دانلود و خرید کتاب چیزهایی که برای هیچ کس تعریف نکردم (قسمت اول) نهال سهیلی فر
تصویر جلد کتاب چیزهایی که برای هیچ کس تعریف نکردم (قسمت اول)

کتاب چیزهایی که برای هیچ کس تعریف نکردم (قسمت اول)

انتشارات:داهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۵۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چیزهایی که برای هیچ کس تعریف نکردم (قسمت اول)

کتاب چیزهایی که برای هیچ کس تعریف نکردم (قسمت اول) نوشتهٔ نهال سهیلی‌فر است و انتشارات مجید آن را منتشر کرده است. این کتاب جلد اول از این مجموعه است.

درباره کتاب چیزهایی که برای هیچ کس تعریف نکردم

امروزه سبک‌های گوناگونی در ادبیات به‌وجود آمده است و این مهم دیگر در ادبیات کلاسیک خلاصه نمی‌شود؛ سبک‌هایی که شاید بعضی‌های‌شان به‌مذاق دسته‌ای از افراد بیشتر خوش بیاید و به‌مذاق دسته‌ای دیگر کمتر. 

کتاب چیزهایی که برای هیچ کس تعریف نکردم را نمی‌توان در سبک واحدی گنجاند. زیرا ترکیبی است از رمان نو، شرح‌حال‌نویسی، خاطره‌نویسی، فلسفه و روان‌شناسی. اما نکتهٔ برجسته‌ای که در مورد این کتاب وجود دارد این است که نویسنده کوشیده با الهام‌گرفتن از کتاب اعترافات نوشتهٔ «ژان ژاک روسو» و سبک نگارش رمان نو بکوشد با چشم دیگری به‌واقعه‌ها نگاه کند و چیزهایی که کمتر کسی جرئت اعتراف‌شان را دارد یا حتی کمتر بهشان توجه می‌کند، با بیان ساده‌ای روی کاغذ بیاورد.

خواندن کتاب چیزهایی که برای هیچ کس تعریف نکردم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران شرح حال و خاطره و جستار پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چیزهایی که برای هیچ کس تعریف نکردم

«بعضی وقت‌ها بعضی چیزها طوری در پوست و استخوانت رخنه می‌کنند که انگار جزوی جدایی‌ناپذیر از تو هستند. انگار از بدو تولد با تو بوده‌اند و پابه‌پای تو رشد کرده‌اند. غم و اندوه و حس پوچی در پوست و استخوانم رخنه کرده، همینطوری که گفتم. گاهی حس می‌کنم ته تهش هستم. حس می‌کنم تمام دردهای عالم در دلم است و دیگر از هیچ پی‌آمد ناگوار تازه‌ای جا نخواهم خورد.

گاهی حواسم پرت است اما به‌خودم که می‌آیم دوباره متوجه می‌شوم این روال تا آخر عمرم ادامه خواهد داشت. من اینم. باید پذیرفت. پذیرفته‌ام. نمی‌دانم.

حس می‌کنم در تابوتی چوبی گیر افتاده‌ام، تابوتی تنگ. و به‌هر طرف که می‌کوبم، نمی‌شکند. من ترس از فضاهای بسته دارم... .

انسان چه زجری می‌کشد، وقتی نمی‌تواند مراقب کسانی که می‌خواهد باشد، وقتی نمی‌تواند از همه محافظت کند. انسان زجر می‌کشد.

گمان می‌کنم تمام باورهایم در هم شکسته. همه چیز پوچ است. من هم پوچم. من ناتوان و ضعیفم. من سردرگمم و مدام سردرگم‌تر می‌شوم. گاهی از خودم می‌پرسم نکند عاشقت شده‌ام،‌ کلاهدوز من؟! بعد فکر می‌کنم اگر شده بودم، دیگر برای راستی‌آزمایی‌اش از خودم سؤال نمی‌کردم.

روزها را طوری می‌گذرانم گویی تکه‌ای از بوتهٔ خار قورت می‌دهم. می‌بُرد و پایین می‌رود و هر روز زخم روز قبل تازه‌تر و عمیق‌تر می‌شود.

به‌کجا می‌خواهد برسد؟ به‌کجا می‌خواهم برسم؟

اگر من خدا بودم، احتمالاً سیاست کاری‌ام متفاوت بود.

جسمم نمی‌آرامد، روحم نمی‌آرامد، ذهنم نمی‌آرامد.

هرچند می‌ترسم، اما گمان می‌کنم آخر دیوانه خواهم شد. هستم. دیوانه‌تر خواهم شد.

و من از خیلی چیزها می‌ترسم، کلاهدوز من... .»



farzani
۱۴۰۱/۰۸/۲۱

همیشه از خوندن دلنوشته های آدما لذت بردم. دوست دارم بدونم چطوری فکر میکنن چه احساساتی دارن. برای من لذت بخش بود . خیلی جاها احساس کردم از فکر و زبان من حرف میزنه. اگر به خوندن دست نوشته های

- بیشتر
هدیه
۱۴۰۱/۰۸/۲۱

این کتاب قرار نیست چیزی به شما یاد بده و سبک دلنوشته داره و اگه شرایط سختی رو میگذرونین می‌تونه مفید باشه چون این حس و بهتون میده که یه نفر دیگه هم مثل شما یه جای تو این دنیا

- بیشتر
Cristina
۱۴۰۱/۰۸/۲۳

کمی متفاوت! نگاهی که نسبت به این کتاب پیدا می‌کنید، بیشتر به ویژگی‌های شخصیتی‌ شما بستگی دارد تا سطح کتاب از لحاظ علمی. اگر از آن آدم‌هایی هستید که افکار پیچ پیچی دارند؛ و با مفهوم اندوه و تردید مانوس هستند؛ احتمالا

- بیشتر
melika;)
۱۴۰۱/۰۹/۱۰

دختر نوشتت عالی بود:)))) میتونم بگم کتابت یه تیکه از قلبمه... کتابت انگار خود منه.یا اصن نه؛ من نوشته های کتابتم؟:) به هر حال باید بگم بهترینی 🤍 از طرف کسی که نوشتت یه تیکه از قلبشه:)

شهبانو
۱۴۰۱/۰۹/۰۸

این کتاب رو زمانی خوندم که احساسات مختلفی و عجیب غریبی رو شروع به تجربه کردم ، شاید همون احساسات نوجوانه و دوران بلوغ باشه .. ولی احساساتی عجیب که وقتی ادما تجربشون میکنن اکثرا فک میکنن چون این احساسات

- بیشتر
zed._shin
۱۴۰۱/۰۸/۲۳

من این کتاب رو تا حدی دوست داشتم. چون خیلی زیاد میتونستم درکش کنم و تجربش کرده بودم! و همین باعث شد برام کشش داشته باشه...ولی یه کم حوصله سر بره و انرژی منفی زیادی داره. انگار یک نفر فقط

- بیشتر
جو مارچ
۱۴۰۲/۰۳/۰۶

صراحت بیان و توان بیان احساسات خیلی باارزشه... این کتاب حرف هایی رو میزنه که با اینکه ممکنه خیلی ساده به نظر برسن اما گاهی بیانشون سخته... و وقتی میخوندمش احساس میکردم خیلی از جملاتش رو قبلا تو مغزم بهشون

- بیشتر
یلدا روشن
۱۴۰۲/۰۱/۰۱

۳۵_کتاب خوبی بود همش حس میکردم یکی حرفای مغزم رو که نمیدونم چجوری بگم نوشته⭐

AS4438
۱۴۰۱/۰۸/۲۳

تشکرازناشرمحترم وطاقچه عزیز،، کتاب بسیارعالی،منتظر جلد بعدی هستم،ادبیات ومطالبی متفاوت باآنچه ازدیگرنویسندگان چنددهه اخیر درکتابها یشان آمده، عالی بود ومتفاوت.

Mahdi MR
۱۴۰۱/۱۰/۰۱

پشت هر خط این کتاب غم پنهانی رو لمس کردم که انگاری خوب درک نشده بود .. و چقدر اسم کتاب به درستی و زیبایی انتخاب شده. با توجه به یادداشت های نویسنده و متن کتاب به نظرم اومد تنها هدف کتاب

- بیشتر
گاهی بهتر است چیزهایی را داشته باشی و از دست بدهی، تا اصلاً نداشته باشی.
Parinaz
افسردگی و مهلت با هم نمی‌سازند. برای آدمی که افسرده است نباید مهلت تعیین کرد، وگرنه اضطراب او را در برمی‌گیرد و از بیخ و بن می‌زند زیر همه‌چیز. از آدمی که افسرده است باید مراقبت کرد. باید گذاشت او بازهٔ زمانی تعیین کند
Cristina
من فقط احساس سردرگمی می‌کنم یا دیگران هم چنین حسی دارند؟
درجستجوی‌او
چقدر چیزهای به‌ظاهر ساده‌ای را نیاز داریم و چقدر به‌سختی از آن‌ها محرومیم... .
هدیه
کاش کمی چشم بصیرت داشتم... کاش دریچه‌های روحم بازتر می‌شد... کاش به‌نحوی، به‌هر نحوی، اوضاع «بهتر می‌شد».
Aysan
خدا را شکر می‌کنم به‌خاطر چیزهایی که دارم، اما چیزهایی هستند که اگر نباشند جای خالی‌شان ترک عمیقی بر روحت می‌شوند.
And call me melika
همین‌قدر کلیشه، اما هرچه بیشتر بخوانی، بیشتر ببینی، بیشتر بگردی و جست‌وجو کنی، بیشتر یاد بگیری، بیشتر خود را در معرض آزمون بگذاری و به‌چالش بکشی، می‌فهمی حقیقتاً چقدر نمی‌دانی! چقدر چیزها هست که هنوز کامل بلد نیستی، چقدر چیزها هست که می‌خواهی یادبگیری، چقدر وقت کم است، چقدر کار زیاد است، چقدر اضطراب هست، چقدر راه طولانی است.
pharzaan
دوست داشتم لباس به‌تن می‌کردم، سوار خودرویی می‌شدم که راننده‌اش موسیقی‌های ملایمی گذاشته است و تا خود صبح در شهر رانندگی می‌کرد. همیشه انجام دادن این کار را دوست داشتم
مامانِ ملینا👧
چند وقتی هست که دلم برای کسانی که در گذشته به من بدی کرده‌اند هم تنگ شده است. نمی‌دانم چرا. شاید دلم برای خاطرات‌مان تنگ شده. شاید دلم برای کسانی که زمانی بودند، تنگ شده. نمی‌دانم... .
هدیه
روزها را طوری می‌گذرانم گویی تکه‌ای از بوتهٔ خار قورت می‌دهم. می‌بُرد و پایین می‌رود و هر روز زخم روز قبل تازه‌تر و عمیق‌تر می‌شود.
امیرمحمد قرائی

حجم

۸۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۸۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان