دانلود و خرید کتاب پرت و پلا ابراهیم رها
تصویر جلد کتاب پرت و پلا

کتاب پرت و پلا

معرفی کتاب پرت و پلا

داستان «پرت و پلا» نوشته ابراهیم رها (علی میرمیرانی)، طنزنویس موفق ایرانی، در ادامه ماجرای کتاب «دری‌وری» او است. رها در این کتاب ادامه ماجراهای خانواده آقای معیری را تعریف می‌کند. پیرمرد ۹۴ ساله‌ای که به دو چیز خیلی علاقه دارد، پیاده‌روی و دکترمصدق. در کتاب قبلی خواندید که معیری از آن آدم‌هایی بود که شناسنامه برادر مرده‌اش را صاحب شده بود. و این شناسنامه، وقتی او بعد از سال‌ها زندگی در سلامت کامل، بیمار و بستری شد، برایش دردسرهایی در بیمارستان ایجاد کرد که بعد از مرگ نافرجامش هم گریبان بچه‌هایش را گرفت. بله مرگ نافرجام، چون او درست یک ساعت بعد از این که به آن دنیا رفت انگار جوابش کرده باشند، به قول نویسنده معامله‌اش با عزرائیل بهم خورد و برگشت. با برگشتن او محاسبات و معادلات خانواده معیری هم به‌هم خورد. حالا در جلد دوم می‌بینید که پدربزرگ ۹۴ ساله روز به روز سرحال‌تر می‌شود، بیماری‌هایش شفا پیدا کرده‌اند و عاشق دختری تازه‌جوان به اسم صدف هم شده است. او یک قرار ملاقات با میراث خوارهایش ترتیب می‌دهد تا تکلیف ارث و میراثش را مشخص کند اما او شرط و شروطی دارد که تا بچه‌هایش به جا نیاورند از ارث و میراث خبری نیست. آن هم ازدواج نوه کوچک خانواده است. در انتهای کتاب هم یک اتفاق عجیب می‌افتد که باید خودتان بخوانید. «به‌هرحال اطالهٔ کلام موجب دردسر نشود. من تصمیم گرفته‌ام با شما مسئله‌ای را در میان بگذارم. طهمورث باید ازدواج کند. یعنی تا ازدواج نکند، نه خودش سهمی از ارث خواهد داشت، نه ارثیه بین خانواده تقسیم خواهد شد. راحت‌تر بگویم. معنی‌اش این است که همه باید مجدانه تلاش کنید طهمورث ازدواج کند. عمه‌هایش، دخترعمه‌هایش، برادرانش، عموها و پدرش، همه و همه کمر همت ببندید. این پسر سال‌ها ایران نبوده و با فرهنگ و شرایط آشنا نیست. همین که پدرش برایم می‌گفت طهمورث رفته و رَپَتو برگشته، خودش کافی است تا عمق فاجعه را نشان بدهد. او برای یافتن سر و همسر به کمک شما نیاز دارد. من نمی‌دانم خداوند قادر متعال چه‌قدر برای این‌جانب عمر در نظر گرفته اما قراین و شناسنامه و تقویم می‌گویند این فرصت خیلی هم نباید زیاد باشد. دیگر خود دانید. همین والسلام.» این رمان هم روندی هیجان‌انگیز و پرتنش دارد، مانند کتاب قبلی از تکنیک غافلگیری در آن بسیار استفاده شده است، به ماجراهای روز می‌پردازد و متولدان دهه‌های بیست، سی، چهل، پنجاه، شصت و هفتاد، مثل رمان قبلی نمایندگانی در این رمان دارند. در واقع به‌نوعی مناسبات اجتماعی و روابط نمایندگان نسل‌های مختلف را بررسی می‌کند. از سیاست تا ریاکاری و ظاهرفریبی و عشق‌های خنده‌دار و حرف‌های خنده دارتر را در «پرت‌وپلای» ابراهیم رها می‌خوانید.
بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۸/۰۹/۰۳

طنز بی نظیر گلچینی که از اعضای خانواده کرده گلچینی از مردم جامعه ی ماست خصووووصا صفدر

Ghazal Karavan
۱۳۹۹/۰۲/۱۱

به نسبت کتاب قبلی همین مجموعه جذابیت کم تری داشت ... برای زنگ تفریح و مقداری خنده خوبه ...

نیکان
۱۳۹۹/۰۱/۲۸

از خوندنش لذت بردم.

arad
۱۳۹۹/۰۳/۱۴

جلد قبلی بهتر بود ولی اینم همچنان خوب و سرگرم کننده است.

akram
۱۳۹۹/۰۵/۱۶

طنز خیلی خوبی داشت

esmat
۱۴۰۱/۰۹/۱۹

طنز جالبی بود برای انبساط خاطر و کمی خلاصی از روزمره های تلخ زندگی خوبه

کاربر 7814499
۱۴۰۳/۰۸/۲۲

ابتدا در مورد حسم نسبت به این کتاب می نویسم. در ابتدا: خب که چی، یه حس بی تفاوتی و بره جلو ببینم چی می‌شه. در وسط: بدم نیستا، حس کنجکاوی و همزاد پنداری با برخی از شخصیت‌ها. هر چه از نیمه‌ی داستان

- بیشتر
نقاد (بر وزن قناد)
۱۴۰۲/۰۳/۱۳

سه گانه ابراهیم رها از سه گانه بتمن جذاب‌تره! از خود نویسنده شروع میکنیم که حرف نداره. اولین کتاب که از ایشون خوندم کتاب "عمو جان استالین" بود. نثر روون و گاهاً انتقادی ، نوشته هاشون رو از بقیه نویسنده ها متمایز

- بیشتر
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
۱۴۰۱/۰۶/۱۳

نسبت به دری وری سطحش پایین تر بود

به عنوان دوست پدرش در جریان هستم که لااقل ده‌تا خواستگار آدم‌حسابی داشته. دکتر، این‌که می‌گم دکتر یعنی هم دکترا در طب هم دکترا در ادبیات و فلسفه و مهندسی.» «پس چرا مجرد مونده؟ پدرش خمره اندازهٔ دختر به اون بزرگی داره؟» «اصلاً شما تصور کنین پدرش خواسته ترشی بندازه‌ش. اصلاً حرف شما درست. به‌هرحال به هیچ‌کدوم از اون‌ها نداده. به دلیل منطقی یا غیرمنطقی.» «آها، پس یعنی نگهش داشته تا امروز و حالا واسه طهمورثِ ما.» «واسه طهمورثِ ما سبزی‌فروش نیم‌کیلو تره‌جعفری نگه نمی‌داره.
بلاتریکس لسترنج
این هم یکی دیگر از عادت‌های نامربوط و مرسوم است. مانند این سؤال که یکی درِ اتاق را می‌گشاید و می‌بیند شما تک‌وتنها نشسته‌اید و بعد می‌پرسد فلانی این‌جا نیست؟! بعضی عادت‌ها عجیب اما واقعی‌اند.
Ali
صفدر، طهمورث را خیلی برادرانه به آغوش کشید. در واقع حالتش بیشتر از آن‌که برادرانه باشد شبیه اخوی‌ها بود! «برادر طهمورث تو اعماقِ من را پُر از شادی کردی. ظاهرت و کارهات ما رو یاد برادر ارزشی تتلو می‌ندازه. امیدوارم این‌جا موندگار شی و مثل اون به مردم خودت خدمت کنی تا در انتخابات بعدی با پیوند تتلو و رَپَتو بتونیم پیروز بشیم.»
بلاتریکس لسترنج
معیری نگاهی به فرزند کوچکش انداخت و گفت «اگر صلاحیت نشستن در جمع رو نداری من صلاحیت بیرون کردنت از جمع رو دارم.» سیاوش کلاً محو شد.
سورملینا؛
«نه، دری‌وری که مال قبله، من پرت‌وپلا می‌خونم!»
آریا سلطانی نجف آبادی
«بگذریم آقای طهمورث. شما قصد دارین مجدداً برگردین امریکا و اون‌جا زندگی کنید یا از این‌هایی هستید که چند سال هر کاری دل‌شون خواسته در اون‌طرف آب انجام دادن و بعد اومدن ایران یه دختر آفتاب‌مهتاب‌ندیده بگیرن و همین جا طبقهٔ بالای خونهٔ پدرزن‌شون زندگی کنن؟»
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷

حجم

۱۰۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۴ صفحه

حجم

۱۰۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۴ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
۱۳,۵۰۰
۵۰%
تومان