کتاب این آب آشامیدنی نیست
معرفی کتاب این آب آشامیدنی نیست
کتاب این آب آشامیدنی نیست نوشتهٔ وودی آلن و ترجمهٔ نگار شاطریان و ویراستهٔ فرانک ناطقی است و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است. این کتاب یک نمایشنامه از مجموعه طنزهای وودی آلن است.
درباره کتاب این آب آشامیدنی نیست
این آب آشامیدنی نیست عنوان یکی از نمایشنامههای طنز وودی آلن است. طنز وودی آلن دارای خصوصیات منحصربهفردی است که آن طنز آلنی مینامند. اما چه مشخصاتی دست به دست هم دادند تا طنز آلنی ساخته و متمایز شود؟
زمینهٔ فلسفی و ادبی غنی آلن از لحاظ فلسفی متأثر از اگزیستانسیالیسم و فلاسفهٔ سرشناسی مثل کییر کگارد و هایدگر و سارتر است. اندیشههای وودی آلن از لحاظ ادبی بهشدت تحت تأثیر نویسندههای روسیه و به طور خاص داستایوفسکی و گوگول هستند. تأثیرات و جهانبینی جنایت و مکافات داستایوفسکی را در کارهای وودی آلن میبینیم.
سه موضوع در کارهای آلن بیشتر از همه دیده میشود: یکی خدا و کائنات، دیگری مرگ و نیستی و سومی هم عشق. درباب بحث خدا، اصولا علاقهٔ وودی آلن به وجود یا عدم وجود خدا ناشی از ترس مشترکی است که با اگزیستانسیالیستها دارد. در تک تک آثارش، این موضوع مشخص است.
موضوع بعدی در آثار آلن، مسائل عاطفی است. وودی آلن هنر خاصی دارد و همین باعث میشود خواننده را اینقدر جذب کند؛ تبسم همراه با تفکر. از طرف دیگر، آلن در مورد فریب و توهم عشقی که برای خیلی از آدمها پیش میآید، صحبت میکند.
وودی آلن سنتدار طنزی است که شامل بازی با کلام است. او طنزی در نمایشنامههایش دارد که آن را طنز آلنی مینامند. ویژگیهای طنز آلنی در بعضی مضامین شبیه بکت است، از این جهت که دغدغههای متافیزیکی دارند؛ یعنی به درونیترین مسائل و دغدغههای فکری آدم توجه میکنند. در تمام نمایشنامههای وودی آلن هیچوقت مسئلهٔ مرگ از چشم وودی آلن نمیافتد. او مرگ را چیز محتومی میبیند که انسان هیچگاه از ترس و اندیشه به آن آسوده نیست. وودی آلن با نگاه خودش نشان میدهد انسان امروز با چه دغدغه و چه واقعیتهایی زندگی میکند و برای همین به زندگی هر قشری از بشریت سرک میکشد؛ از استاد دانشگاه گرفته تا مبارز انقلابی تا نویسنده و فیلسوف و انسانهای عادی. مسئلهٔ تقدیر، مسئلهٔ متافیزیی دیگر این نویسنده است. بحث دیگری که در نوشتههای وودی آلن به مسئلهٔ متافیزیک ربط مییابد، طرح دنیاهای جایگزین و آلترناتیوهایی است که متفاوت با دنیای واقعی ماست. این جنبه در آثار وودی آلن با استفاده از شگردهای علمی و تخیلی و جادو صورت میگیرد و در راستای همان نارضایتی انسان از جهانی است که انسان در آن ارادهای در تولد و نحوهٔ زیستن و مرگ ندارد.
آیا تفاوتی بین کمدی و طنز وجود دارد؟ آثار وودی آلن نه طنز محض هستند و نه کمدی محض؛ بلکه کمدیطنز و کمدی عالی هستند؛ یعنی کمدی در خدمت طنز است. چیزی که در برخی آثار وودی آلن هست، بازتعریف کمدی است؛ به این معنا که کمدیهایش به تراژدی و فاجعه ختم میشوند. در کمدی عالی صحنههای پر از حماقت وجود دارد؛ انسانها به نحو منطقی رفتار نمیکنند و در عین حال خندهای که بر لب مستمع میآورند، متفکرانه و ناشی از قضاوت است؛ بنابراین کمدی آلن اگر قرار است ما را بخنداند، با ابزار انتقاد سیاسی، ارزشی و اجتماعی عمل میکند. طنز سعی در اصلاح دارد و برای این کار به شرارتها حمله میکند؛ اما غایت کمدی در این است که میخواهد ما را بخنداند. در طنز وودی آلن یک ساختار دوجزئی و دوگزارهای وجود دارد که در تمام طنزهایش این الگو را میتوان پیدا کرد: در یک طرف این طنز یک چیز آسمانی، متعالی، مینوی، جدی، دینی و باارزش وجود دارد و در شقهٔ دوم یک چیز دنیوی، زمینی و ضددینی، مضحک، جنسی و عادی وجود دارد. وودی آلن از این دو گزارهٔ متضاد است که طنز خود را شکل میدهد.
خواندن کتاب این آب آشامیدنی نیست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کمدیهای آلن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب این آب آشامیدنی نیست
«دیرتر همان شب مگی پشت میز نشسته است. کیلروی و برنز یک تخت مسافرتی را از این سر اتاق به آن سر اتاق میکشند. همهشان خسته و کوفتهاند.
کیلروی: اُه... آقای مگی، حداقل میتونی کمکمون کنی.
مگی: (بلند میشود.) ببین آقای کیلروی. الآن شش ساعته که دارم پای تلفن با واشنگتن، با سفارتخانهشون و با سازمان ملل حرف میزنم. فهمیدم این ماجرا از کجا آب میخوره.
کیلروی: از کجا؟
مگی (به سمت پایین راست میز میرود.) امروز صبح FBI یکی از جاسوسهای این کشور را دستگیر کرده. آدولف لوپرت، معروف به روباه خاکستری.
خبرش هم توی همهٔ روزنامهها پخش شده.
کیلروی: (تخت را روی زمین میگذارد.) روباه خاکستری؟
مگی : یکی از زیرکترین جاسوسهاشون. خودش را جای یک دانشجوی دانشگاه برکلی جا زده بوده که دستگیرش کردند. ظاهراً قرمزها هم برای تلافی اولین توریستهای امریکایی را که میتونستند، گیر آوردند.
کیلروی: به نظرم میخوان جاسوسها را با هم تاخت بزنند. آدولف لوپرت در عوضِ خانوادهٔ هولاندر.
مگی: واشنگتن نباید از این موضوع بویی ببره.
کاردشون بزنی، خونشون درنمیآد.
کیلروی: اگر قرار باشه اوضاع از حالا به بعد همین باشه چی؟ هر بار که ما یکی از جاسوسهای آنها را دستگیر کنیم، آنها هم یکی از مدیرهای تهیه غذای ما رو دستگیر میکنند.
برنز: من بهتره برم به آشپز کمک کنم. آقای هولاندر داره دیوانهاش میکنه. مثل اینکه از غذاهای اروپایی متنفره.
کیلروی: (به سمت مگی میرود.) آقای مگی، یادتون هست که جمعه اینجا با سلطان بشیر قرار داریم؟ پیشنهاد میکنم قرارمون را به زمان خجستهتری موکول کنیم.
مگی: به هیچ وجه، آقای کیلروی. تا جمعه این موضوع باید حلوفصل شده باشه.
کیلروی: و اگر نشد؟
مگی: اگر نشد، کار طبق برنامه پیش میره. من مسئول این سفارتخانهام.
سوزان (از چپ وارد میشود و به مقابل میز میرود.) آقای مگی، میتونم باهاتون صحبت کنم؟
مگی: (به سمت سوزان میرود.) البته. آقای کیلروی، خواهش میکنم. بابت شرایط سکونتتون متأسفم اما فضای ما محدوده و این شرایط هم موقتیئه.
(برنز و کیلروی تخت را به چپ میبرند.)
سوزان: آقای مگی، امیدوارم از دست پدر و مادرم ناراحت نشده باشید.
مگی: ناراحت؟
سوزان: اونها واقعاً آدمهای نازنینیاند، فقط اینکه به شیوهٔ خاص خودشون نظرشون را بیان میکنند. از نوع رابطهشون گیج نشید.
مگی: ببینید، اصلاً نیازی نیست رفتار والدینتون را برای من توضیح بدید. من هم پدر و مادر دارم. البته داشتم. (به سمت پایین مرکز میرود.) آخه مامانم عاقم کرده.
سوزان (به سمت او میرود.) آقای کیلروی برامون توضیح داد که پدر شما سفیر مگیاند.
مگی: این را هم بهتون گفت که اگر از پس این مسئولیت برنیام کارم تمامه؟
سوزان: نه، اینجوریها هم نیست. هرکسی ممکنه اشتباه کنه. هر بار که روزنامه را برمیدارم تویش یک خبر درباره یک بحران دیپلماتیک دیگه توی یک گوشهای از دنیاست.
مگی: متوجه شدید که اسم من توی همهٔ مقالات هست؟»
حجم
۱۰۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه
حجم
۱۰۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه