دانلود و خرید کتاب چند نامه برای ریمیدیوس ابراهیم رها
تصویر جلد کتاب چند نامه برای ریمیدیوس

کتاب چند نامه برای ریمیدیوس

نویسنده:ابراهیم رها
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چند نامه برای ریمیدیوس

«چند نامه برای ریمیدیوس» نوشته ابراهیم رها(-۱۳۵۰)، نویسنده معاصر ایرانی است. این کتاب دربردارنده ۸ نامه با نگاهی انتقادی و طنز میان دو شخصیت به نام‌های پدرو و ریمیدیوس در دهه ۷۰ میلادی در شیلی است. در بریده‌ای از یکی از نامه‌های کتاب می‌خوانیم: «ریمیدیوس خداحافظ! ما را مدتی‌ست که دستگیر کرده‌اند. گمان نمی‌کنم این موضوع دیگر خیلی برایت مهم باشد. یا اگر هم مهم باشد باعث اتفاقی نمی‌شود و من احساس خاک بر سر بودن می‌کنم برای این‌که هنوز عاشق تو هستم و تو در نامه آخرت همه‌اش از خواستگارهای تازه‌ات برایم نوشته بودی! من، دیه‌گو و دوستانش الان بیش‌تر از دو هفته است که در زندان هستیم. ریمیدیوس فکر می‌کنم این آخرین نامه‌ی من برای تو باشد. ما را دیروز محاکمه کردند و همه‌مان محکوم به اعدام شدیم! به همین سادگی. راستش من هنوز درست نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده. واقعیت این‌که از حکم صادر کردن قضات سانتیاگو هم سردرنمی‌آورم! و دیگر نامه‌ای در کار نخواهد بود که اگر هم فهمیدم این مسئله را برایت توضیح بدهم. ما را در یازده سپتامبر اعدام خواهند کرد ریمیدیوس. یازده سپتامبر سالروز کودتای شیلی است. روزی که پینوشه، آلنده را برکنار کرد و دیکتاتوری جانشین دموکراسی شد. از این حرف‌ها بگذریم. برایم نوشته بودی که از طریق یکی از دوستانت که بیش‌تر دوست خواهر توست وارد تجارت سنگ و جواهر شده‌ای و گفتی شاید با یک آدم دیگر که او هم در همین کار سنگ‌های قیمتی است ازدواج کنی. می‌شناسمش ریمیدیوس. خر نشو! زن یک آدم حسابی شو. این‌جوری من روحم آرام‌تر خواهد بود. باور کن! برایم در آخرین نامه فهرست خواستگار‌هایت را ردیف کرده بودی و از من خواسته‌ بودی نظرم را بنویسم که اگر زن کدام یکی بشوی خوشبخت‌تر خواهی شد. همین که زن من نشدی یعنی آدم خوشبختی هستی ریمیدیوس. عشق فقط به درد محکومین به اعدام می‌خورد و دیوانه‌ها. ریمیدیوس من هر دوتای این‌ها هستم. جالب است. نه؟!»
بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۸/۱۲/۲۶

قصه ی دوتا آدم ساده ی بی خبر از همه جا که مثل تمام ادم های ساده ی این دور زمونه بدون اینکه خودشون بفهمن دهنشون سرویس میشه

نازبانو
۱۳۹۷/۰۴/۱۲

خییییییلی عالیه ، پراز لحظات شاد و اندکی غم انگیز

Dentist
۱۳۹۶/۰۸/۱۸

یه کتاب طنز در قالب نامه نگاری و البته با مضامین سیاسی. بعضی قسمتاش واقعا بامزه بودن و بعضی قسمتاش معمولی.. بهترین قسمتش برای من مقدمه ی کتاب بود. در کل قلم طنز ابراهیم رها واسم جذابه..

🌻سپیده 🌻
۱۳۹۵/۱۱/۱۷

همین الان می خرم این کتابو و تا آخر می خونم.نمونه اش رو بخونیدو مطمئن باشید رهاتون نمی کنه...

🌻سپیده 🌻
۱۳۹۵/۱۱/۱۸

عالی براش کمه..."ریمیدیوس،گیر نده،آن خانم اصلا به من نمی خورد.راستش را بخواهی هیچکس،و اگر رو راست باشم هیچ خری زن من آس و پاس نمی شود.جز تو که خیلی مهربانی.......

mandi
۱۳۹۹/۰۷/۲۷

تکرار مکررات...

من به دیه‌گو گفتم وقتی آدم‌ها می‌توانند عاشق بشوند چرا می‌روند مبارزه می‌کنند؟ دیه‌گو گفت آن‌ها مبارزه می‌کنند تا بقیه بتوانند در دنیای بهتری عاشق بشوند.
بلاتریکس لسترنج
کسانی که کمتر کتاب می‌خوانند بیش‌تر اظهارنظر می‌کنند و آن‌هایی که بیش‌تر کتاب می‌خوانند اصلاً مجال حرف زدن پیدا نمی‌کنند
|قافیه باران|
دیروز میان این همه آدم‌های ناراحت یک خانمی را دیدم که خیلی لباس‌های زیبایی پوشیده بود و ناخن‌هایش را لاک زده بود و بوی خوبی می‌داد (خوب‌ها!) و موهایش صاف و بلند بود و لبخند قشنگی داشت و خرامان‌خرامان راه می‌رفت و... البته خودت خوب می‌دانی که ریمیدیوس من اصلاً به او نگاه هم نکردم، حتی یک لحظه هم نگاه نکردم، حتی یک نظر، فقط یک آن دیدمش و سرم را برگرداندم و تو را تصور کردم و بوی تو ذهنم را پر کرد... چرا این‌جوری نگاه می‌کنی ریمیدیوس؟ فکر بد نکن، گفتم که تو را تصور کردم. گیر نده، آن خانم اصلاً به من نمی‌خورد. راستش را بخواهی هیچ‌کس و اگر روراست باشم هیچ خری زن من آس و پاس نمی‌شود جز تو که خیلی مهربانی و من وقتی به تو فکر می‌کنم لبخند گشاده می‌زنم و نیشم تا بناگوش باز می‌شود.
سپیده
بعضی‌ها می‌توانند هرچیز بی‌ربطی را آن‌قدر خوب تعریف کنند که آدم با دهان کاملاً باز و لبخندی کاملاً گشاده به آن‌ها گوش دهد.
|قافیه باران|
در فیلم کازابلانکا همفری بوگارت در ایستگاه قطار با نامه‌ای در دست مانده بود و انگرید برگمن نیامده بود. حالا باران قطره قطره بر نامه می‌بارید و بوگارت هی شکست عشقی می‌خورد. هی باران می‌بارید هی بوگارت شکست عشقی می‌خورد. باران ارتباط تنگاتنگی با شکست عشقی دارد. «بوی موهات زیر بارون بوی گندمزار نمناک» را اگر شنیده باشید به صحت ادعای من پی خواهید برد. گمانم یکی از دلایلی که باران می‌بارد علاوه بر تلطیف هوا و استفاده برای کشت و زرع و... همین شکست عشقی باشد. انگار مردم در هوای آفتابی یا ابری شکست عشقی‌شان نمی‌آید و حتماً باید نم‌نم بارون، گل‌های گلدون، شرشر ناودون، با تو دیدن داره!
نازبانو
من از اول هم می‌دانستم خدا حرف تو را گوش می‌کند. نمی‌شد یک کم ملایم‌تر دعا می‌کردی ریمیدیوس جان؟!
نازبانو
من نمی‌دانم در طول تاریخ چرا همه‌ی کسانی که کودتا می‌کنند می‌گردند می‌بینند چه کسی در کشورشان محبوب است دقیقاً‌ علیه او کودتا می‌کنند. بر فرض اگر رئیس دولت یک آدمی باشد که همه از او بیزار باشند و مدام دروغ بگوید و بد صحبت کند و نداند ادب مرد به ز دولت اوست و... قطعاً هیچ کودتایی بر علیه او اتفاق نخواهد افتا
نازبانو
سلام ریمیدیوس! من حالم خوب است و امیدوارم تو هم خوب و سرحال باشی. امیدوارم یعنی دوست دارم این‌جوری خیال کنم. من زیاد خیال می‌کنم ریمیدیوس ولی تو نمی‌دانی که این شهر حتی از خیال‌های من هم گل و گشادتر است. خیال‌های من را یادت می‌آید؟ یادت هست یک روز خیال کردم اگر دم گاو را مثل تلمبه بالا و پایین کنم از دهانش شیر خواهم دوشید؟ من این کار را کردم و گاو به من لگد زد و تو را هل داد و تو افتادی کنار من! چه گاو خوبی بود ریمیدیوس. و من از آن روز همه گاوها را دوست دارم و حالا ما قرار است با هم ازدواج کنیم. ریمیدیوس چه کسی فکر می‌کرد حتی یک گاو هم در تقدیر آدم نقش داشته باشد، آن هم به این پررنگی!
سپیده
وقتی به تو فکر می‌کنم لبخند گشاده می‌زنم و نیشم تا بناگوش باز می‌شود.
|قافیه باران|
دیه‌گو با پای برهنه آمد خانه. پابرهنه بودنش چندان عجیب نبود، این دیوانه عادت دارد کفش‌هایش را به خیابان‌خواب‌ها بدهد. نه، دیه‌گو آمد و به من گفت پدرو، پدرو، خب البته می‌دانم این هم عجیب نیست او یا هر کس دیگر وقتی من را صدا می‌زند طبعاً‌ نخواهد گفت اسکار، اسکار!
نازبانو
من در راهپیمایی شرکت کردم و آنقدر جوّ من را گرفت که دو تا خیابان بیش‌تر از بقیه راهپیمایی کردم!!
نازبانو
دو تا کار خیلی ننگین است. یکی کودتا کردن، یکی استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای پدرسگ (قصد خاصی نداشتم. دیدم سی‌وچند سال است به آمریکا فحش‌های مختلف می‌دهیم، خواستم نوآوری کرده باشم)
نازبانو
تا به حال به متضاد دیرباز فکر کرده‌اید؟ می‌شود «زود بسته» این‌که چه چیزی زود بسته شود خوب است و چه چیزی زود بسته نشود خوب است خودش مسئله بسیار حائز اهمیت و تعیین‌کننده‌ایست چنان‌که می‌توان مردم را بر همین اساس به دو گروه طرفدار زود بسته شدن یا مخالف زود بسته شدن تقسیم کرد. به این موضوع خوب فکر کنید. خوب فکر کردید؟ خیلی بی‌ادبید!
نازبانو
ریمیدیوس جان، زندگی با من شوخی‌های خرکی کرد.
|قافیه باران|
بله، بگذریم. بعد به من یک عکس داد که توی آن شکل یک گیتار بود. البته او انگار بیش‌تر منظورش به آدمی بود که کنار گیتار بود اما واقعیت این است که فقط عکس گیتار برای من جذاب بود. ریمیدیوس من خیلی دوست دارم برای تو گیتار بزنم. اینجا در بارها و حتی در کنار خیابان دخترهای زیبا با آهنگ گیتار می‌رقصند. خیلی خوب هم می‌رقصند. چند شب پیش یکی از همین رقصنده‌ها... هیچی ریمیدیوس!... می‌رقصید. مثل بقیه.
سپیده
ازدواج چیز خوبیه ریمیدیوس. البته فقط اگه با تو باشه.
|قافیه باران|
یک تعداد نامه وجود دارد که با عبارت کلیشه‌ای اگر از احوالات اینجانب خواسته باشید شروع می‌شود. این نامه‌ها خیلی کاربرد ندارد و در واقع در طول زمان کارکرد خود را از دست داده است.
|قافیه باران|
کلمه‌ی «پاره» وقتی پسوند یا پیشوند کلمات دیگری قرار می‌گیرد تعابیر دقیق و درستی خلق می‌کند. بر فرض یک رئیس دولتی به قطعنامه‌های شورای امنیت در مورد تحریم‌ها می‌گوید «کاغذپاره» و توجه نمی‌کند حاصل این ماجرا به پاره شدن... مردم می‌انجامد
hoda.family

حجم

۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۱۷,۰۰۰
تومان