بریدههایی از کتاب جنس ضعیف
۳٫۷
(۱۵)
لطفآ برای خوانندهگانتان بنویسید روی خرابههای شهرهایی از این سرزمین که طعمهٔ حریق شدند، نسل تازهیی از زنان به وجود آمده که دیگر نه تنها سمبلِ زیبایی، یا عروسکی شکننده نیست، بلکه میتواند دربارهٔ سرنوشتِ خود تصمیم بگیرد! همهٔ اینها نتیجه جنگ است! زنان ژاپنی تنها کسانی هستند که در جنگِ خانمانسوز پیروز شدهاند!»
miladan
«ـ ببینین! من جُدا از هندی بودنم مسیحیاَم... گیاهخوار هم هستم و معتقدم تمامِ گاوا موجداتِ خُداوندن... پس نمیشه گفت من حیوونا رو دوست ندارم، ولی روزی که هندیا یاد بگیرن گاوی رو که وسطِ خیابون خوابیده و راه رو بند آورده با لگد از جا بُلند کنن، من میتونم تو آرامش بمیرم! مشکل اینه که ما دچارِ خرافاتیم! مقدس دونستنِ گاو یکی از همین خرافاته! امروز صبح با دخترایی بودم که تو لباسِ ساری گرمِ بازی تنیس بودن! من خودم ورزشکارم و ریاستِ کلوپِ تنیس زنان هند با منه! دخترا دورم جمع شدن و ازم امضا خواستن... گفتم تا وقتی با ساری تنیس بازی میکنین از امضا خبری نیست! تنیس لباسِ مخصوصِ خودش رو داره! حرفشون این بود که پدرمادراشون نمیذارن ساریاشون رو دربیارن! بهشون گفتم نباید حرفِ اونا رو گوش بدن! مگه انقلاب بدونِ اجرا نکردنِ دستور اتفاق میافته؟»
miladan
یاد یه جملهٔ ویلیامدمبی افتادم که گفته:
یک گیشا آنچنان میرقصد که انگار عاشقِ خود است وَ نمیتواند تمامِ عشقی که در درونش هست را بیرون بریزد.
miladan
فهمیدم که تمومِ زنای دنیا شبیهِ همن و آرزوهای واحدی دارن مثلِ خانواده، خونه، پول برای گذرونِ زندهگی و... آزادی!
lucifer
دو هزار و پونصد تا زن تو مدرسهها و دانشگاهای پکن درس میدن تا این حقیقتِ تلخ که تا بیست سال قبل زنای چین خوندن نوشتن نمیدونستن رو از ذهنِ خودشون و دنیا پاک کنن.
lucifer
«ـ چه لزومی داره زنا خوندن و نوشتن یاد بگیرن؟ اصلا واسه کی میخوان چیزی بنویسن؟ اونا فقط حق دارن واسه شوهراشون بنویسن و شوهراشون هم که کنارشونن! پس دیگه چه احتیاجی به نوشتن؟»
miladan
«ـ ببینین! من جُدا از هندی بودنم مسیحیاَم... گیاهخوار هم هستم و معتقدم تمامِ گاوا موجداتِ خُداوندن... پس نمیشه گفت من حیوونا رو دوست ندارم، ولی روزی که هندیا یاد بگیرن گاوی رو که وسطِ خیابون خوابیده و راه رو بند آورده با لگد از جا بُلند کنن، من میتونم تو آرامش بمیرم! مشکل اینه که ما دچارِ خرافاتیم! مقدس دونستنِ گاو یکی از همین خرافاته!
miladan
«ـ فایدهیی نداره که یه گیشا صورتِ زیبا داشته باشه اما جملههای زیبا به دهنش نیاد! یه گیشا باید دربارهٔ همه چی بدونه! از سیاست بگیر تا فلسفه... نمیدونم شما معنی کلمهٔ گیشا رو میدونین یا نه؟ گی به معنی انسانه و شا یعنی فرهنگ! گیشا قبل از لذت بردن از جذابیتش باید از فرهنگِ بالایی داشته باشه!»
miladan
«ـ فایدهیی نداره که یه گیشا صورتِ زیبا داشته باشه اما جملههای زیبا به دهنش نیاد! یه گیشا باید دربارهٔ همه چی بدونه! از سیاست بگیر تا فلسفه... نمیدونم شما معنی کلمهٔ گیشا رو میدونین یا نه؟ گی به معنی انسانه و شا یعنی فرهنگ! گیشا قبل از لذت بردن از جذابیتش باید از فرهنگِ بالایی داشته باشه!»
miladan
بعدِ چرخیدن دورِ دنیا باز به همون جای اول برگشته بودم. تو این مسافرت جز چرخیدنِ یه نواختِ تمامِ زنا دور یه محورِ بدبختی احمقانه چیزی به چشمم نخورده بود و به این نتیجهٔ تلخ رسیده بودم که هیچکدوم از زنا نتونسته بودن اونجوری که باید راهِ خوشبختی واقعی رو از بیراههها تشخیص بدن...
miladan
خورشید تو این کشورا روشنی عجیبی داره. نورش سفیده و پاک به نظر میاد. اما اکثرِ زنا هیچوقت این نور رو نمیبینن و حس نمیکنن. چشمای اونا به تاریکی و سیاهی عادت کرده. به تاریکی توی شکمِ مادر، بعدش تاریکی خونهٔ پدری، بعد از اون تاریکی خونهٔ شوهر و... آخر از همه تاریکی قبر!
lucifer
حرفشون این بود که پدرمادراشون نمیذارن ساریاشون رو دربیارن! بهشون گفتم نباید حرفِ اونا رو گوش بدن! مگه انقلاب بدونِ اجرا نکردنِ دستور اتفاق میافته؟»
lucifer
هیچ انقلابی را نمیشود عظیم تلقی کرد مگر آن که زنان یک کشور وَ نحوهٔ زندهگیشان را دگرگون کند. بدونِ زنان هیچ انقلابی پیروز نمیشود.
lucifer
پاکستان ـ این تیکهٔ کرهٔ خاکی که توش ازدواجِ عاشقانهیی صورت نمیگیره و دختری بیشوهر نمیمونه و حساب کتاب به احساسات میچربه
leili L
نصفِ این جمعیت زَنن و تو اغلبِ کشورای این منطقه زنا تو حجابِ بلندی که اسمش چادره زندهگی میکنن. چادر به اونا این امکان رو میده که از نوک پا تا فرقِ سرشون رو از هر مردِ نامحرمی ـ که شوهر یا پسرِ خودشون نباشه ـ پنهون کنن. زنا از پشتِ دریچهیی که بالای این حجاب قرار داره به آسمون و خورشید و دیگرون نگاه میکنن. مثلِ کسی که از پنجرهٔ مشبکی بیرون رو بِپاد!
leili L
زنای حرم هیچ خبری از چیزایی که پشتِ دیوارای حرم اتفاق میاُفته ندارن و وقتی قدم به اونجا میذارن میدونن که دیگه هیچوقت بیرون نمیرن.
زنای عربستان اونقدر موجودای بهدردنخوری به حساب میان که حتا اسمشون تو دفترِ ثبت احوال نوشته نمیشه. بعضی وقتا فقط اسمِ خانوادهگی تو کارتِ شناساییشون میاد. عکسبرداشتن ازشون ممنوعه و کمتر زنی اونجاس که معنی کلمهٔ عجیبی که تو جاهای دیگهٔ دنیا بهش عشق میگن رو بدونه. مرد، خدای زن و صاحبِ تمومِ هستیشه.
leili L
تو سرزمینِ پُر تناقضی زندهگی میکنیم! پنجاه میلیون میمون تو این کشور زندهگی میکنن که خورد و خوراکشون قدِ خوراک پنجاه میلیون بچهس! بچهها از گرسنهگی میمیرن اما هیچکس میمونا رو نمیکشه چون این حیوون توی هند، مقدس به حساب میاد ولی ببرا که آزاری واسه کسی ندارن رو میکشیم! میلیون میلیون گاو داریم که ترافیک شهری درست میکنن ولی کسی جرأت بیرون انداختن یا کشتن و خوردنشون رو نداره چون گاو هم یه حیوونِ مقدسه!
leili L
برام تعریف کرده بودن! حتا اون مراکزِ دولتی که واسه نگهداری از بیوهزنا هست رو نشونم دادن! مثلِ خونههای سالمندانی بودن که تو غرب هست! اونجا از پیرهمردا و پیرهزنایی که دیگه کسی نمیخواتشون نگهداری میکنن ولی خیلی از زنای بیوه سن و سالی نداشتن و گاهی سنشون از پونزده سال بیشتر نبود! مدیرِ یکی از این مراکز برام گفت که کم سن و سالا معمولا مقاومت بیشتری از خودشون نشون میدن! مثلا وقتی تو روزای مرخصی مسئولینِ اونجا تشویقشون میکردن که برن بیرون و یه گشتی بزنن، اونا طفره میرن و خجالت میکشن تو خیابون ظاهر بشن! احساسِ گناه میکنن و ترجیح میدن تو اتاقاشون باقی بمونن و آوازای سوزناک بخونن!»
leili L
طرفی هم یه زنِ بیوه چه کار میتونه بکنه؟»
«ـ میتونه دوباره ازدواج کنه! قانونِ هند اجازهٔ این کار رو داده!»
«ـ بله! از تصویبِ قانونِ ازدواجِ مجدد خبر دارم اما خودم تا به حال ندیدم که یه زنِ هندی ازدواجِ مجدد کنه!»
leili L
گاهی به هم علاقهمند میشن اما روشون نمیشه که این موضوع رو علنی کنن! انگار که یه گناهِ کبیرهس...
lucifer
مهمترین مسئلهٔ مملکتِ ما فقره! ما فقیریم چون جمعیتمون زیاده!
lucifer
زنای هندی ـ مثلِ اغلبِ زنای آسیایی ـ به خاطرِ عشق ازدواج نمیکنن، اونا ازدواج میکنن تا بچه به دنیا بیارن! هرچهقدر تعدادِ بچههاشون بیشتر باشه خوشبختترن و شادتر!
lucifer
در انقلاب به کسی ارکیده تقدیم نمیشود،
lucifer
با تعجب دیدم که آوسیان ـ مهمترین زنِ هنگکنگ ـ تو اتاقِ مادرش میخوابه تا اون بتونه وقتِ خواب، اخلاق و رفتار و حتا تلفنای شبونهش رو کنترل کنه!
lucifer
روی خرابههای شهرهایی از این سرزمین که طعمهٔ حریق شدند، نسل تازهیی از زنان به وجود آمده که دیگر نه تنها سمبلِ زیبایی، یا عروسکی شکننده نیست، بلکه میتواند دربارهٔ سرنوشتِ خود تصمیم بگیرد!
lucifer
زنای سر تا سرِ دنیا سر و ته یه کرباسن! تو هر آب و هوایی بزرگ شده باشن، از هر نژاد و پشته و معتقد به هر دینی باشن، با هم هیچ فرقی ندارن! چون نمیشه طبیعتِ آدمیزاد رو عوض کرد...
lucifer
«ـ نه! ما واسه زیبایی و راحتی ساری نمیپوشیم! ساری میپوشیم چون قبل از زن بودن هندی هستیم و ساری پرچمِ کشوره هنده! کنار گذاشتنِ اون یه خیانتِ بزرگه! انگار که ملیت خودمون رو بفروشیم!»
آسیه
جمیله ـ که جوونترین زنِ اون دسته بود ـ جواب داد:
«ـ اینا جهیزیه شوهرمه! موقع ازدواج با خودش آوردشون!»
کاظم خان پرسید:
«- شوهرت الان کجاس؟»
«ـ خونهٔ مادرش!»
«ـ چرا اونجا؟»
«ـ من اون رو فرستادم خونهٔ مادرش! کار نمیکرد! حتا حاضر نبود شیرهٔ درختا رو جمع کنه... کاری به این راحتی! نه میتونست یه درخت رو ارّه کنه، نه بلد بود برنج بپزه! منم انداختمش بیرون! دیگه وقتشه که مردا هم خودشون گلیمشون رو از آب بیرون بکشن! زمونه داره عوض میشه! مگه نه؟»
آسیه
پس خیلی از زنای ژاپنی که هیچوقت بدونِ شوهراشون از خونه هم بیرون نرفته بودن به تب و تاب اُفتادن. یاد گرفتن اونیفورم و پالتوی سربازی بدوزن. حتا گیشاها از اتاقای معطرشون بیرون اومدن تا بتونن یه کاری واسه کشورشون بکنن. این زنا زیرِ بمبارانای نفسگیر تا فاجعهٔ هیروشیما پا به پای مرداشون جنگیدن و وقتی مردا شکست خورده و حقیر و با تن و روحِ خسته به خونههاشون برگشتن، بالاخره بعدِ هزار سال یه حقیقتِ مهم رو فهمیدن: اونا شکستنخوردنی و نمردنی نیستن!
آسیه
به عقیدهٔ من ژنرال مک آرتور نفهمیده بوده که نمیشه سنتای قدیمی یه کشور
و رسومی که نسل به نسل منتقل شدن رو عوض کرد و احساس همیشه از منطق جلو میزنه.
winchester
حجم
۱۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۱۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
قیمت:
۷۳,۰۰۰
تومان