دانلود و خرید کتاب جنس ضعیف اوریانا فالاچی ترجمه یغما گلرویی
تصویر جلد کتاب جنس ضعیف

کتاب جنس ضعیف

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جنس ضعیف

کتاب الکترونیکی «جنس ضعیف» نوشتهٔ اوریانا فالاچی با ترجمهٔ یغما گلرویی در انتشارات نگاه چاپ شده است.  از دیگر آثار مهم فالاچی می‌توان «زندگی، جنگ و دیگر هیچ»، «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» و «پنه لوپه به جنگ می‌رود» را نام برد.

 اوریانا فالاچی در طول سال‌های فعالیتش برنده جوایزی مانند مدال طلای تلاش فرهنگی برلوسکونی، جایزه آمبرگنو درو، معتبرترین جایزه میلان، جایزه آنی تیلور مرکز مطالعات فرهنگ عامه نیویورک شد. او همچنین یک‌ بار برای دریافت جایزه نوبل نامزد شد.

درباره کتاب جنس ضعیف

جنس ضعیف؛ گزارشی از وضعیت زنان جهان، کتابی است که فالاچی بعد از سفر به پاکستان، هند، مالزی، ژاپن و آمریکا نوشت و در آن دربارهٔ وضعیت زنان در این کشورها توضیح داد. این اثر مجموعه گزارش‌های او برای نشریه L'Europeo است که در سال ۱۹۶۱ به شکل کتاب منتشر شد.

فالاچی عقیده دارد در جهان امروز، همه‌ٔ زنان کم‌و‌بیش راه غلطی را پیش گرفته‌اند که به‌جز رنج و عذاب، پایانی ندارد؛ آن هم به‌دلیل برداشت غلطی از دو کلمه که امروز بر سر زبان همه‌ٔ زنان جهان است، یعنی استقلال و پیشرفت...»

در نگاه اول ممکن است به نظر برسد کتاب جنس ضعیف دربارهٔ زنان و حقوق زنان صحبت می‌کند یا ممکن است با بیانیه‌ها و نظریات فمینیستی در ارتباط باشد، اما این اثر تنها گزارشی از وضعیت زندگی زنان است و با مطالعهٔ آن با نحوهٔ ازدواج، آداب و رسوم خانواده‌ها، پوشش و نقش زنان در جوامع کمتر‌توسعه‌یافته و سنتی آشنا می‌شوید.

کتاب جنس ضعیف را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به جامعه‌شناسی و مطالعات زنان پیشنهاد می‌شود.

درباره اوریانا فالاچی

اوریانا فالاچی در ۲۹ ژوئن ۱۹۲۹ در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. در زمان تولد او، موسولینی زمام امور را به دست گرفته بود. اندکی بعد، زمانی که اوریانا نه‌ساله بود، آتش جنگ جهانی دوم برافروخته شد. پدر او، از موسولینی نفرت داشت، به همین دلیل وارد جنبش‌های مقاومت زیرزمینی شد و دختر، در این دوران به پدرش کمک‌های بسیاری کرد. هرچند بعدا به این نتیجه رسید که دو طرف جنگ، تفاوت چندانی با یکدیگر نداشتند. او از بیست سالگی نوشتن برای نشریات مختلف را آغاز کرد و از این لحظه با عنوان «درک کردن قدرت واژه‌ها» یاد می‌کند. همین واژه‌های قدرتمند او سبب شد تا به سرعت پیشرفت کند و از یک ستون‌نویس در روزنامه‌ محلی، به روزنامه‌نگار بین‌المللی تبدیل شود.

فالاچی در طول سال‌ها فعالیت خود، با رهبران و سران سیاسی بسیاری دیدار و مصاحبه کرد. این مجموعه مصاحبه‌ها سبب شد تا اوریانا فالاچی در جهان بیش از پیش شناخته شود. محمدرضا پهلوی شاه ایران، یاسر عرفات رهبر فلسطین، ذوالفقار علی بوتو سیاستمدار پاکستانی و پدر بی‌نظیر بوتو، روح‌الله خمینی رهبر و ولی فقیه ایران، ایندیرا گاندی سیاستمدار و نخست‌وزیر هند، گلدا مایر سیاستمدار و نخست‌وزیر اسرائیل، ملک حسین پادشاه اردن، معمر قذافی رئیس کشور لیبی، جرج حبش رهبر و سیاستمدار فلسطینی و هنری کسینجر وزیر امور خارجه آمریکا از جمله کسانی بودند که فالاچی با آنان مصاحبه کرد.

اوریانا فالاچی به سرطان غیرقابل کنترلی مبتلا شد و بعد از این واقعه تصمیم گرفت که به کار حرفه‌ای خود پایان دهد و در آمریکا و ایتالیا به استراحت بپردازد. اما البته این عهد را بعد از فاجعه یازده سپتامبر شکست و کتابی به نام خشم و غرور، که جنجال بسیاری نیز به پا کرد، منتشر کرد. این کتاب دربردارنده نظرات تند او درباره چیزی بود که امروزه به نام اسلام در جهان می‌بینیم. انتشار آن باعث شد تا تهدیدها علیه او چنان زیاد شود که او نتواند حتی یک روز را بدون مامور از خانه‌اش خارج شود. او در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶ در هفتادوهفت سالگی در فلورانس ایتالیا چشم از جهان فروبست.

بخشی از کتاب جنس ضعیف

«از اتاقم اومدم بیرون و رفتم تو راه‌رو تا خلاص بشم از اون حسِ گیجی که واسه بودن تو یه کشورِ غریبه دچارش شده بودم. همه چی برام غریبه بود. هوا، صورتا، آسمونی که یه شبِ تاریک بهش چیره شده بود و هلالِ ماهی که مثلِ تیغهٔ کجِ یه خنجر برق می‌زد. یه کلفتِ سیاه و استخونی روی زمین چمباتمه زده بود و با چشمای مات و صبورش نگام می‌کرد. درِ اتاقِ دوییلیو نیمه‌باز بود. خواستم صداش بزنم اما پشیمون شدم. هوا زیادی گرم بود و من زیادی خسته... فردا یه عالمه قرار ملاقات واسه خودم ردیف کرده بودم و ترجیح می‌دادم بخوابم... ولی جای خوابیدن راه افتادم سمتِ حیاط و روی یه مُبلِ حصیری دراز شدم و یه اسکاچ سفارش دادم. همین که نگاهِ منگم رو به دوروبَر انداختم، اونو دیدم!

باید اعتراف کنم که اولش نفهمیدم یه زنه. از دور مثلِ یه کمد بود که یه جفت دست و پا و یه صورت داشت. پنداری یه وسیلهٔ بی‌جونِ که چندتا مَردِ سفیدپوش دارن به سمتِ درِ خروجی حملش می‌کنن. خیلی با احتیاط راه می‌رفتن انگار که می‌ترسیدن بسته زمین بیفته و بِشکنه. روی اون بسته رو با یه پارچهٔ قرمز پوشونده بودن، درست مثلِ وقتی که بخوان از یه مجسمه تو میدون پرده‌برداری کنن. از پُشتِ پارچه چیزی پیدا نبود. نه دست و نه پا و نه تکونی که نشون بده اون بسته جون داره و راه می‌ره. مثلِ کرمی که مورچه‌ها دارن به سمتِ سوراخِ لونه می‌کشوننش و خودش خبر نداره که قراره اون‌جا چه بلایی به سرش بیاد. پشتِ اون دسته یه مردِ جوون و لاغر راه می‌رفت که شلوارِ گشادِ طلایی پاش بود و حلقه گُلی دورِ گردنش. بعدِ اون، مردای دیگه‌یی رَوون بودن که لباسایی مثلِ اروپاییا پوشیده بودن و عقب‌سرِ اونا زنایی که تو چادر و لباسای ساری گُم شده بودن. هیچ‌کدوم حرف نمی‌زدن، هیچ‌کدوم نمی‌خندیدن... یه سکوتی بود تو مایه‌های مراسمِ عزاداری! فقط جیغِ کلاغایی که بالای سرِ اون دسته این‌ور و اون‌ور می‌رفتن به من یادآوری می‌کرد، چیزی که می‌بینم یه خواب نیست. اون بسته اصلا به اطراف نگاه نمی‌کرد. انگار که نه چیزی می‌بینه، نه چیزی می‌شنُفه...»

معرفی نویسنده
عکس اوریانا  فالاچی
اوریانا فالاچی
ایتالیایی | تولد ۱۹۲۹ - درگذشت ۲۰۰۶

 اوریانا فالاچی، نویسنده، روزنامه‌نگار و مصاحبه‌گر سیاسی برجسته‌ اهل ایتالیا بود که به دلیل فعالیت‌های گسترده‌ای که در زمینه‌های مختلف انجام داد، مشهور و شناخته می‌شود. دامنه فعالیت‌های او بسیار گسترده بود و از فعالیت به عنوان یک چریک ضد فاشیست در دوران جنگ جهانی دوم تا مصاحبه با رهبران سیاسی جهان و همچنین نوشتن کتاب‌های مختلف و قلم زدن در نشریات مشهور و معتبر و تبدیل شدن به یک خبرنگار بین‌المللی را در بر می‌گیرد.

سمانه🦋
۱۴۰۱/۰۸/۱۸

عالییییی💗

Maryland
۱۴۰۳/۰۸/۱۱

من این کتاب رو چند سال پیش خوندم و واقعا به نظرم یکی از کتاباییه که باید خوانده بشه

لطفآ برای خواننده‌گانتان بنویسید روی خرابه‌های شهرهایی از این سرزمین که طعمهٔ حریق شدند، نسل تازه‌یی از زنان به وجود آمده که دیگر نه تنها سمبلِ زیبایی، یا عروسکی شکننده نیست، بل‌که می‌تواند دربارهٔ سرنوشتِ خود تصمیم بگیرد! همهٔ این‌ها نتیجه جنگ است! زنان ژاپنی تنها کسانی هستند که در جنگِ خانمان‌سوز پیروز شده‌اند!»
miladan
«ـ ببینین! من جُدا از هندی بودنم مسیحی‌اَم... گیاه‌خوار هم هستم و معتقدم تمامِ گاوا موجداتِ خُداوندن... پس نمی‌شه گفت من حیوونا رو دوست ندارم، ولی روزی که هندیا یاد بگیرن گاوی رو که وسطِ خیابون خوابیده و راه رو بند آورده با لگد از جا بُلند کنن، من می‌تونم تو آرامش بمیرم! مشکل اینه که ما دچارِ خرافاتیم! مقدس دونستنِ گاو یکی از همین خرافاته! امروز صبح با دخترایی بودم که تو لباسِ ساری گرمِ بازی تنیس بودن! من خودم ورزش‌کارم و ریاستِ کلوپِ تنیس زنان هند با منه! دخترا دورم جمع شدن و ازم امضا خواستن... گفتم تا وقتی با ساری تنیس بازی می‌کنین از امضا خبری نیست! تنیس لباسِ مخصوصِ خودش رو داره! حرفشون این بود که پدرمادراشون نمی‌ذارن ساریاشون رو دربیارن! بهشون گفتم نباید حرفِ اونا رو گوش بدن! مگه انقلاب بدونِ اجرا نکردنِ دستور اتفاق می‌افته؟»
miladan
دو هزار و پونصد تا زن تو مدرسه‌ها و دانش‌گاهای پکن درس می‌دن تا این حقیقتِ تلخ که تا بیست سال قبل زنای چین خوندن نوشتن نمی‌دونستن رو از ذهنِ خودشون و دنیا پاک کنن.
lucifer
فهمیدم که تمومِ زنای دنیا شبیهِ همن و آرزوهای واحدی دارن مثلِ خانواده، خونه، پول برای گذرونِ زنده‌گی و... آزادی!
lucifer
یاد یه جملهٔ ویلیام‌دمبی افتادم که گفته: یک گیشا آن‌چنان می‌رقصد که انگار عاشقِ خود است وَ نمی‌تواند تمامِ عشقی که در درونش هست را بیرون بریزد.
miladan
هیچ انقلابی را نمی‌شود عظیم تلقی کرد مگر آن که زنان یک کشور وَ نحوهٔ زنده‌گی‌شان را دگرگون کند. بدونِ زنان هیچ انقلابی پیروز نمی‌شود.
lucifer
حرفشون این بود که پدرمادراشون نمی‌ذارن ساریاشون رو دربیارن! بهشون گفتم نباید حرفِ اونا رو گوش بدن! مگه انقلاب بدونِ اجرا نکردنِ دستور اتفاق می‌افته؟»
lucifer
خورشید تو این کشورا روشنی عجیبی داره. نورش سفیده و پاک به نظر میاد. اما اکثرِ زنا هیچ‌وقت این نور رو نمی‌بینن و حس نمی‌کنن. چشمای اونا به تاریکی و سیاهی عادت کرده. به تاریکی توی شکمِ مادر، بعدش تاریکی خونهٔ پدری، بعد از اون تاریکی خونهٔ شوهر و... آخر از همه تاریکی قبر!
lucifer
بعدِ چرخیدن دورِ دنیا باز به همون جای اول برگشته بودم. تو این مسافرت جز چرخیدنِ یه نواختِ تمامِ زنا دور یه محورِ بدبختی احمقانه چیزی به چشمم نخورده بود و به این نتیجهٔ تلخ رسیده بودم که هیچ‌کدوم از زنا نتونسته بودن اون‌جوری که باید راهِ خوش‌بختی واقعی رو از بی‌راهه‌ها تشخیص بدن...
miladan
«ـ فایده‌یی نداره که یه گیشا صورتِ زیبا داشته باشه اما جمله‌های زیبا به دهنش نیاد! یه گیشا باید دربارهٔ همه چی بدونه! از سیاست بگیر تا فلسفه... نمی‌دونم شما معنی کلمهٔ گیشا رو می‌دونین یا نه؟ گی به معنی انسانه و شا یعنی فرهنگ! گیشا قبل از لذت بردن از جذابیتش باید از فرهنگِ بالایی داشته باشه!»
miladan
«ـ فایده‌یی نداره که یه گیشا صورتِ زیبا داشته باشه اما جمله‌های زیبا به دهنش نیاد! یه گیشا باید دربارهٔ همه چی بدونه! از سیاست بگیر تا فلسفه... نمی‌دونم شما معنی کلمهٔ گیشا رو می‌دونین یا نه؟ گی به معنی انسانه و شا یعنی فرهنگ! گیشا قبل از لذت بردن از جذابیتش باید از فرهنگِ بالایی داشته باشه!»
miladan
هیچ انقلابی را نمی‌شود عظیم تلقی کرد مگر آن که زنان یک کشور وَ نحوهٔ زنده‌گی‌شان را دگرگون کند. بدونِ زنان هیچ انقلابی پیروز نمی‌شود. شاید زنان از نظرِ جسمی ضعیف‌تر از مردان باشند اما از لحاظِ روحی نیرویی صد برابرِ مردان دارند. اگر می‌توانستم ارتشِ آزادی هند را از زنان تشکیل دهم، بدونِ شک قبل از یک سال به پیروزی می‌رسیدم.
miladan
«ـ ببینین! من جُدا از هندی بودنم مسیحی‌اَم... گیاه‌خوار هم هستم و معتقدم تمامِ گاوا موجداتِ خُداوندن... پس نمی‌شه گفت من حیوونا رو دوست ندارم، ولی روزی که هندیا یاد بگیرن گاوی رو که وسطِ خیابون خوابیده و راه رو بند آورده با لگد از جا بُلند کنن، من می‌تونم تو آرامش بمیرم! مشکل اینه که ما دچارِ خرافاتیم! مقدس دونستنِ گاو یکی از همین خرافاته!
miladan
«ـ چه لزومی داره زنا خوندن و نوشتن یاد بگیرن؟ اصلا واسه کی می‌خوان چیزی بنویسن؟ اونا فقط حق دارن واسه شوهراشون بنویسن و شوهراشون هم که کنارشونن! پس دیگه چه احتیاجی به نوشتن؟»
miladan
پس خیلی از زنای ژاپنی که هیچ‌وقت بدونِ شوهراشون از خونه هم بیرون نرفته بودن به تب و تاب اُفتادن. یاد گرفتن اونیفورم و پالتوی سربازی بدوزن. حتا گیشاها از اتاقای معطرشون بیرون اومدن تا بتونن یه کاری واسه کشورشون بکنن. این زنا زیرِ بمبارانای نفس‌گیر تا فاجعهٔ هیروشیما پا به پای مرداشون جنگیدن و وقتی مردا شکست خورده و حقیر و با تن و روحِ خسته به خونه‌هاشون برگشتن، بالاخره بعدِ هزار سال یه حقیقتِ مهم رو فهمیدن: اونا شکست‌نخوردنی و نمردنی نیستن!
آسیه
جمیله ـ که جوون‌ترین زنِ اون دسته بود ـ جواب داد: «ـ اینا جهیزیه شوهرمه! موقع ازدواج با خودش آوردشون!» کاظم خان پرسید: «- شوهرت الان کجاس؟» «ـ خونهٔ مادرش!» «ـ چرا اون‌جا؟» «ـ من اون رو فرستادم خونهٔ مادرش! کار نمی‌کرد! حتا حاضر نبود شیرهٔ درختا رو جمع کنه... کاری به این راحتی! نه می‌تونست یه درخت رو ارّه کنه، نه بلد بود برنج بپزه! منم انداختمش بیرون! دیگه وقتشه که مردا هم خودشون گلیمشون رو از آب بیرون بکشن! زمونه داره عوض می‌شه! مگه نه؟»
آسیه
«ـ نه! ما واسه زیبایی و راحتی ساری نمی‌پوشیم! ساری می‌پوشیم چون قبل از زن بودن هندی هستیم و ساری پرچمِ کشوره هنده! کنار گذاشتنِ اون یه خیانتِ بزرگه! انگار که ملیت خودمون رو بفروشیم!»
آسیه
زنای سر تا سرِ دنیا سر و ته یه کرباسن! تو هر آب و هوایی بزرگ شده باشن، از هر نژاد و پشته و معتقد به هر دینی باشن، با هم هیچ فرقی ندارن! چون نمی‌شه طبیعتِ آدمی‌زاد رو عوض کرد...
lucifer
روی خرابه‌های شهرهایی از این سرزمین که طعمهٔ حریق شدند، نسل تازه‌یی از زنان به وجود آمده که دیگر نه تنها سمبلِ زیبایی، یا عروسکی شکننده نیست، بل‌که می‌تواند دربارهٔ سرنوشتِ خود تصمیم بگیرد!
lucifer
با تعجب دیدم که آوسیان ـ مهم‌ترین زنِ هنگ‌کنگ ـ تو اتاقِ مادرش می‌خوابه تا اون بتونه وقتِ خواب، اخلاق و رفتار و حتا تلفنای شبونه‌ش رو کنترل کنه!
lucifer

حجم

۱۶۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

حجم

۱۶۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

قیمت:
۷۳,۰۰۰
تومان