کتاب حکم رانی بر خود و دیگران
معرفی کتاب حکم رانی بر خود و دیگران
کتاب حکم رانی بر خود و دیگران از میشل فوکو و ترجمهٔ سیدمحمدجواد سیدی است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. این کتاب درسگفتارهای فوکو در کولژ دو فرانس (۱۹۸۲-۱۹۸۳) است.
درباره کتاب حکم رانی بر خود و دیگران
فوکو در بین سالهای ۱۹۸۲-۱۹۸۳، ۲۰ جلسه در کولژ دو فرانس برگزار میکند و درخصوص آزادی بیان، پارسیا (حقیقتگویی فیلسوف)، فروید و روانکاوی، شیزوکاوآنالیتیکس، نقد قدرت و ایدئولوژی، نظریات هایدگر، دکارت و کانت، فلسفهٔ یونان باستان و... سخن میگوید.
هدف اخلاق مقاومت فوکویی و شیزوکاوی دلوزی در نهایت یک چیز است: رها شدن از خویشتن برساختهٔ خود و تأسیس و تولید خویشتن به شکلی آزادانه. آیا زندگی را میتوان رها از بندهای اعتراف، انقیاد و خودشناسی اُدیپی زیست؟ آیا میتوانیم به جای پرسشِ «که هستیم؟» بپرسیم: «چه میتوانیم بشویم؟» خرد یونانی سقراط و افلاطون این کردار ایجابی اخلاقی ـ سیاسی را بسط میداد. نردبان معرفت نزد افلاطون درست به همین سبب با درخت معرفت دکارتی تفاوت داشت: نزد افلاطون و سقراط، ارائهٔ روایتی از زندگی خود در چارچوب اپیستمه، با اتکا به هندسه، سرانجام به کشف و شناسایی ایدهها منتهی میشد: یادآوری ایدهها. اما نکتهٔ مهم اینجا بود که این یادآوری مستلزم تغییر جهتی درون خویشتن فرد بود: آسکسیس یا ریاضت و تربیت خود از شناخت چیزها جداییناپذیر بود. فلسفهٔ دکارتی مدرن اما از این بخش افلاطونگرایی میگسلد. یقین جای خرد را میگیرد. فلسفه به جای گفتوگویی مستمر بین دو تن که در پی ساختن خویشاند، بدل به تکگویی یا مونولوگ درونی راوی تأملات میشود.
خواندن کتاب حکم رانی بر خود و دیگران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ فلسفه پیشنهاد میکنیم.
درباره میشل فوکو
پُل میشِل فوکو (زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ – درگذشتهٔ ۲۴ ژوئن ۱۹۸۴) فیلسوف، روانشناس، تاریخدان، باستانشناس اندیشه و متفکر فرانسوی بود. او صاحب کرسی «تاریخ نظامهای فکری» در کالج دو فرانس بود و در دانشگاه ایالتی نیویورک در بوفالو و دانشگاه کالیفرنیا، برکلی تدریس کرد.
به خاطر نظریات عمیق و دیدگاه انقلابی دربارهٔ جامعه، سیاست و تاریخ از سرشناسترین متفکران قرن بیستم محسوب میشود. همچنین فوکو جزو رهبران نظری پساساختارگرایی محسوب میشود. از مشهورترین آثار وی میتوان به نظم اشیا، نظم گفتمان، دیرینهشناسی دانش، مراقبت و تنبیه، پیدایش کلینیک، تاریخ جنون و تاریخ جنسیت اشاره کرد.
بخشی از کتاب حکم رانی بر خود و دیگران
«خب پس بیایید به بررسی این دگردیسی یا مدولاسیون تراژیک درونمایهٔ زایایی ادامه دهیم. به نظرم باید توجه کرد که در سراسر متنی که داشتیم میخواندیم، آپولون همواره به عنوان پسر لیتو ستایش میشود. مطلقاً هیچچیز عجیبی اینجا نیست و این همان مناسک فراخوانی است. اما در این متن این فراخواندن همچون نوعی خط نقطهچین است که ما را به سوی واپسین سطور متن میراند، آنجا که کروسا، همچنان علیه آپولون، به او میگوید: «دلوس از تو نفرت میکند، و نیز درخت غار که با برگها سرپناهی است آن گهواره را که لیتو در زایش والای خود تو را به این جهان آورد، تو ای پسر زئوس.» چیزی در این داستان باردار شدن و بیمیلی آپولون به اینکه پسرش آیون را به رسمیت بشناسد وجود دارد که کروسا آن را ظالمانه مییابد. در واقع، میدانید که طبق افسانه، آپولون پسر لیتوست. لیتو، که زئوس او را اغوا کرد، در جزیرهٔ دلوس پناه گرفت تا در تنهایی وضع حمل کند، و در این جزیره دو پسر نامشروع او، آپولون و آرتمیس، زاده شدند. پس آپولون، درست مثل آیون، پسر نامشروعی است حاصل رابطهای بین یک انسان و یک خدا. و درست مثل آیون، آپولون در تنهایی زاده و رها میشود. و کروسا نیز دقیقاً همچون مادر آپولون، یعنی لیتو، در تنهایی و وقتی همه ترکش کردهاند، وضع حمل میکند. این درونمایه در ارجاعات مختلف به پسر لیتو ظاهر میشود و در نهایت در این نفرین فوران میکند که در آن درخت غار دلفی و درخت نخل دلوس در فراخواندن تولد «والا» ی آپولون متحد میشوند که کروسا آن را بهراحتی در برابر تولد شرمآور آیون قرار میدهد. به نحوی که این گفتار که کروسا در برابر خدا بدان دست مییازد، فریادی در گوش خدایی که باید سخن میگفت، این سرزنشی که بهتلخی چون قاصدی آن را اعلان میکند، و به نحوی این نکوهش (momphē) را به خانه میراند آنجا که پیشگو (omphē) سخن نگفته است، این گفتار غریو که آماج آن خداست و در گوش او فریاد میکند، اعلان تلخِ (ارجاع به فراخوان (kērux) بدین سبب است) ستم و بیعدالتی است در معنای دقیق، حقیقی و فلسفی کلمه، زیرا تناسبی است که حفظ نشده، تناسبی که مراعات نشده. تجانس دو تولد، تولد آپولون و آیون، یعنی کروسا و لیتو اساساً در مواضعی مقارن جای دارند. و موضع آپولون، پدر آیون، مقارن با موضع آیون است. آپولون و آیون هر دو فرزندانی نامشروعاند. و کروسا که از جهتی عروس لیتوست، یا معشوقهٔ پسرش، در همان موضعی است که لیتوست. پس تشابه لیتو ـ کروسا را داریم (نسبت کروسا با آپولون شبیه نسبت لیتو با زئوس است؛ و آیون همچون آپولون از آمیزش آنها متولد شد). همین همریختی و تجانس و این تناسب تأکیدشده در متن است که آپولون نمیخواست به آن احترام بگذارد، زیرا او که محصول رابطهٔ نامشروع بین یک انسان فانی و یک خداست، پسری حرامزاده که بدل به خدای نور شد، همواره بهرهمند از درخششی بوده است که، گویی همبود با ذات اوست. اوست که بر زندگی میرایان تسلط دارد، با گرمای خود زمین را بارور میسازد و باید حقیقت را به همگان بگوید. از سوی دیگر آیون، که دقیقاً به همین نحو زاده شده، در موضعی کاملاً متقارن با موضع آپولون، محکوم است به شقاوت، گمنامی و مرگ، طعمهای است برای پرندگان (اینها پرندگان آپولوناند؛ درونمایهٔ پرنده اینجا و بار دیگر جلوتر مطرح میشود). پس آپولون او را ترک کرده است، رهایش کرده تا بمیرد، یا شاید حتی پرندگانش را فرستاده باشد تا او را بکشند. و بدتر از این ــ این در پایان متن مشخص میشود وقتی کروسا میگوید: «تو بیهیچ دِینی به شوهر من، پسری در این خانه قرار دادی، آن زمان که فرزندم و فرزند تو…» ــ علاوهبر همهٔ اینها، پیشگویی او پسر غریبهای را بر کروسای بینوا تحمیل میکند. کل نظم نسبتها برآشفته میشود. و اعتراف کروسا مشتمل بر اعتراضی علیه این بیعدالتی مسلم و اعلان آن است که در متن با مقایسهٔ بین دو تولد مشخص میشود، و در مقام تقارنی که زیر پا گذشته شده تعریف میشود، نسبتی که بر هم خورده و خدا آن را نادیده گرفته است.»
حجم
۵۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۷ صفحه
حجم
۵۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۷ صفحه