کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
معرفی کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد اثر نویسندهی محبوب برزیلی پائولو کوئیلو، زندگی دختری را روایت میکند که ظاهرا مشکلی در زندگیش ندارد، او دچار کسالت شده و تصمیم میگیرد بمیرد. ورونیکا، دختر جوانی که به دنبال مرگ رفته، زندگی را پیدا میکند. او نزدیک یک هفته بین زندگی و مرگ سرگردان بود، ولی بعدش آگاهیاش از مرگ باعث میشود شدیدتر زندگی کند و کارهایی را انجام دهد که پیش از آن هرگز انجام نداده بود. ورونیکا به آن چه ندارد میاندیشد و زندگی خود را دوباره ارزیابی میکند.
درباره کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
اینطور به نظر میرسد که ورونیکا هرچه میخواهد در اختیار دارد، اما شاد نیست. برای همین صبح روز 11 نوامبر سال 1997، تصمیم میگیرد بمیرد. با قرص خودکشی میکند و خودکشیاش شکست میخورد و برای درمان به یک مرکز روانپزشکی منتقل میشود، دکتر به او میگوید که تا چند روز دیگر میمیرد.
این کتاب شنونده را از همان آغاز درگیر داستان میکند، قصه با همین ریتم تند تا آخر ادامه پیدا میکند تا از سرنوشت شخصیت محوری داستان، یعنی کسی که تصمیم گرفته خودش را بکشد، سر درآورد. کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد ، ورونیکا را در روزهای حساس زندگیش دنبال میکند، چرا که ورونیکا در کمال تعجب متوجه میشود که جذب بیمارستانی شده که در آن بستری است. در این شرایط چیزهایی را کشف میکند که قبلا هرگز جرات این را نداشت که آنها را تجربه کند مانند نفرت، ترس، کنجکاوی، عشق… و این تجربهها او را به تدریج به درک این حقیقت وادار میکند که هر ثانیه از زندگیاش، انتخاب میان مرگ و زندگی است.
ورونیکای عاشق پسری میشود و این عشق او را از پوچی رها میکند و میل به زندگی را کمکم در وجودش شعلهور می کند. تا اینکه دکترها اعلام می کنند
ورونیکا بیشتر از یک ماه دیگر زنده نیست و او میفهمد که باید به این عشق بیسرانجام خاتمه دهد. این کتاب پائولو کوئلیو دربارهی کسانی است در قالبهای معمول اجتماعی نمیگنجند. درباره جنون است و نیاز به یافتن راهی متفاوت برای زندگی، برای کسانی که اغلب با پیشداوریهای دیگران آزار می
بینند، فقط به این دلیل که مثل دیگران فکر نمی کنند.
چرا باید کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد را مطالعه کنیم؟
این کتاب میتواند ما را از روزمرگیهای زندگی دور کند و به ما بفهماند که زندگی لذتهایی دارد که ما هرگز آنها را تجربه نکردهایم.
خواندن این کتاب را به چه کسی
پیشنهاد می کنیم؟
اگر جزو کسانی هستید که داستانهای لطیف انسانی با تم عرفانی و با موضوع تحول انسان را دوست دارید حتما از خواندن این داستان زیبا لذت خواهید برد.
درباره پائولو کوئیلو
پائولو کوئیلو، نویسنده معاصر برزیلی در اوت ۱۹۴۷ به دنیا آمده است. رمانهای او در بین مردم کشورهای مختلف دنیا پرطرفدار است. او به خاطر فعالیتهای انساندوستانهاش، به عنوان سفیر صلح سازمان ملل انتخاب شده است. او همچنین از مدافعین آزاد شدن مواد مخدر مانند ماریجوانا و کوکائین است، زیرا ممنوع بودن را علت جذابیت آنها برای تجربه کردن میداند، تجربه ای که برای خودش تلخی فراوان به همراه داشت.
کتابهای او تا به حال به ۷۳ زبان ترجمه شده است. آثار او جایزههای ادبی بسیاری را برای نویسنده به هدیه آوردهاند. رمان کیمیاگر معروفترین کتاب پائولو کوئیلو، یکی از رمانهای بسیار پرفروش قرن بیستم است.
کوئیلو از همان نوجوانی قصد داشت نویسنده شود. در ۱۷سالگی، درونگرایی و مخالفتهای کوئیلو با پیروی از روشهای سنتی باعث شد که پدر و مادرش او را به مؤسسهای روانی بفرستند. کوئولو سه بار از این مؤسسه اقدام به فرار کرد تا اینکه در ۲۰سالگی وی را مرخص کردند. به درخواست والدینش، پائولو در مدرسه حقوق ثبت نام کرد اما یک سال بعد، از تحصیل انصراف داد و ضمن مصرف مواد مخدر در دهه ۱۹۶۰، با سفر به مناطق مختلف آمریکای جنوبی، آفریقای شمالی، مکزیک و اروپا زندگی به عنوان یک فرد هیپی را برای خود برگزید. در بازگشت به برزیل، کوئیلو به عنوان ترانهسرا مشغول به کار شد در سال 1974، دولت نظامی برزیل که ده سال پیش به قدرت رسیده بود و ترانههای کوئیلو را خطرناک و مرتبط با حزب چپ میدانست، او را به اتهام فعالیتهای ضد حکومتی دستگیر کرد.
در سال 1982 کوئیلو نخستین کتاب خود به نام اسناد بایگانی جهنم را منتشر کرد که نتوانست موفقیت زیادی به همراه داشته باشد. بعد از نوشتن کتاب زیارت، کوئیلو کتاب کیمیاگر را نوشت و آن را از طریق انتشارات کوچکی در برزیل چاپ کرد و تصمیم به تجدید چاپ آن نداشت. او بعدها با انتشارات بزرگتری همکاری کرد و همزمان با چاپ کتاب بعدیاش به نام بریدا، موفقیت کیمیاگر آغاز شد. به زودی این کتاب تبدیل به اولین کتاب پرفروش
برزیلی و پدیدهای جهانی شد. این کتاب برنده رکورد جهانی گینس به خاطر کتابی از یک نویسنده در قید حیات که بیشتر از هر کتاب دیگری ترجمه گردیده شود. در سال ۲۰۰۹ کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد به صورت یک فیلم عرضه شد.
از دیگر کتابهای پائولو کوئیلو میتوان به کیمیاگر، بریدا، نامههای عاشقانه یک پیامبر، اعترافات یک سالک، یازده دقیقه اشاره کرد.
بخشهایی از کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
چهار بسته قرص خواب آور را از روی میز کنار تخت خوابش برداشت. بهجای این که آنها را خرد و در آب حل کند، تصمیم گرفت یکی یکی ببلعدشان، زیرا همواره بین تصمیمگیری و اقدام به آن، قدری فاصله وجود دارد، و دلش میخواست آزادی بازگشت از نیمه راه را داشته باشد. ولی با هر قرصی که فرو میداد، بیشتر احساس اطمینان میکرد: پس از پنج دقیقه بسته ها کاملاً خالی شده بود.
چون نمیدانست چقدر طول میکشد تا از هوش برود، نسخه آن ماه مجله فرانسوی هوم را روی تخت خواب قرار داده بود. این مجله اخیرا به کتابخانهای رسیده بود که در آن کار میکرد. او هیچ علاقه خاصی به علم کامپیوتر نداشت، ولی همین طور که مجله را ورق میزد، به مطلبی در مورد یک بازی کامپیوتری رسید که اثر نویسندهای برزیلی به نام پائولو کوئیلو بود که ضمن یک سخنرانی در کافهای در هتل گراند یونیون او را ملاقات کرده بود. آنها چند کلمهای با هم رد و بدل کرده بودند و در نهایت ناشر کوئیلو از او دعوت کرده بود تا برای شام به آنها ملحق گردد. ولی در آن جا افراد زیادی حضور داشتند و آنها فرصت چندانی برای گفتگوی جدی در مورد موضوع خاصی به دست نیاورده بودند.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
نظرات کاربران
یکی از بهترین کتابایی یود که تا حالا خوندم. اگه کسی از شما خوشش نیاد میتونه اعتراض کنه این مشکل شما نیست. پس از متفاوت بودن نترسید خودتون باشید و کاری رو که دوست دارید انجام بدید ولی مانند افراد عاقل
اَفسانه نوشت✏ ورونیکا دختری ۲۴ساله که تصمیم به خودکشی میگیره ولی تو جستوی مرگ، زندگی رو پیدا می کنه😀 این کتاب در رابطه با افرادیه که در قالب های معمول اجتماع نمیگنجن، درباره جنون و نیاز به پیدا کردن یه راه متفاوت
من این کتابو با ترجمه آرش حجازی خوندم و لذت بردم.. قلم این نویسنده رو دوست دارم مهمتر از قلمش دیدگاهشه که من میپسندم..خیلی از ما آدما ممکنه تو زندگی به یه پوچی برسیم.مثل شخصیت داستان.. اما اتفاقات اطرافش باعث
این کتاب را باید کسایی بخونن که افسردگی دارن یا اینکه سوال های بنیادی از زندگی دارن ... در اصل باید شرایط روحیت با شرایط کتاب سازگار باشه...
داستان درمورد دختری به نام ورونیکاست که احساس میکنه زندگیش دچار پوچی و روزمرگی شده و دلیلی برای ادامه ی زندگی نداره. به همین دلیل هم با خوردن قرص خودکشی میکنه اما نمی میره. به یک بیمارستان روانی منتقل میشه
آشنا شدنم با آثار پائولو کوئیلو با این کتاب شروع شد کتابی روان که خیلی راحت بهت میگه برای زندگی چیز زیادی لازم نیست فقط ی انگیزه ی کوچیک
این کتاب اثره یک انسانه شاهکار و کم نظیره. با خوندنش یاد گرفتم هر روز ک چشمامو باز میکنم بدونم ک امروز یه هدیه جدیده ک نصیبم شده. یاد گرفتم ک من یه دیوونه ام. پس خودم رو در لباس انسان هایه
این کتابو حتما بخونید.حتما حتما حتما .❤ اینقدر عالی بود و خوب نوشته شده بود که فقط باید بخونی تا متوجه بشی
ترجمه آرش حجازی از نشر کاروان خیلی بهتره!
من چند سال پیش خوندمش خیلی کشش داشت یادمه تا سحر بیدار بودم و تموم کردم آخرشم یه حس خیلی خوبی داشتم انگار یه انگیزه و امید حس زندگی داره آخرش اون صبح منم از نور آفتاب لذت بردم به هر