کتاب بریدا
معرفی کتاب بریدا
کتاب بریدا نوشتهٔ پائولو کوئیلو و ترجمهٔ سیده مریم کشفی است. انتشارات عطر کاج این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر دربارهٔ «جادو» است و بریدا نام دختری جوان است که میکوشد جادوگری بیاموزد.
درباره کتاب بریدا
فصل نخست کتاب بریدا تابستان و پاییز نام دارد. این فصل در ایرلند و در آگوست ۱۹۸۳ میگذرد. فصل دوم «زمستان و بهار» نام دارد و فصل پایانی نیز «روز موعود: جشن عضویت» نام گرفته است.
پائولو کوئیلو در کتاب بریدا ۲ سنت جادوگری را مطرح میکند: «سنت ماه» و «سنت خورشيد». در سنت ماه، جادوگری آيينی كهن است كه برای دستيافتن به آن بايد تمرینهای دشوار و متعددی را بهكار برد. سنت خورشيد راهی جهانشمول برای دستيافتن به جهان ابدی است كه در آن تنها يک اصل حاكم است؛ اعتمادكردن به شب تاريک ايمان و نیز تنها يک تمرين وجود دارد؛ نيايشكردن به درگاه خدا با قلب و روح.
بریدا، دختر جوان ایرلندی، برای یادگیری جادوگری دستبهکار میشود. او ابتدا به دیدار مردی به نام «فولک» جادوگر میرود که محکوم به تنهایی است و در دشتی نزدیک به یک جنگل زندگی می کند.
خواندن کتاب بریدا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی و قالب رمان با درونمایههای روانشناسانه پیشنهاد میکنیم.
درباره پائولو کوئیلو
پائولو کوئلیو در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد. وی نویسندهٔ معاصر برزیلی است. رمانهای او بین مردم در کشورهای مختلف دنیا پرطرفدار است. او از سال ۲۰۰۷ سفیر صلح سازمان ملل در موضوع فقر و گفتگوی بینفرهنگی است. بسیاری از آثار این نویسنده، داستانهایی هستند که با رویکردها و درونمایههای روانشناسانه طراحی و نوشته شدهاند.
کوئیلو در اغلب کتابهایش به موضوع عشق و ایمان میپردازد. رمان کیمیاگر، مشهورترین کتاب او و یکی از رمانهای بسیار پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم در جهان است.
بخشی از آثار پائولو کوئیلو عبارتاند از:
تئاتر برای آموزش، بایگانی جهنم، خاطرات یک مغ، کیمیاگر، بریدا، عطیه برتر، والکیریها (دیدار با فرشتگان)، مکتوب، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، کوه پنجم، نامههای عاشقانه یک پیامبر، مبارزان راه روشنایی (راهنمای جنگجوی نور)، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، کلمات اساسی، شیطان و دوشیزه پریم، داستانهایی برای پدران، فرزندان و نوهها، جن و گلهای رز، سفرها، هستی (زندگی) و... .
بخشهایی از کتاب بریدا
«با لبخندی به آن دو، دست لورنز را گرفت و او را به میان جمع کشید و شروع به رقصیدن کردند. اما جادوگر همچنان با لبخند به آنها نگاه میکرد. پس از گذشت چند دقیقه که ویکا لحظهٔ مناسب را یافت؛ به میان آمد و آوازی ساده سر داد و از بقیه تقاضای همراهی کرد. هیچ کس نمیدانست این کار، یکی از ترفندهای مخصوص ویکا برای این جشن مهم و آیینی است، با این کار، میخواست فقط خودش و سه شاگردش در کنار آتش بمانند. همانطور که انتظار داشت اکثریت یا مست بودند، یا از رقص خسته شدند و یا به علت بلد نبودن آن آواز خاص، از آتش کنارهگیری کردند و فقط ویکا، بریدا و دو زن دیگر که امشب شب عضویتشان بود ماندند. ویکا در این لحظه باید انرژی جمع را طوری هدایت میکرد که به خلسهای موقت فرو بروند اما مطمئن باشند این کار را با اراده و خواست خود انجام دادهاند و هیچکس روی آنها اثری نگذاشته است. خیلی سریع با یک ورد، انرژی کل فضا را به انرژی واحد تبدیل کرد. تمام حاضران یکی یکی در حال آمدن به کنار آتش بودند. مردها دایرهای بزرگ تشکیل دادند، درون آن دایرهای از زنها شکل گرفت و سه نفر دیگر در میان زنها جای گرفتند. با هدایت ویکا همه افراد شروع به خواندن آوازی کردند که برای ورود آن سه نفر به خلسه جادوی عضویت، لازم بود. تنها کسانی که از دور، آن هم به خواست ویکا، در حال تماشا بودند و دخالتی در آن مراسم نداشتند لورنز و جادوگر بودند. بریدا کم کم احساس کرد آتش مقابلش، در درون او شعلهور شده؛ به سرعت کت و کفشهایش را در آورد؛ فقط همان لباس سفید رنگ حریری که خوابش را دیده بود به تن داشت. ویکا متوجه شد بریدا زودتر از دو زن دیگر، در حال ورود به دنیای دیگر است. از اینکه تمام اتفاقات همانطور که از اعماق قلبش دوست داشته در حال رخ دادن است، خوشحال بود. از سه زن خواست که روی زمین به حالت صلیب دراز بکشند و پیشانیهای خود را به خاک بچسبانند. وقتی آماده شدند مراسم اصلی را آغاز کرد.»
حجم
۹۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۹۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
نظرات کاربران
همهی ما مسیری در پیش رویمان داریم، فقط باید با اعماق وجود و با حضور دل در آن راه قدم برداریم، در اینصورت انرژیِ جستوجو گر ما، به کائنات هشدار داده و بیدارش میکنند و تمام معجزات در اینجاست که