کتاب چرا جنگ؟
معرفی کتاب چرا جنگ؟
کتاب «چرا جنگ؟» نامهنگاری آلبرت آینشتاین و زیگموند فروید انتخاب و ترجمهٔ خسرو ناقد است و نشر نی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب چرا جنگ؟
سال ۱۹۳۲ میلادی، فاشیستها در ایتالیا به رهبری بِنیتو موسولینی قدرت را به دست گرفتهاند و در آلمان حزب ناسیونالسوسیالیستی کارگران آلمان (حزب نازی) به رهبری آدولف هیتلر با بحرانآفرینی و ارعاب و ضرب و شتمِ مخالفان و دگراندیشان، زمینهٔ استقرار نظام تمامیتخواه نازیسم را فراهم میآورد. در شرق اروپا نظام کمونیستی و در رأس آن استالین، پایههای حکومت ترس و ترور خود را با برپایی «دادگاههای نمایشی» و «پاکسازی» معترضان و منتقدان و تبعید و قتل مخالفان استحکام بخشیده است.
جمهوری نوپای اسپانیا با کودتاهای نظامی پیدرپی دست به گریبان است، تا آنکه سرانجام کودتای ژنرال فرانسیسکو فرانکو، در سال ۱۹۳۶ میلادی، این سرزمین را به جنگ داخلیِ سه ساله میکشاند و سرانجام رژیم دیکتاتوری فرانکو با حمایت و کمک فاشیستهای ایتالیا و نازیهای آلمان در اسپانیا مستقر میشود.
رکود اقتصادی گسترده و بحران اجتماعی همهجانبه امریکای شمالی و بخش بزرگی از اروپا را در بر گرفته است و میلیونها بیکار در وضعیتی اسفبار روزگار میگذرانند.
ژاپن سرزمین منچوری در شمال شرقی چین را اشغال کرده است. در ۱۳ دسامبر ۱۹۳۷، یورش ارتش ژاپن به شهر نانجینگ در شرق چین به کشتار بیش از دویستهزار تن از اسیران جنگی و مردم غیر نظامی و تجاوز به بیستهزار زن و دختر منتهی میشود و یکی از فجیعترین جنایات جنگی تاریخ معاصر به وقوع میپیوندد.
موسولینی، دیکتاتور ایتالیا، دیرزمانی است که چشم طمع به حبشه و لیبی و شمال آفریقا و آلبانی و منطقهٔ بالکان دوخته است و مترصد فرصتی است تا با حملهٔ نظامی بخشی از این مناطق را اشغال کند.
اَشکال گوناگون نظامهای تمامیتخواه با وعدهٔ برقراری امنیت و عدالت و «بشارتِ برپایی بهشت بر روی زمین» شکل میگیرند و با شعارهای توخالی، بحرانآفرینی، دشمنتراشی، و با تهییج و بسیجِ تودهها و سرانجام با لشکرکشی و جنگ میکوشند ناتوانی خود را در ادارهٔ جامعه پنهان نگاه دارند.
نظامهای توتالیتر در گوشه و کنار جهان پا میگیرند و شبح شوم جنگ جهانیِ دیگری در راه است.
سال ۱۹۳۲ میلادی، هنوز نه آلبرت آینشتاینِ یهودی از آلمان رانده شده است و نه همکیش او زیگموند فروید از اتریش. آینشتاین جنگ جهانی اول را تجربه کرده و کشتار و آوارگی هزاران هزار انسان و ویرانی شهرها را شاهد بوده است. شاید او با آگاهی و دانش به این واقعیت تلخ که اکنون با پیشرفت علم و فنّاوری جدید و بهویژه با سوءاستفادهٔ مخرب از نظریههای علمیاش میتوان جهان را به نابودی کشانْد، به عذاب وجدان دچار شده و سرسختانه علیه وقوع جنگ به پا خاسته است. شهرت او در این سالها بیشتر نتیجهٔ کوششهای صلحدوستانهٔ اوست تا نظریههای علمیاش. آینشتاین همانند متفکر امریکایی، بنجامین فرانکلین، بر این باور است که «هرگز جنگی خوب و صلحی بد وجود نداشته است». آینشتاین خطر بروز جنگ جهانی جدیدی را احساس کرده و در پی چارهجویی است.
در آن سالها هنوز جنبشهای صلحطلبانه به گونهای که امروز در جهان، و بهویژه در اروپای غربی و ایالات متحدهٔ امریکا، فعالیت دارند پا نگرفته بودند و فقط اقلیتی از آزاداندیشانِ صلحطلب در پی چارهجویی بودند تا افکار عمومی جهان را علیه جنگ و جنگطلبی بسیج کنند. در میان صلحطلبان آن دوران میتوان از آلبرت آینشتاین به عنوان یکی از مصممترین و فعالترین مخالفان جنگ نام برد.
جنگ جهانی دوم مهمترین رخداد در طول دورهٔ ۲۵ سالهٔ فعالیتهای جامعهٔ ملل بود.
سیام ژوئیهٔ ۱۹۳۲ میلادی، آینشتاین و دوستانش برتراند راسل، رومن رولان، اشتفان تسوایگ، کارل فون اوسیئتسکی و شماری دیگر از شخصیتهای سرشناس بر این باورند که جمعی از دانشمندان، نویسندگان و روشنفکران جهان قادر خواهند بود در برابر بیمسئولیتی قدرتمندان سیاسی، افکار عمومی جهان را علیه جنگطلبی و گسترش تسلیحات بسیج کند. در جریان پیگیری همین امر بود که آلبرت آینشتاین پیشنهاد آنری بونه، رئیس «انستیتوی بینالمللی همکاریهای معنوی» را مبنی بر اینکه با یکی از دانشمندان سرشناس تبادل نظر کند به فال نیک میگیرد و نامهای به زیگموند فروید مینویسد. آینشتاین، به رغم آنکه اعتقاد چندانی به روانشناسی نداشت، در نامهاش به فروید از او میخواهد تا مسئلهٔ ممانعت از جنگ را از منظر روانشناسی بررسی کند. آینشتاین نامهٔ خود را به فروید، که تاریخ ۳۰ ژوییهٔ ۱۹۳۲ را بر پیشانی دارد، با این پرسش آغاز میکند: «آیا در مقابل فاجعهٔ شوم جنگ راه نجاتی برای بشریت وجود دارد؟».
کتاب چرا جنگ؟ شرح نامهٔ آینشتاین به فروید و جواب فروید به اوست.
خواندن کتاب چرا جنگ؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که طرفدار صلح هستند و میخواهند نظرات بزرگان جهان را دربارهٔ جنگ بدانند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چرا جنگ؟
«آقای آینشتاین عزیز!
وقتی شنیدم که شما مرا برای تبادل نظر دربارهٔ موضوعی برگزیدهاید که برایتان حائز اهمیت است و معتقدید که برای دیگران نیز مهم و جالب است، با کمال میل موافقت خود را اعلام کردم. من انتظار داشتم شما مسئلهای را انتخاب کنید که در مرزهای دانش امروزی است و هر یک از ما، چه یک فیزیکدان و چه یک روانشناس، تا حدی بتواند دربارهٔ آن اظهار نظر کند و در نهایت هر دو از جهاتی متفاوت به زمینهای مشترک برسند. اما طرح این مسئله از سوی شما مرا شگفتزده کرد که چه میتوان کرد تا انسانها را از فاجعهٔ جنگ دور نگاه داشت؟ در ابتدا عدم صلاحیت من (نزدیک بود بگویم عدم صلاحیت ما) برای طرح و بررسی این مسئله مرا به وحشت انداخت، چون این کار به نظرم در حیطهٔ وظایف عملی دولتمردان است. ولی سپس دریافتم که شما نه به عنوان طبیعیدان و فیزیکدان، بلکه همانند محقق قطبشناس، فریتیوف نانسِن، که در پاسخ به پیشنهاد جامعهٔ ملل برای حل مسئلهٔ گرسنگی در جهان و کمک به انسانهای بیخانمان و قربانیان جنگ جهانی، همهٔ امکانات خود را در اختیار آنان گذاشت، شما نیز از سر انساندوستی این مسئله را مطرح کردهاید. از این رو، فکر میکنم از من نیز انتظار نمیرود که در این باره پیشنهادهای عملی ارائه دهم، بلکه فقط میباید در محدودهٔ فعالیت خود، از دیدگاه روانشناسی، به جلوگیری از معضل جنگ بپردازم.
شما در نامهتان حتی در این زمینه نیز تقریباً همهٔ مسائل را بیان کرده و کار مرا ساده کردهاید. من صرفاً سخنان شما را ادامه میدهم و به این بسنده میکنم که همهٔ گفتههای شما را تأیید کنم و بکوشم با اطلاعات و فرضیههای خود، مسائل را بیشتر بسط و گسترش دهم.
شما از نسبت حقوق و قدرت آغاز کردهاید که به نظر من بهترین نقطهٔ شروع بررسی ماست. اجازه دارم واژهٔ زننده و خشن «زور» را جایگزین واژهٔ «قدرت» کنم؟ امروز برای ما حقوق و زور در تضاد با یکدیگر قرار دارند. با این همه، بهسادگی میتوان نشان داد که اولی (حقوق) از دومی (زور) پدید آمده است و اگر به منشأ پیدایش مسئله بازگردیم و با دقت به چهگونگی فرآیند تغییر و تحولات بنگریم، حل مسئله برایمان بهسادگی امکانپذیر خواهد بود. میبخشید مرا که ناگزیرم برای روشن شدن بههمپیوستگی این عوامل مطالبِ عمومیِ شناخته و پذیرفتهشدهای را در زیر چنان مطرح کنم که گویی تازه و ناشناختهاند.»
حجم
۷۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۷۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه