دانلود و خرید کتاب سرزمین پدری رابرت هریس ترجمه شیرین سادات صفوی
تصویر جلد کتاب سرزمین پدری

کتاب سرزمین پدری

نویسنده:رابرت هریس
انتشارات:نشر مون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سرزمین پدری

کتاب سرزمین پدری نوشته رابرت هریس است و با ترجمه شیرین سادات صفوی در نشر مون منتشر شده است. این اثر رمان تاریخی جذابی است که تا به‌حال به ۲۵ زبان ترجمه شده است.

درباره کتاب سرزمین پدری

سرزمین پدری یک رمان پلیسی تاریخی نوشته رابرت هریس نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی است که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد. داستان در جهانی که آلمان نازی در جنگ جهانی دوم پیروز شد، اتفاق می‌افتد، قهرمان داستان افسر پلیس جنایی کریپو است که در حال تحقیق در مورد قتل یک مقام دولت نازی است که در کنفرانس Wannsee شرکت کرده است. به این ترتیب نقشه‌ای برای حذف همه کسانی که در کنفرانس شرکت کرده بودند کشف می‌شود تا به بهبود روابط آلمان با ایالات متحده کمک کنند.

این رمان برخی از قراردادهای رمان پلیسی را زیر و رو می‌کند. این رمان با یک قتل و کارآگاه پلیس سخت کوش شروع می‌شود که در حال بررسی و حل این پرونده است. با این حال، از آن‌جایی که قاتل در یک رژیم ظالم قرار دارد، حل معما منجر به تعقیب و دستگیری قاتل توسط کارآگاه نمی‌شود. برعکس قاتل کارآگاه را تعقیب و دستگیر می‌کند. این رمان بلافاصله در بریتانیا پرفروش شد و بیش از ۳ میلیون نسخه از آن فروخته شد.

خواندن کتاب سرزمین پدری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به رمان تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره رابرت هریس

رابرت دنیس هریس متولد ۷ مارس ۱۹۵۷ یک رمان‌نویس انگلیسی و روزنامه‌نگار سابق است. اگرچه او کار خود را با روزنامه‌نگاری و غیرداستانی آغاز کرد، شهرت او برای آثار داستانی تاریخی او است. هریس که با کتاب پرفروش سرزمین پدری شروع شد، و به دنبال آن آثاردیگرش که در روم باستان اتفاق می‌افتد شهرتش را چندبرابر کرد. جدیدترین آثار او بر تاریخ معاصر متمرکز است. هریس در کالج سلوین کمبریج تحصیل کرد، جایی که رئیس اتحادیه کمبریج و سردبیر روزنامه دانشجویی Varsity بود. رابرت به همراه همسرش گیل هورنبی که خود نویسنده و خواهر رمان‌نویس مشهور نیک هورنبی است، در کینتبری، نزدیک هانگرفورد در برکشایر زندگی می‌کنند. آنها چهار فرزند دارند.

بخشی از کتاب سرزمین پدری

مارچ به‌دنبال گشتی‌های اورپو نگاهی به اطراف انداخت و آن‌ها را دید که زیر درختِ غان خیسی کنار دریاچه پناه گرفته‌اند. چیز رنگ‌پریده‌ای روی گل‌های پیش پای آن‌ها برق می‌زد. پسر جوانی با لباس ورزشی سیاه، با نشان اس. اس بر جیب سینه، روی کنده‌ای در همان نزدیکی نشسته بود. پسر به جلو خم شده، آرنج‌ها را روی زانو گذاشته و دو طرف شقیقه‌اش را فشار می‌داد؛ تجسم کاملی از درماندگی بود.

مارچ آخرین پک را به سیگارش زد و آن را دور انداخت. سیگار روی جادهٔ خیس هیسی کرد و خاموش شد.

وقتی مارچ جلو می‌رفت، یکی از پلیس‌های گشت دستش را بالا برد.

«هایل هیتلر!»

مارچ او را نادیده گرفت و ساحل گلی را پایین رفت که جسد را بررسی کند.

جسد متعلق به یک پیرمرد بود؛ سرد، چاق، بی‌مو و به شکلی باورنکردنی سفید. از دور، شبیه مجسمه‌ای مرمرین به نظر می‌رسید که میان گل‌ولای رها شده باشد. جسد که کثیف و گلی بود، تا نیمه از آب بیرون آمده و به پشت افتاده بود؛ دست‌ها به دو طرف باز بودند و سرش به عقب کج شده بود. یکی از چشم‌هایش را به هم فشرده بود و دیگری با نگاهی غم‌انگیز به آسمان تیره نگاه می‌کرد.

مارچ صدای آرامی داشت و بدون اینکه نگاهش را از جسد بردارد، پلیس گشتی را که احترام گذاشته بود، خطاب قرار داد: «اسمت چیه، اونترواخت‌ــ مایستر؟»

«راتکا، هِر اشتورم‌بان‌ــ فورر.»

اشتورم‌بان‌ــ فورر لقب اس. اس و معادل ورماختی سرگرد بود؛ راتکا ــــ با وجودی که به‌شدت خسته و تا بن استخوان خیس به نظر می‌رسید ــــ ظاهراً اصرار داشت که نهایت احترام را نشان دهد. مارچ، حتی بدون دیدنش، خوب می‌دانست این مرد از چه قماشی است؛ لابد سه بار درخواست انتقال به کریپو را کرده که همگی رد شده بودند؛ همسری حرف‌شنو داشت که یک تیم فوتبال برای پیشوا زاییده بود و درآمدش هم ماهی دویست رایش ــ مارک بیشتر نمی‌شد. با این حال با امید زندگی می‌کرد.

مارچ با همان صدای آرام، دوباره گفت: «خب راتکا، جسد کی کشف شد؟»

«تقریباً یه ساعت شده، قربان. کشیک ما داشت تموم می‌شد و توی نیکولاسی گشت می‌زدیم. ما بی‌سیم رو جواب دادیم. تو اولویت بودیم. پنج‌دقیقه‌ای رسیدیم اینجا.»

«کی پیداش کرده؟»

ایران
۱۴۰۱/۱۱/۰۴

یک رمان کارآگاهی و معماگونه که جریان اتفاقات در دهه هفتاد میلادی در یک جهان فرضی که در آن آلمان پیروز جنگ جهانی دوم شده اتفاق میفته. در داستان، امپراطوری رایش از سرحدات اورال در روسیه ی فعلی تا سواحل اقیانوس

- بیشتر
کاربر 3424546
۱۴۰۱/۰۱/۲۷

داستان بسیار جذاب و خوبی بود. من کل کتاب رو توی یک روز خوندم. موضوع این کتاب جناییه، ولی زمانی که داستان توش اتفاق میفته بعد از تموم شدن جنگ جهانی دوم هست که هیتلر زنده است و آلمان تقریبا

- بیشتر
Mohamadreza Shamsa
۱۴۰۱/۰۲/۰۳

چخبره ؟۴۴ هزار تومن بخاطر یه فایل پی دی اف؟؟

«حکومت پلیسی یعنی کشوری که جنایتکاران آن را اداره می‌کنند.»
ایران
گزارش‌ها به آزمایش انجماد روی زندانی‌های محکوم به مرگ مربوط می‌شد که تنها پزشک نظامی اس. اس به آن‌ها دسترسی داشت. به زندانی‌ها دستبند زده و آن‌ها را درون محفظه‌هایی پر از آب منجمد می‌انداختند؛ در فواصل منظم آن‌ها را بیرون آورده و دمای بدنشان را اندازه می‌گرفتند و این‌قدر این کار را ادامه می‌دادند تا زندانی جانش را از دست بدهد.
ایران
اینجا نماد واقعی بوروکراسی آلمان بود. اگر هِر فلان درخواست چیزی را داشت، باید اجازهٔ دکتر بهمان را می‌گرفت. دکتر بهمان هم ماجرا را به بالا و به مدیر بیسار ارجاع می‌داد تا خودش را به خطر نیندازد. مدیر بیسار این موضوع را به دست وزیر فیسار رایش می‌سپرد و او هم می‌گفت کار به صلاحدید خود هِر فلان محول شود، که طبیعتاً دوباره چرخ می‌زد تا از دکتر اجازه بگیرد...
ایران
اعتقاد داشت که خلاف در خون آدم‌هاست؛ چیزی که با آن به دنیا می‌آیی، درست مثل استعداد موسیقی یا موهای طلایی. بنابراین به‌جای جرم واقع‌شده، شخصیت خود مجرم بود که حکم نهایی او را تعیین می‌کرد. ممکن بود گنگستری که بعد از دعوا و کتک‌کاری فقط چند مارک به جیب زده به مرگ محکوم شود، آن هم به جرم «تمایل ریشه‌دار به خلاف، به گونه‌ای که بعید باشد به عضو مفیدی از جامعه بدل شود». در صورتی که همان دادگاه می‌توانست روز بعد عضو حزبی را که با شلیک گلوله همسرش را به قتل رسانده است، صرفاً به خودداری و خونسردی بیشتر تشویق کند.
ایران
مقر فرماندهی گشتاپو عمارت پنج‌طبقهٔ باشکوهی به سبک ویلهلمی بود که رو به شمال داشت و هیچ‌وقت رنگ خورشید را نمی‌دید. سال‌ها قبل، در روزگار جمهوری وایمار، این ساختمان موزه‌شکل دانشکدهٔ هنر برلین بود. وقتی پلیس‌مخفی کنترل همه‌چیز را به دست گفت، دانشجوها را مجبور کردند هنر مدرن خود را در حیاط آتش بزنند.
ایران

حجم

۵۰۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۷۲ صفحه

حجم

۵۰۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۷۲ صفحه

قیمت:
۱۶۵,۰۰۰
تومان