغاتی مبالغ قابل توجهی هزینه روی دست مالیاتدهندگان کشور گذاشته است. در سال ۱۹۷۹ این ماجرای ناپدید شدن دستمایه فیلمی شد به نام آگاتا که در آن وانسا ردگریو در نقش آگاتا کریستی ظاهر شد.
آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستانشناسی به نام سِر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوانتر بود ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی را که او از آنها دیدن میکرد میتوان در بیشتر داستانهایش که وقایع آنها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ میدهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجوییهای عشقیِ خارج از ازدواج مالووان مدتی نسبتاً طولانی دوام بیاورد.
پس از جنگ جهانی دوم، اوضاع دنیا پر از آشوب و پریشانی بود در چنین فضایی نویسندگانی مانند اگاتا کریستی حضور داشتند که امروز از آنها به عنوان ستارگان بی بدیل ادبیات پلیسی نام برده می شود. کتابهای کریستی پس از کتابِ مقدس و مجموعه آثار شکسپیر پرفروشترین کتابها در سطح جهان است. با این که شش رمان عاشقانه هم نوشت اما شهرت آگاتا کریستی مدیون داستانهای پلیسی اوست.
بخشی از کتاب معمای کارائیب
«سرگرد پالگریو گفت:
ــ حالا این ماجرای کنیا را گوش کنید. خیلیها در مورد کنیا وراجی میکنند، بدون اینکه اصلا بدانند کنیا کجا قرار دارد، ولی من چهارده سال از عمرم را در آنجا گذراندهام. بهترین سالهای عمرم را در آنجا بودهام ...
خانم مارپل سرش را به یک طرف کج کرده بود.
این ژست مؤدبانهاش بود. سرگرد پالگریو به شرح خاطرات ملالآور زندگیاش ادامه میداد، ولی خانم مارپل غرق افکار خودش بود. نقل این داستانها امری عادی بود و خانم مارپل با آنها آشنایی کامل داشت. فقط مکانها تغییر میکرد. قبلا بیشتر حرف از هند بود. سرگردها، سرهنگها، سرتیپها. کلمات هم آشنا بود: سیملا، برر، ببر، چوتا حاضری، تیفین، کهیتماگار و امثال اینها. در مورد سرگرد پالگریو اصطلاحات کمی فرق میکرد: سفاری، کیکویو، فیل، سواحیلی. ولی الگوی اصلی یکسان بود. مردی مسن که دنبال گوش مُفت میگشت تا یاد روزهای خوش زندگیاش را زنده کند. روزهایی که پشتی صاف و چشمهایی تیز و گوشهایی شنوا داشت. از این افراد عدهای خوشقیافه و رشید و عدهای بیقواره و کریه بودند. سرگرد پالگریو، با چهره سرخگون و چشم مصنوعی و هیکلی که بیننده را یاد قورباغه میانداخت، جزو گروه دوم بود.»
حجم
۱۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه
حجم
۱۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه
نظرات کاربران
🎻✨️___ مطالعه نسخه فیزیکی ___✨️🎻 راستش کتابی که من خوندم هم از این نشر بود هم سال 90، ولی بازم جلدش متفاوت بود( یک لباس صورتی با کروات). حاشیه نرم، بعد ماه ها گشادی رو گذاشتم کنار و
نمیتونم کلماتی پیدا کنم که بتونه این شاهکار آگاتا رو توصیف کنه به اندازه کافی، نقشه و طرح قتلها واقعا تمیز چیده شده بود و هر آن منتظری که ماه از پشت ابر در بیاد، به قولی برسه به جایی
یکی از نقطات قوت کتابهای آگاتا کریسی اینه که هربار در یک نقطه متفاوت اتفاق میوفته و توصیف مکان های زیادی رو میکنه که جذابه، قسمت جذاب این کتاب این بود که ادم تا لحظه اخر نمیتونست قاتل رو تشخیص