دانلود و خرید کتاب آدم ما در بالیوود کریم نیکونظر
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب آدم ما در بالیوود اثر کریم نیکونظر

کتاب آدم ما در بالیوود

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آدم ما در بالیوود

کتاب آدم ما در بالیوود پژوهش کریم نیکومنظر است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. این کتابْ زندگی پرماجرای رژیستور مشهور پروفسور اوانس اوهانیان اوگانیانس رضا مژده را روایت می‌کند.

درباره کتاب آدم ما در بالیوود

حتما نام اوانس اوهانیانس را در جایگاه نخستین کارگردان سینمای ایران و مؤسس اولین مدرسهٔ هنرپیشگی و سازنده‌ٔ فیلم‌های «آبی و رابی» و «حاجی آقا آکتور سینما» شنیده‌اید. اوهانس که سال ۱۲۷۹ به دنیا آمد و ارمنی‌ایرانی بود، فقط نخستین کارگردان سینمای ایران محسوب نمی‌شود؛ بلکه او زندگی عجیب و خارق‌العاده و هیجان‌انگیزی داشت که کریم نیکونظر در کتاب آدم ما در بالیوود سعی کرده به این زندگی پرفرازونشیب بپردازد؛ زندگی‌ای که فقط به سینما منحصر نمی‌شود و حوزه‌هایی چون پزشکی، هوافضا، بازاریابی، ساخت هواپیما و... را نیز دربرمی‌گیرد.

اوهانس در پی شکست فیلم دومش در ایران به هندوستان مهاجرت می‌کند. چند سال آنجا می‌ماند و بعد از کسب تجربه‌های جدید به ایران برمی‌گردد. باز هم در ایران فیلم می‌سازد اما دوباره شکست می‌خورد و اینجاست که سعی می‌کند چهره‌ای جدید از خود نشان دهد: اوهانسِ طبیب و درمانگر کچلی و مخترع. و این کافی نیست. او نام جدید برای خود انتخاب می‌کند: رضا مژده.

اگر دوست دارید با این شخصیت جنجالی و چندبعدی بیشتر آشنا شوید و زندگی پرفرازونشیبش را بخوانید این کتاب را از دست ندهید.

خواندن کتاب آدم ما در بالیوود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ سرگذشت سینماگرهای قدیمی پیشنهاد می‌کنیم. کسانی که بر روی تاریخ سینما و همچنین تاریخ معاصر ایران (دوران پهلوی اول و پهلوی دوم) تحقیق می‌کنند نیز مخاطبان این کتاب هستند.

درباره کریم نیکونظر

کریم نیکونظر که سال ۱۳۶۰ به دنیا آمده، نویسنده، روزنامه‌نگار و منتقد سینمایی است. او تاکنون دو کتاب «آدم ما در بالیوود» و «سینما جهنم» را منتشر کرده که هر دو به سینما ارتباط پیدا می‌کنند. کتاب سینما جهنم به آتش‌سوزی سینما رکس آبادان و اتفاقات پیرامون آن می‌پردازد. نیکونظر چند سالی است که به‌عنوان میزبان پادکست رادیو تراژدی فعالیت دارد؛ پادکستی که هربار به زندگی و داستان تراژیک یک شخصیت می‌پردازد.

بخشی از کتاب آدم ما در بالیوود

«اُوانِس اوهانیان برای ساخت فیلم مصمم بود؛ قصه‌ای نداشت، اگر هم داشت به کسی چیزی نگفته بود. فقط الگویی در ذهنش بود که از تماشای فیلم در شوروی شکل گرفته بود. فیلم‌‌های تک‌پرده‌ایِ کمدی محبوب او بود؛ همان کمدی‌های بزن‌بکوب که ریشه داشتند در سیرک‌ها و نمایش‌های خیابانی؛ نمایش‌هایی که آکروبات‌بازها و دلقک‌ها مهم‌ترین چهره‌هاش بودند. او خوب می‌دانست که فیلمِ کمدی می‌تواند تماشاگر را جذب کند. اما کم‌کم متوجه شد که فیلم ساختن در ایران راحت نیست. روحش هم خبر نداشت که چه اتفاقاتی در این کشور افتاده و شهری که در آن پا گذاشته چه خون‌هایی را دیده است و این خون‌ها چه ربطی به عکس و عملیات آرتیستی و سینما دارند. او نمی‌دانست که از پنج سالِ پیش فیلم‌برداری و عکاسی در خیابان‌های تهران به دستور شاهِ مملکت ممنوع شده است. دلیلش به اتفاقی برمی‌گشت که برای سرگرد رابرت ایمبری (۱۹۲۴ ـ ۱۸۸۳)، نایبِ کنسولِ امریکا، رخ داده بود. سال ۱۳۰۳، یک ‌هفته بعد از راهپیماییِ سی‌هزارنفره‌ی مردم تهران در تشییع‌‌جنازه‌ی میرزاده‌ی عشقی و زدوخورد با مأموران پلیس، یک اتفاقِ دیگر در تهران جنجال آفرید. میانِ مردم شایعه‌ای پیچیده بود که مردی لَنگ از سقاخانه‌ی نوروزخان در چهارراه شیخ هادیِ تهران آب نوشیده، درجا شفا گرفته و لَنگی‌اش برطرف شده است. کم‌کم شایعه‌ی دیگری هم شنیده شد: این‌که یک پسربچه‌ی بهایی به گدای نزدیکِ سقاخانه صدقه نداده و درجا نابینا شده است. آن‌طور که شایعات می‌گفت، وقتی خانواده‌ی این کودک در سقاخانه شمع روشن کرده بودند بینایی بچه برگشته بود. آن روزها کلی از مردم راهی سقاخانه‌ی نوروزخان می‌شدند تا شفا بگیرند. ایمبری که عاشقِ عکاسی بود به آن محل رفته بود تا برای مجله‌ی نشنال جئوگرافیک از جمعیتی که جلوِ سقاخانه جمع شده بودند عکس بگیرد. همراهش یکی از کارکنان گردن‌کلفتِ شرکت نفت به نام ملورین سیمورا بود که قرار بود محافظش باشد. خودِ ایمبری دوربین و سه‌پایه را عَلَم کرده و شروع به عکاسی از جمعیت کرده بود. مردم گمان کرده بودند این اجنبی در حالِ عکاسی از زنانِ محجبه‌ی مسلمان است و به تریج قبای‌شان برخورده بود. برای همین هم به او اعتراض کرده بودند. اما ایمبری بی‌توجه به آن‌ها کارش را ادامه داده بود. یک‌باره روحانی هفده‌ساله‌ای داد زده بود که ایهاالناس، این دو نفر، ایمبری و محافظش، بهایی‌اند و قصد دارند که آبِ سقاخانه را مسموم کنند. مردمِ خشمگین به آن‌ها حمله کرده و این دو فرار کرده بودند. اما گروهی دنبال‌شان کرده بودند و ایمبری از ترس به قهوه‌خانه‌ای پناه برده بود تا شاید مأموران نظمیه به دادش برسند. ولی مهاجمان زودتر از آژان‌ها آن‌جا رسیده و به او حمله‌ور شده بودند؛ بعدها معلوم شد رویش آب جوش ریخته و چاقویش زده بودند. وقتی مأموران نظمیه وارد معرکه شده بودند، او را که نیمه‌جان بود به بیمارستان رسانده بودند.»

نظرات کاربران

کاربر 5361347
۱۴۰۲/۰۷/۲۱

عالی و جذاب

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۰۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۷۴ صفحه

حجم

۵۰۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۷۴ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان