کتاب اعلام یک قتل
معرفی کتاب اعلام یک قتل
کتاب اعلام یک قتل نوشته آگاتا کریستی است و با ترجمه محمدعلی ایزدی است. این کتاب یکی دیگر از ماجراهای خانم مارپل است و آن را انتشارات شرکت کتاب هرمس منتشر کرده است.
درباره کتاب اعلام یک قتل
جین مارپل که با نام خانم مارپل شناخته میشود، یکی از شخصیتهای داستانی آگاتا کریستی است. او زن مسن تنهایی است که برای تفنن به حل مسائل جنایی میپردازد. این بار هم او با یک قتل دیگر طرف است. به دلیل عجیبی افراد زیادی از اهالی روستا درخانه لتیشا بلکلاک جمع شدهاند. برق ساختما قطع میشود در همین زمان مردی با چراغقوه در ورودی اتاق ظاهر میشود. پس از شنیده شدن صدای چند گلوله و هنگامی که برق مجدداً وصل میشود، حضار با جسد فرد چراغقوه به دست و اسلحهای در کنار وی مواجه میشوند. این قتل کار چه کسی میتواند باشد و چه کسی مردم را دعوت کرده است. خانم مارپل باید پرونده مهم دیگری را حل کند.
خواندن کتاب اعلام یک قتل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی، ملکه جنایت و نویسنده مشهور و پرفروش سبک جنایی و معماگونه در تمام اعصار، ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در انگلستان چشم به جهان گشود. او خالق شخصیتهایی مانند هرکول پوآرو و خانم مارپل است و عمده شهرتش را مدیون رمانهای جناییاش است. نام کامل او آگاتا مری کلاریسا میلر است. در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد و از او یک دختر به نام رزالیند هیکز دارد. اما این ازدواج بعد از یازده سال به جدایی انجامید.
او در سال ۱۹۳۰ با باستانشناسی به نام سِر ماکس مالووان ازدواج کرد و همراه او به سفرهای زیادی رفت. سفرهایی که تاثیرات بسیاری در داستانهای جذاب او داشتند. او همچنین داستانهای عاشقانهاش را با نام مستعار مِری وستماکوت منتشر میکرد. از روی کتابهای او فیلمهای بسیاری هم ساختند و شخصیتهای هرکول پوآرو، با بازی دیوید سوشی، و همچنین خانم مارپل از محبوبترین شخصیتهای سینمایی و تلویزیونی هستند. او در مقام پرفروشترین نویسنده انگلستان و کل دنیا قرار دارد. مقامهای بعدی به ژول ورن و شکسپیر میرسد.
آگاتا کریستی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در سن ۸۵ سالگی در انگلستان چشم از دنیا فربست.
بخشی از کتاب اعلام یک قتل
خانم بلکلاک ابروهایش را بالا انداخت، کمی به فکر فرورفت و بعد با صدای بلند شروع به خواندن آگهی کرد:
ــ «یک قتل اعلام میشود. روز جمعه، بیست ونهم اکتبر ساعت شش ونیم بعدازظهر در لیتل پداکس. دوستان، لطفآ توجه داشته باشید که این آگهی تکرار نخواهد شد.»
خانم بلکلاک به مرد جوان خوشسیمایی که بیتفاوت و خونسرد در انتهای دیگر میز نشسته بود، خیره شد و با لحنی نسبتآ ناراحت گفت:
ــ این کار را تو کردی، پاتریک؟
پاتریک سیمونز با لحنی اعتراضآمیز گفت:
ــ نه، عمه لِتی، واقعآ کار من نیست. چی باعث شد به این نتیجه برسید؟ این موضوع چه ربطی به من دارد؟
خانم بلکلاک با ناراحتی جواب داد:
ــ من که نگفتم حتمآ تو کردی. فکر کردم شاید قصد داشتی شوخی کنی.
ــ شوخی کنم؟ نه، من هیچ وقت از این شوخیها نمیکنم.
ــ تو چطور، جولیا؟
جولیا با ناراحتی جواب داد:
ــ البته که نه، عمه لِتی!
خانم دورا بانر آهسته گفت:
ــ شما خانم هیمز ...
و چشمش به صندلی خالیای افتاد که قبلا خانم هیمز روی آن صبحانهاش را خورده و رفته بود و دیگر چیزی نگفت.
پاتریک رو به دورا کرد و گفت:
ــ فکر نمیکنم فیلیپا هیمز۵۵ از این کارهای مسخره بکند. او دختر جدی و خوبی است.
جولیا دهندرهای کرد و گفت:
ــ به هر حال، لابد از این کار منظوری داشتهاند. یعنی چه؟ چرا این آگهی مسخره را دادهاند؟
خانم بلکلاک گفت:
ــ به نظر من ... این یکجور شوخی احمقانه است.
دورا بانر با تعجب پرسید:
ــ چرا؟ این دیگر چه جور شوخیای است؟ به نظر من که خیلی احمقانه و وحشتناک است.
دورا همان طور که این حرفها را میزد، گونههای افتادهاش از ناراحتی میلرزید و چشمان نزدیکبینش از خشم جرقه میزد.
خانم بلکلاک خندید و گفت:
ــ زیاد خودت را ناراحت نکن، بانی، حتمآ یک نفر خواسته با ما شوخی کند. ولی خیلی دلم میخواهد بدانم چه کسی!
دورا گفت:
ــ روزنامه گفته همین امروز ساعت شش ونیم بعدازظهر قرار است این اتفاق بیفتد. حالا ما باید چه کار کنیم؟ یعنی چه اتفاقی میافتد؟
پاتریک با لحنی ماتمزده جواب داد:
ــ مرگ! مرگی شیرین.
حجم
۲۷۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۲۷۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
نظرات کاربران
برای شروع خواندن داستان های آگاتاکریستی با کارآگاهی خانم مارپل ، یکی از بهترین گزینه هاست . بهتر است اسامی افراد و مکان هایی که در یکی رو فصل اول آمده است بر روی یک برگه کاغذ یادداشت کنید تا
نبوغ اگاتا کریستی در نوشتن داستانهای جنایی معمایی قابل تحسینه،این داستان بقدری جذابه که مثل ادمایی که از قحطی اومدن دلتون میخواد تند تند بخونیدش تا بدونید بعدش چی میشه ولی بعد از تموم شدنش میگید ای کاش بازم ادامه
میتونم ب جرئت بگم از بهترین کتابای اگاتا کریستی بود. وقتی ب اخرش رسیدم واقعا فهمیدم اگاتا کریستی یه نویسنده فوق العاده است، وقتی یکی بتونه ذهن تورو اینقدر ب چالش بکشه ک حتی برای یه لحظه ام نتونی قاتل
خیلی کتاب جذابی بود و مثل کتاب های دیگه از اگاتا کریستی اصلا نمیشد که قاتل رو تا لحضه اخر تشخیص داد به طور کل عالی بود حتما بخونید❤️