کتاب فرهنگ بر و بچه های ترون
معرفی کتاب فرهنگ بر و بچه های ترون
کتاب فرهنگ بر و بچه های ترون از مرتضی احمدی است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. كلمههای ويژه، واژهها، اصطلاحات و ضربالمثلهای تهرانی در این کتاب جالب گردآوری شدهاند.
درباره کتاب فرهنگ بر و بچه های ترون
چه بسا زبانشناسان نحوهٔ گفتار ساكنان اصيل تهران را لهجه بنامند، اما استاد مرتضی احمدی در این کتاب به لهجهٔ تهرانی زبان میگوید؛ به خاطر وسعتش، به خاطر زيبايیاش، به خاطر گرمیاش. زبان تهران زبان عشق و دلدادگی است، زبان اپراست، زبان شعر و ترانه است، زبان لوطیها و داشمشدیهاست كه پيشينيانمان به ميراث گذاشتهاند و خود چهره در نقاب خاک كشيدهاند و در ظاهر بیصدا شدهاند، اما صدايشان هنوز در پردههای گوشمان نجوا میكند.
تهرانیها خيلی از صداها را از گفتارشان حذف كردهاند و تعدادی صدا به كلماتشان افزودهاند تا زبانشان بيشتر به دل بنشيند. بچه تهران بلند حرف نمیزند، با لب بسته، نرم و ملايم سخن میگويد. شيرينی اين زبان مهمانهای ناخواندهاش را چنان جذب خودش كرده است كه تکتک اين مهمانها وادار به تعقيب و تقليد شدهاند و حالا خودشان را بچههای اين پدر پير میدانند.
زبان تهران زبانی است جذاب و شيرين و همهپسند و همهگير كه در اين شصت هفتاد سال اخير به همه جا نفوذ كرده و در آينده نيز به نفوذش میافزايد و به همه جا سرک میكشد. اگر اين حركت تداوم يابد، شايد صد الی صد و پنجاه سال ديگر زبان تهران جايگزين ساير لهجهها شود، اما خود بچههای تهران آن هنگام ديگر نيستند كه استقرار امپراتوری زبانشان را جشن بگيرند.
مرتضی احمدی برای جمعآوری فرهنگ بر و بچههای ترون به ياری حافظهاش متكی بوده و گپزدن با
بچهمحلهای همسن و سالش و بچههای اصيل تهران و يادداشتكردن نكاتی كه در گفتههايشان میيافته. او با اين كار دِينش را به زادگاهش ادا كرده است.
فرهنگ بر و بچههای ترون از دو بخش تشكيل شده است. ۱. كلمات ويژه، ۲. واژهها و تعبيرات. در بخش «كلمات ويژه» كلماتی آمدهاند كه طرز تلفظشان در زبان تهران منحصربهفرد است و در ساير لهجهها به گونهای ديگر تلفظ میشوند. برای سهولت فراگيری طرز تلفظ اين گونه كلمات از آوانويسی لاتين استفاده شده است. در بخش «واژهها و تعبيرات» كه بخش اصلی كتاب نيز شمرده میشود، ابتدا، همان گونه كه از نامش پيداست، واژهها و تعبيرات تهرانی شرح داده شدهاند و در پايان صفحات مربوط به هر حرف، اصطلاحات و ضربالمثلها ذكر شدهاند. در اين بخش نيز اگر واژه، اصطلاح يا ضربالمثلی با لهجه تهرانی نوشته شده باشد، تلفظ آن با حروف آوانگاری لاتين نيز آمده تا تلفظ دقيق آنها ثبت و ضبط شود.
خواندن کتاب فرهنگ بر و بچه های ترون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید با اصطلاحات بروبچههای تهران آشنا شوید این کتاب را حتما بخوانید. اگر به آثار زندهیاد مرتضی احمدی علاقه دارید این کتاب برایتان جالب خواهد بود.
درباره مرتضی احمدی
سید مرتضی احمدی در ۱۰ آبان ۱۳۰۳ در تهران به دنیا آمد و در ۳۰ آذر ۱۳۹۳ درگذشت. او بازیگر سینما و تلویزیون، صداپیشه، گوینده و خوانندهای اهل ایران بود. این هنرمند در نگارش کتابهایش نیز نویسندهای یکّه، خوشقلم و توانا ت.صیف شده است؛ کتابهایی که هر یک برآمده و چکیدهای از سالها پرسهزدن و جدیت در یکی از عرصههای موردعلاقه و فعالیت او بودهاند. در هنر آواز و موسیقی نیز یکی از معدود خوانندگان سبک بیات تهران بود؛ به علاوهٔ اینکه نام و صدایش در زمرهٔ انگشتشمار پیشپردهخوانان قدیم برده میشود. هنرمندان بسیاری بارها او راستایش کردهاند.
گفته شده است که مرتضی احمدی علاقهٔ وصفناپذیری به تهران داشت. از جمله فعالیتهای دیگر او گردآوری و نگارش فرهنگ عامیانهٔ (فولکلور) تهران است. او در این زمینه کتابهای «کهنههای همیشه نو»، «فرهنگ بروبچههای تِرون»، و «پرسه در احوالات تِرون و تِرونیا» را تألیف کرده است؛ علاوه بر تألیفاتش در حوزهٔ فرهنگنویسی، برخی از قدیمیترین ترانههای کوچهبازاری تهران را بهصورت (ضربیخوانی) بازخوانی کرده است. او معروف به «صدای تهران» است.
بخشی از کتاب فرهنگ بر و بچه های ترون
«آب از دست كسی نچكيدن: خيلی پولدوست و خسيس بودن، كنس بودن. همچنين: نم پس ندادن.
آب از سر كسی گذشتن: دار و ندار را از دست دادن، از بين رفتن همهچيز، به خاك سياه نشستن. مثل: آب كه از سر گذشت چه يک نی چه صد نی.
آب اماله: آب صابون يا مايعی كه برای تنقيه به كار میرود، به تحقير به كسی میگويند كه مدام میرود و میآيد «چرا مثل آب اماله هی میری و برمیگردی».
آبا و اجداد : جد و آباد، جد اندر جد، ايل و تبار.
آبباريكه: درآمد كم، حقوقِ مختصر ولی دائمی.
آببازی : شنا، آبتنی.
آب به آب شدن: از شهری به شهری رفتن، ييلاق و قشلاق كردن؛ به هم خوردن تعادل مزاج بر اثر مسافرت.
آبپز : چيزی كه با آب پخته شود، مانند تخممرغ، سيبزمينی و... .
آبتراش كردن: داخل هندوانه يا خيار درشت را با قاشق تراشيدن.
آب توبه : بر سر كسی ريخته میشود كه از گناه دوری كرده، هدايت شده و به راه راست برگشته.
آب تو دل كسی تكان نخوردن: آرام و بیخيال بودن، نگرانی نداشتن، دلواپس چيزی نبودن.
آبجی : خواهر، همشيره.
آبخنك خوردن: زندانی بودن.
آبدار: جانانه، محكم و شديد «يه كشيده آبدار گذاشت تنگ گوشش».
آب دسته نخور : شتاب به خرج بده، عجله كن.
آبدوغ خياری: كاری را بدون توجه و دقت انجام دادن و بزن برويی كردن، باسمهای، قلابی.
آب دهنش راه افتاده : به هوس افتاده، اشتهايش تحريك شده آب از لب و لوچهاش راه افتاده.
آبديده: كسی كه در برابر مشكلات زندگی
سرسختی و مقاومت كرده و موفق شده باشد، سردی و گرمی روزگار چشيده.
آبرو باخته : رسوا، بدنام، بیآبرو، بیحيثيت.
آبرودار: سربلند، سرافراز و آبرومند.
آبروداری: با عزت، احترام، سرافرازی و سربلندی زندگی كردن.
آبروريزی: بدنامی و رسوايی به بار آوردن و انگشتنمای مردم شدن.
آبروندار: بیآبرو، بیحيثيت، بدنام، رسوا.
آبريزگاه: مستراح.
آب زيپو: مايعات نوشيدنی كممايه و بیمزه، بیبو و خاصيت.
آب زير پوست كسی رفتن: باز شدن رنگ رو، كمی چاق شدن، سرحال اومدن همچنين : يك پر گوشت نو بالا آوردن.
آبزيركاه: خوشظاهر و خوشبرخورد و خوش سر و زبان، اما در باطن موذی و حيلهگر همچنين: هفتخط.
آبشان تو يك جوی نرفتن: اختلاف داشتن، سازش نكردن.
آبشنگولی: مشروب الكلی، عرق كشمش.
آبغوره گرفتن: با كوچكترين كنايهای گريه كردن و اشك ريختن همچنين: اشك كسی دم مشكش بودن.
آب قلبش را خوردن: وضعيت انسان خوشنيتی كه از هر طرف سود نصيبش میشود و نيازمند كسی نيست.
آب كردن: با زبانبازی و تعريفهای بيجا كالای بنجل را فروختن.
آبكی: مشروب الكلی در اصطلاح جاهلها.
آبگاه: مثانه، بخشی از زير شكم.
آب گرم كردن: در آغوش كشيدن، همخوابگی با زن.
آبگوشت: نوعی غذای سنتی كه با گوشت گوسفند و نخود و لوبيا و زردچوبه و سيبزمينی و چاشنی به عمل میآيد.
آبگوشت چارمغز: نوعی آبگوشت آبگوشت با همان مواد اوليه به اضافه مغز پسته، مغز بادام، مغز فندق و مغز گردو.
آبگوشت كشك بادمجان: نوعی آبگوشت آبگوشت به اضافه بادمجان و كشك و نعنا.
آبگوشتی: كار سرهمبندی شده، كار بزن برويی و پر عيب و ايراد.
آبلمبو: جدا كردن آب ميوه از دانه آن با فشار دادن ميوه به وسيله انگشتان.
آبمالی: شستشو بدون استفاده از مواد پاككننده همچنين: گربه شورك.
آب میخوره واسش : خرج برمیدارد، هزينه دارد.
آب و تاب: طول و تفصيل، كش و قوس، لفت و لعاب.
آب و دون جدا : از همه چی جدا، سوای همديگه، هيچ چيزش به هم نزديكی نداره.
آبی گرم نشدن: عرضه هيچ كاری را نداشتن.
آبی گرم نكرده : در آغوش هم نرفته و همآغوشی نكرده.
آپاراتی: پنچرگيری، تعويضروغنی.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه