کتاب زمانی برای کشتن
معرفی کتاب زمانی برای کشتن
کتاب زمانی برای کشتن نوشتهٔ جان گریشام و ترجمهٔ مهسا فیروزه چی است. نشر افرا این رمان آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب زمانی برای کشتن
میدانیم که زندگی سفیدپوستان و سیاهپوستان آمریکا در کنار هم، بهویژه در دهههای میانی و پایانی قرن ۱۹ و سالهای آغازین قرن ۲۰ منجر به اختلافات و درگیریهای خشونتباری شد که دستمایهٔ داستانها و فیلمهای سینمایی بسیاری نیز قرار گرفت. این خشونتها زمانی به اوج میرسید که پای فعالان سازمان کوکلاس کلان، یعنی گروهی افراطی که معتقد به برتری نژادی و آیینی سفیدپوستان بودند، به نزاعهای خونین باز میشد.
کتاب زمانی برای کشتن، رمانی مهیج دربارهٔ خشونت نژادی علیه سیاهپوستان آمریکا است. این رمان، عنوان شمارهیکِ پرفروشترینهای نیویورک تایمز را به خود اختصاص داده است. قصه درمورد آزار و اذیت دختر سیاهپوست و نوجوانی به نام «تانیا هیلی» است که در میسیسیپی، توسط ۲ سفیدپوست موردتعرض قرار میگیرد. «کارل لی هیلی»، پدر این دختر میخواهد با دست خود، عدالت را در برابر متعرضان برقرار کند. کارل تصمیم خود را به اجرا میگذارد. پس از دستگیری، از «جیک بریگانس» میخواهد که وکالت او را در این پرونده قبول کند. جیک بریگانس که از شخصیتهای معروف مجموعه رمانهای جان گریشام (موسوم به کتابهای جیک بریگانس) است و غیر از این رمان در رمانهای دیگری از این نویسنده همچون کتابهای «ردیف چنار» و «زمانی برای بخشش» حضور دارد، از ۲ دوست دیگر خود با نامهای «لوسین ویلبانکس» و «هری رکس وانر» میخواهد تا او را در دفاع از کارل همراهی و کمک کنند.
ماجراهای این رمان با ورود برادر یکی از ۲ سفیدپوست متجاوز برای انتقام از کارل، رنگوبوی خشونتآمیزتری میگیرد. فیلم سینمایی «زمانی برای کشتن» بهکارگردانی جوئل شوماخر در سال ۱۹۹۶ با اقتباس از این رمان ساخته شد.
خواندن کتاب زمانی برای کشتن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره جان گریشام
جان گریشام در ۸ فوریهٔ ۱۹۵۵ به دنیا آمد. او نویسندهای آمریکایی است که ابتدا به تحصیل در رشتهٔ حقوق روی آورد و پس از اخذ مدرک این رشته از دانشگاه ایالتی میسیسیپی، مدتی به کار وکالت در شهر آکسفورد مشغول شد. او مدتی نمایندهٔ مجلس در پارلمان ایالتی بود و پس از چند سال از کار کنارهگیری کرد. جان گریشام سالها بهعنوان نویسندهٔ رمانهای حقوقیِ پرفروش در آمریکا مطرح بوده است. آثار او به بسیاری از زبانهای دنیا از جمله پارسی ترجمه شده و از بیشتر کتابهای او، یک نسخهٔ سینمایی نیز ساخته شده است. او بیش از ۲۰ رمان، یک کتاب غیرداستانی، یک مجموعهٔ داستانی و یک کتاب نوجوانان منتشر کرده است. «زمانی برای کشتن»، «هیأت منصفه»، «شرکت» و «پرونده» شماری از رمانهای موفق این نویسنده هستند.
بخشی از کتاب زمانی برای کشتن
«در طی هفت روز قبل از محاکمه، مردم کلانتون حس میکردند که در کشوری خارجی زندگی میکنند. نخست، اتوبوسهایی حامل سیاهپوستان به شهر رسیدند و آنها بیرون دادگستری اردو زدند. رهبرشان، پدر روحانی ایجی، به خبرنگاران گفت که آنها تا زمان اجرا شدن عدالت و آزادی کارل لی آنجا خواهند ماند. جمعیت فریاد زد: «کارل لی را آزاد کنید! کارل لی را آزاد کنید.»
پس از سیاهپوستان، اعضای کلان به شهر آمدند. آنها در گروههای دو و سه نفره از سرتاسر ایالت از راه رسیدند. رهبرشان، استامپ سیزن، خیلی خوشحال و راضی به نظر میرسید. او درحالیکه مینوشید، لباسهایشان را بررسی کرد. او به افرادش افتخار میکرد و این را به خودشان هم میگفت. او گفت که این بزرگترین گردهمایی به این شکل در چند سال اخیر است و توضیح داد که این راهپیمایی میتواند خطرناک باشد. سیاهپوستان هم میتوانستند تمام روز تظاهرات کنند و هیچکس اهمیت نمیداد اما اگر سفیدپوستان تظاهرات میکردند، میتوانست خطرناک باشد. سیاهپوستان میتوانستند هر کاری که میخواهند بکنند، اما سفیدپوستان نه.
در شهر کلانتون، افراد کمی تا به حال تظاهرات کلان را دیده بودند. با نزدیک شدن به ساعت دو ظهر، موج بزرگی از هیجان اطراف میدان را فرا گرفت. مغازهداران و مشتریهایشان برای تماشا بیرون آمدند و گروهی از سیاهپوستان جوان زیر یک درخت بزرگ جمع شدند. اوزی بوی دردسر را حس میکرد اما آنها به او گفتند که فقط برای تماشا و گوش دادن آمدهاند.
افراد کلان بهآرامی با لباسهای بلند سفید و نقابهای نوک تیز بلندشان شروع به حرکت کردند. استامپ مغرورانه جلوی افرادش راه میرفت و آنها را به انتهای پیادهروی طویل و به طرف میدان نزدیک پلههای دادگستری هدایت میکرد.
استامپ درحالیکه به سیاهپوستان روی چمنها اشاره میکرد، داخل میکروفون فریاد زد: «کاکاسیاهها! شما به این گردهمایی دعوت نشدهاید! این یک گردهمایی برای افراد کلان است، نه کاکاسیاهها!»
با شروع صحبتهای او، سیاهپوستانی که اطراف میدان جمع شده بودند، فریاد زدند: «کارل لی را آزاد کنید! کارل لی را آزاد کنید!»
استامپ فریاد زد: «خفه شید، کاکاسیاههای وحشی! خفه شید، شما حیوانید!» افرادش هم روبهرویش و پشت به جمعیتی ایستاده بودند که همچنان داشتند فریاد میزدند. اوزی و شش مأمور رفتند بین جمعیت.»
حجم
۹۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
حجم
۹۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
نظرات کاربران
درکتاب خورشید همچنان میدرخشد نام این کتاب آمده بود، ولی این به اندازه آن نفسگیروآنچنانی نبود، قصه سیاه وسفید وکلن نژادپرستی ازقدیم بوده والآن به اشکال دیگری میتوان آنرا یافت .
کوتاه و زیبا
این کتاب بر خلاف اسمش و نویسندهش، اصلا یه کتاب جنایی یا معمایی نبود. بیشتر گزارشات یک دادگاه بود که خوندنش برای من هیچ حسی نداشت و بیمعنی بود.🫠 من که هیچ حسی به این کتاب نداشتم و با اون