کتاب دو منظره و داستان های دیگر
معرفی کتاب دو منظره و داستان های دیگر
کتاب الکترونیکی «دو منظره و داستان های دیگر» نوشتهٔ غزاله علیزاده در انتشارات توس چاپ شده است.
درباره کتاب دو منظره و داستان های دیگر
این کتاب حاوی ۱۳ داستان کوتاه از چند مجموعهٔ مختلف نوشتهٔ غزاله علیزاده است. عناوین داستانهای این کتاب عبارتاند از:
سفر ناگذشتنی: شجرهٔ طیبه، پاندارا، با انار و با ترنج از شاخ سیب
چهارراه: دادرسی، بعد از تابستان، جزیره، سوچ
تالارها: نقشها، اول بهار، گردوشکنان، تالارها
کشتی عروس
دو منظره
کتاب دو منظره و داستان های دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای کوتاه ایرانی پیشنهاد میشود.
درباره غزاله علیزاده
فاطمه «غزاله» علیزاده ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ در مشهد به دنیا آمد. او نویسندهٔ ایرانی است که بهدلیل نوشتن رمان دوجلدی خانه ادریسیها مشهور شده است. او که دختر منیرالسادات سیدی (شاعر و نویسنده) بود، کار ادبی خود را از دهه ۱۳۴۰ (خورشیدی) و با انتشار داستانهای کوتاه در مشهد آغاز کرد. در کنکور در رشتههای ادبیات فارسی در مشهد و کنکور حقوق و فلسفه در تهران قبول شد اما بهدلیل خواست مادرش، حقوق را انتخاب کرد. او بعد از اینکه مدرک کارشناسی علوم سیاسی از دانشگاه تهران را گرفت برای تحصیل در رشتهٔ فلسفه و سینما در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت. در ابتدا قرار بود دکترای حقوق بگیرد اما با زحمت و تلاش توانست رشتهاش را به فلسفهٔ اشراق تغییر دهد. پایاننامهای هم که قرار بود دربارهٔ مولوی بنویسد، با مرگ پدرش نیمهتمام ماند.
از غزاله علیزاده تا به حال رمانهای خانه ادریسیها، دو منظره، شبهای تهران و ملک آسیاب و مجموعه داستانهای سفر ناگذشتنی، چهارراه و تالارها منتشر شده است. او جایزهٔ بیستسال داستاننویسی را برای کتاب خانهٔ ادریسیها و جایزهٔ قلم طلاییِ مجله ادبی گردون را برای داستان کوتاه «جزیره» در سال ۱۹۹۹ میلادی از آن خود کرده است. او به بیماری سرطان دچار شده بود. دوبار خودکشی ناموفق داشت تا در نهایت در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵ در جواهرده رامسر خود را از درختی حلق آویز کرد و زندگی را بدرود گفت. آرامگاه او در در امامزاده طاهر کرج قرار دارد.
بخشی از کتاب دو منظره و داستان های دیگر
«سومین کوچه گمان میکنید، کوچهٔ شائوم است. پا در کوچه میگذارید و دیگر به یاد باد نیستید. معماری بیرحم کوچه فرصتها را تمام گرفته، قدیمترین کوچه و نیز نوترین کوچه، بندهای آجر قرمز با گسترشی شریان وار به راستای سیمان دودی فراز میرود و سطح سرد سیمانی به رگهایی منتشر چشم میزند و در حیرتید که چگونه آب باران از بام فرود میآید. آسمانخراشی با معماری سلیس مربع و چهارصد پنجرهٔ بیساکن. و شما نگران نیستید که حتم دارید هفتهٔ بعد اعلان اجاره میگذارند بر هر کدام یا فروش. در کوچه پیش میروید و طبعآ تدریجی چرا که پیادهاید و میرسید محلهٔ کهنه. پنجرههای ششگوش محدب نشان خانههای قدیمی، پردههای چرکتاب قهوهیی با بوتههای بنفش و گلدانهایی نازک از گل پنجپر طلایی. گل مائومیا که شیرهیی شیرین دارد و چون سپیدهٔ تخممرغ، با جسمیتی تغییرپذیر از نگاه.
به دهلیز همیشگی میرسید و فانوس همچنان روشن است چون سالهای پیش. تیرهیی از خویشان پدری شما به تردید هنوز زندهاند، زنی که نامه را نوشته نیز از همان تیره است به عقب که برگردید او را در دهلیز میبینید با تاجی از گلهای اطلسی، با عروسکهای پارچهیی، بچهیی کوچک و زردرنگ، چرا که خانواده بند تغذیهاش نیستند، طول دهلیز را گرم خواندن تاریخ میرود و شما هیچ به زیبایی یا زشتی او فکر نکردهاید. هفتهٔ پیش از کارخانه که برگشتید در جعبهٔ پست نامهیی بود که سر پلهها گشودید و همانجا خواندید، نویسنده از خویشاوند عزیز عذر خواسته بود و گفته بود جز اینکه به تنها بازماندهٔ شریف خاندان خود التجاء کند چارهیی نمیدید و برای حل مشکلی غریب به کمک شما احتیاج داشت و تقاضا میکرد یک عصر هفتهٔ آینده به خانهٔ او بروید. زنی ته دالان بر پلهها نشسته و بهدیدن شما برمیخیزد و پیش میآید با جامهیی گشاد و خاکیرنگ و دستهایی همچنان کوچک و بیحالت که رها که میکند چون دولاشهٔ بیتکان فرومیافتند. در نور فانوس این چهرهٔ همواره پریدهرنگ به خاکستری گشته و در بناگوش و زیر چشمها و منحنی چانه دودی سرد میشکند آنگاه با زرد میآمیزد. از پله بالا میروید و در که میگشاید صدای چک چک آب است و بوی ادرار از بچهیی خفته در گهواره. سوی گهواره میروید تا از نزدیک او را ببینید، در نور کم اتاق او غرقهٔ سنگینترین خواب شیرخوارگیست با صورتی پیرتر از صورت یک پنجماهه و شاید زیرپوست او، به رگهای آبی تن شیر کافی نمیرسد. لامیا هیزمی خشک در بخاری میگذارد و شما بر روی یکی از دو صندلی چوبی مینشینید. او ساکت است و سربهزیر و بیاینکه سرفراز کند پرههای بینیاش لرزان است و چشمها نمناک. جریان طولانیست. لامیا میگوید باید از دورتر شروع کنم، با گردنی افراخته خیره به شعلههای آتش است.»
حجم
۴۲۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۳۶ صفحه
حجم
۴۲۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۳۶ صفحه